با سلام.من پویام 20 سالمه اهل ارومیه هستم وضع مالی متوسطی داریم تیپم خوبه قیافم با نمکه(دوستان میگن).خب بریم سر داستانمون اول از همه چیز اینو بگم که اولین بارم هست داستان تو این سایت میزارم اصلانم نمیخواستم داستانمو اینجا بزارم ولی دیدم که کسی نیس به حرفام گوش بده مجبور شدم به صورت یه داستان براتون بگم من زیاد با دختر مختر حال نمیکنم چون نه حوصله ناز کشیدنو دارم نه حوصله جرو بحثو زیاد با نت مشغول هستم بیشتر وقتا میرم facenama.com اونجا عضوم اسم ایدیم هم ouyaalone هست ماجرا از اینجا شروع شد که تقریبا 6 یا 7 ماه مهر بود و شب دیر وقت که من مشغول پست گذاشتن تو سایت بودم اون موقع ها اولاش بود که تو اون سایت عضو بودم و کاربری عادی بودم واسه همین زیاد پست میزاشتم تا رتبم به حرفه ای برسه از اینا گذشته بالای صفحه که همین طور مشغول پست گذاشتن بودم دیدم یه گزینه به اسم جستجو کاربران وجود داره رفتم توش دیدم اسم مسم تحصیلات جنسیتو وضعیت نوشته من همیجو زدم اهل اذربایجان ارومیه خودشم زدم متاهل جنسیتم زدم خانم دیدم برام 10 12 تا فقط خانم اورد اطلاعات زنارو نگا کردم بغضی ها سن بالا بعضی ها هم دیدم به تیپ من نیستن وسط های صفه یه ایدی دیدم که اسمش shanel بود (پاک شده الان علتشو میگم بعدا) زدم دیدم یه عکس مانکن گذاشته همون بازیگر تو فیلم lost همون زنه به اسم کیت رو اولش نوشتم سلام شرمنده میتونم افتخار اشنایی با شمارو داشته باشم؟ فردا ی اون روز شب اومدم فیس دیدم ج نداده ولی از صفحم بازدید کرده منم رو عکسش کلیک کردم دیدم ان هست گفتم چی بگم اخه این ج بده. اخر نوشتم واقعا فک میکنی شبی کیتی؟ بعد 2 مینی اینا ج داد کیت کیه؟گفتم عکس پروفایلتو میگم فک میکنی خیلی شبیشی؟ ج داد اون مانکنه شبیش باشم نباشم به تو چه. گفتم اقا این الان ان هست خودشم الان ج میده باید دیگه مخو بزنم. موندم چی بگم اگه میگفتم این تلمه اصلا نمیزنگید میگفتم باهاتون دوس شم سوال پیچم میکرد.خلاصه گفتم تو رو کی زیاد تو این دنیا دوس داره؟ گفت 2 نفر گفتم کیا گفت مردم بعدش دوس پسرم. گفتم مگه دوس پسرم داری گفت اره 2 تا هم بچه دارم اقا من گفتم بزنم اینو نصیحت کنم شاید خوشش اومد اقا من غیرت گرفتم براش گفتم خجالت نمیکشیو بچهات بد بخت میشنو …….دیدم این گفت حقیقتش من دیگه نمیخوام باهاش دوس باشمو فلانو بهمان تو خیلی سر زبون داری یه راهی بهم بگو .گفتم صافو پوسکنده بهش بگو دیگه نمیخوام باهات باشم.دیدم ج داد دیر وقته میرم بخوابم گفتم فردا ساعت 11 اینجام خواستین بیایین شب شیک خدافظی یه عکس گلم براش گذاشتم.فردا 10.30 اینا بود به زورو مکافات از باشگاه اومدم بیرونو تا بیام با خانوم حرف بزنم اقا ما حرف زیدیم این قرارا دنباله دار شد خیلی بهش گفتم این تلمه بزنگ بیشتر راحتر بحرفیم من نمیتونم راس ساعت 11 اینجا باشم اقا قبول نکرد که نکرد. راستی معرفیش نکردم اسمش شهلا است 27 سالشه(2 مین نفر سکس بعد شوهرش بودم یعنی بعد شوهرش با من سکس داست بعدا تو مطالب میفهمین چرا اینو میگم).یه روز شد بهم گفت این ایدیو ممکنه مردم بینه میشه یه ایدی فردا برام جور کنی منم که با کامپیوتر زیاد ور میرم فیس نما هم هر ایدی بدی قبول میکنه 1 2 براش ردیف کردم یوزر پس رو بهش فرستادم دیدم این از این کارم خوشش اومد بهش گفتم شهلا خواهش میکنم بزنگ بهم گفت اخه شمارمو نمیخوام بدونی گفتم یه ایرانسل بگیر یه مدت بحرف باهام ازم خوشت نیومد بشکونش گفت حالا ببینیم چی میشه که موقع خدافظی گفت شمارت چن بود منم شمارمو ساده نوشتم اصلانم ننوشتم منتظرمو….. گفتم شبت اناریو خدافظ هر شب یه طمع میوه میگفتم بهش اونم حال میکرد.اقا یهرو که بعد ظهر دیدم یه ایرانسل ز زدم ز زدم ج نداد اس دادم.یو؟ گفت مهسام گفتم من دوس دختری به اسم مهسا ندارم گفت شهلام پدر شارژم کمه نتونستم امتحانت کنم اخه تا من تلو بدم بهش 1 ماه طول کشید. اقا ما حرف زیدم بعد اولین زنگش 2 هفته اینا گذشت که گفت میرم خیاطی منم به اجبار گفتم منم میام اخر گفت باشه ساعت 6 فلان جا باش. ساعت 5 اماده خوشتیپ ادکلن زده از خونه زدم بیرون تا به دوستم ز بزنم بیاد منو ببره سر قرار 5.30 شد که اس داد 10 مینی از خونه در میام بیا اونجا.منم رفتم سر قرار دیدم یه 206 سیاه با یه خانم توش گفتم پدر این تیکه ها به ما راست نمیاد ز زدم دیدم همون زنه ج داد عکسشم فرستاده بودا ولی خیلی فرق میرد با واقعیش منم که بد عکسم فک میکرد واقعا زشتم.نشستم ماشین بعد سلامو احوال پرسی گفت پویا تویی؟ گفتم تعجب داره؟ گفت با عکست جور در نمیایی گفتم یعنی از تو عکس بدترم گفت نه خیلی بهتری الان که پیشمی. گفت اونارو بیخی بده دستتو گاز بزنم اخه من دستام تپول مپول هستن حال میکرد باهاشون.بعد گفت پیاده شیم بریم تو خیاطی رفتیم خانوم پروو کرد اومدیم بیرو نشستیم که ماشین گفت خب بریم خونه گفتم کاری نداری میدونستم به این زودیا بو نیس. گفت نه تا دستمو بردم دست گیره گفت کجااااااا.گفت هنو به شوخیایی من عادت نکردی از غیرت نشون دادنم خوشش میومد تو ماشین میحرفیدیم حتی دستم نزدم بهش گفت پیاده میشم شلوارمو درست کنم گفتم بده میبین اینا گفت نه پدر پیاده که شد گفتم بشیییییییین زود نشست.گفتم عیب داره و این حرفا اومدیم که خونه اس داد دلم برات تنگ شد خیلی پسر خوبی هستی گفتم منم مرسی. این قرارا و دیدارا زیاد شدن یه روز دیگه گفت مانتومو بهونه میکنم برم خیاطی ساعت 6 اونجا باش رفتم مستقیم رفتیم خیاطی مرده خواست مانتو رو با سوزن نشونه بزاره اینم که با غیرت من حال میکه گفتم اقا بده خودم میزارم خیلی کیف کرد از این کارم.نشستیم تو ماشین تو کوچه خلوت (یادتون باشه به دختر یا خانم نزدیک نشین میگن اونوقت پروو هستین بزا نزدیک شن) این دستمو گرفت تو ماشین کمی پیچ خوردیم رو برو نشستیم بعد یه مینی که دستم تو دستش بود کشیدمش تو بغلم صورتشو ناز میکردم موهاشو براش کس و شعر خوندم یه لحظه سرشو بر گردوند نگا کرد به چشام یسرمو خم کرد یه بوس از لبام گرفت بعد همینطور دستم رو صورتش بود طرف لباش دستمو حرکت میدادم سرشو بر گردوندم نگا کردم به لباش فقط اصلا کاری نکردم یه بارم سرمو خم کرد که ببوسه لبمو نکشیدم همونطور رو لبش گفتم بقیشو میخواام شروع کردیم به لب گرفتن از هم دستشو تا نصف فک کنم از پشت سرم به پشتم فرو کرد موهامو میگرفت و سرمو فشار میداد به لباش منم به هیچ جاش دست نزدم.این شد دیگه روی ما به هم باز شد بهش وابسته شدم و اونم همینطو با شوهرش شروع کرد به دعوا بهم ز میزد میگفت این سکس میخواد من نمیتونم سکس کنم باهاش فقط حرفا حرکات لحظه های با تو بودن یادم میاد منم فقط دل داریش میدادم ما درست 5 ماه حرفیدیم همو دیدم رابطه هم در حد لب دیگه واقعا میخواستمش دوسش داشتم اونم همینطو و با شوهرشم دیگه سکسی نمیکرد.(الانم اینو مینویسم به قران دلم گرفت الان).بعد دوستم گفت نمیخوایی باها شسکس کنی 5 ماه گذشت تو هنوز باهاش میحرفی گفتم چنین زنی نیس گفت پدر نباشه مگه دوست نداره ازش بخوا این دوستم مخمو خورد منم گفتم باشه دوستم دیگه خدای اسمس هست خانم چی بگم هرکی میخواد بشه بشه گوشیو بده دستش میدونه طرف با چی خر میشه. گوشیو دادم اطلاعات لازمو دادم شیب چی بگه موقع خدافظی اینا بهش زیاد میگفتم کوفتههههه اونم میگفت جانمممم گوفته نبودا خیلی خوش اندام بو 1ز 20 100 میدم بهش از اندام ولی بازم میگفتم کوفته.شبش دوسم مخشو خورد فردای اون روز گفتم چی شد گفت به خدا شب ساعت 3 خوابیدم نزاشتم بخوابه اخرش قبول کرد .قرار شد یه روز مونده بریم باغ این به من بگه که من ماشین باغو اجاره کنم ای یه روز مونده بهم گفت منم زود باغو ماشینو از دوستام اجاره کردم.شبشم بهش گفتم خوابم میاد که مبادا شب بحرفیم پشیمون شه. اقا صبح ساعت یازده این بچه هاشو اورد خونه دوستشون قبلشم بهم گفته بود از چه رنگ لباس زیر خوشت میاد منم گفته بودم سیاه دست مشکی. ساعت 11.30 اینا گفت بیا فلان جا دنبالم به دوستشم گفته بود میرم باهاش بیرون فقط اقا ما رفتیم رسیدیم باغ رفتیم تو خونه دیدم بخاری مخاری نیس ولی وسایلو جمع نکردن همه چی سر جاشه یه بخری برقی بود یه کرسی زود درس کردم گفتم بیا پیشم گفت اینجا رتل داره مار داره از اینا کنارم ایستاده بود پاهاشو گرفتم انداختم بغلم کنارم دارز کشید سرشو گذاشت رو سینم پاهاشم دراز کرد نازش کردم پیشونیشو بوس کردم بعد اروم که از لبش بوس کردم دیدم خودش لبمو میک زد لب رفتیم بعد باز تو بغل هم هی وول میخوردیم بخاری برقی رو یک سره کرده بودن درجه اینا نداشت ادمو میسوزوند.خلاصه یه بار دیگه که لب رفتیم دستمو کردم تو سینهاش اروم پیرنشو دادم کنار دیدم مشکیه کرستش گفتم شهلا این مشکیه گفت نه سفیده گفتم مشکیه از مشکیای قشنقه خندید گفت مگه بدشم هست؟ گفت پاشو بریم دیره گفتم من جایی برو نیستم بدنم مشکی دیده سست شده ارزوم فقط یه بار خوابیدن با تو هست اونم که نمیزاری نگام کرد گفت هر چی میخوایی بکنی بکن منم بدن سازی کار میکنمو ای بدن بدی ندارم این حرفو که گفت گوشیش کنار من بود دارز کشید ساعتو نگاه کنه اینو گفت از زیر لبمو گذاشتم رو لبش راسته بلندش کردم خوابوندم زمین دستو انداختم شلوارش یه شلوار لی پوشیده بود هی دکمه رو چرخوندم چرخوندم این باز نشد کفرم در اومد خودشم داشتم لب میرفتم اخر لبمو از لبش جدا کرد گفتم این باز بشو نیس گفت تو نمیتونی من چی کنم دستمو که انداختم دیدم اینقد چرخش دادم دکمرو از جا کنده شد دستو بردم تو کسش شروع کردم به مالنودن دیدم کسش جمع شده حشریه خودشم چن ماهه سکس نکرده با شوهرش انگشتمو کردم کسش تن تن بازیش دادم کسشو هی بالا پاین کردم دیدم ابش اومد دستشو انداخت به کمرم منم همراهیش کردم شلوارو در اوردم رفتم بین پاهاش دیدم نو ر گوشی روشن شد نگو قفل میخواست بشه چشم افتاد به عکس بچش بدنم سست شد به فکر رفتم کیرمم که شق شده بود خوابید گفت منتظر چی هستی گفتم هیچی دوستام گفته بودن نکنیش خریت کردی و اینا فقط بحث خریت شدم گفتم به درک کیرم چون خوابیده بود دستمو کردم با تو کسش که این سرد نشه بازیش دادم موقع بازی کسش فقط لب میگرفتم ازش اینقدم بازی دادم دیدم دباره ابش اومد کیرم که شق شده بو تف زدم به سر کیرم کردم تو کسش اینقد تنگ بود مثه اینکه یه دخترو تازه میخوایی پردشو بزنی(به گفته خودش خودش بعد عمل زایمان چیه بچه طبیعی میشه اونو من نمیدونم تنگش کرده بود به حالت اول) خیلی داغ بود اروم تلمبه زدم لبمو گذاشتم رو لبش تلمبه هامو بیشتر کردم چون استرس زیاد داشتم ابم زود میخواست بیاد توش نگه میداشتم کمی ابم میخواست قطع شه باز تلمبه زود زود میزم خلاصه اینقد اینکارو کردم گفتم ابم بزار دیگه بیاد به درک دوباره سکس میکنم تلمبیه رو اینقد شدید زدم داد زد مردم ابم از شانسم نمیدونم چی شد قطع شد منم وا نستادم شدید تلمبه میزدم چنگ انداخت به پشتم سینه هامو فشار میداد سرمو میکشی طف لباش رو زمین پتو رو میفشر که دیگه داشت ابم میومد گفتم بریزم توت گفت ارهههههههههه خالی کردم همه ابمو توش اقتادم رو شهلا بغلم کرد خودشو کشید کنار تو بغلم میخواست بخوابه منم که میدیدم دیره هی میخواست بخوابه میگفتم پخههههههه میترسید با بازو هام و سینه هام خیلی حال میکرد پاشودیم جمو جور شدیم نشستیم تو ماشی دیدم پکر هست ضبط رو تا اخر دادم خودشم اهنگ هوایی شدی رو گذاشتم نمیدونم کی خونده راه افتادیم میخواستم بخنده گفت ضبطو کنم کن کفم کردم خودشم عقب نشست که اگه مامورا گیر دادم بگم تاکسی تلفونیم.از اینه نگا میکردم میگفت دوسم داری منم میگفتم خیلی . تا دم در دسشون چندین بار پرسید اینو منم جوابشو میدادم دم خونه دوسشون پیاده شد شب دیدم ز زده داشت گریه زاری میکرد گفتم چته گفت با افشین دعوام شده گفتم چرا گفت اومد طرفم منم با سیلی پشت دستم زدم دهنش گفت پویا دوست دارم منو تر نکنووو……(که اخر خودش منو ترک کرد) خیلیم دوسش داشتم.این از قسمت اول داستان من اگه خوشتون اومده نظر بدین بقیشو بنویسم چون رابطمون طولانی بود با 2 بار سکس به اخر رسید مقصرم هردو بودیم. غلظط املایی داشتم ببخشدی فقط نوشتم وقت نشد دوباره بخونم اصلاح کنم.نظر امتیاز یادتون نره.نوشته پویا
0 views
Date: November 25, 2018