پیرمرد کارکشته

0 views
0%

17 سالم بود كه يه روز از راه برگشت از مدرسه به خونه تو يه اتوبوس واحد شلوغ كنار خودم ديدمش. يه پيرمرد 60 ساله كه اصلا نفهميدم چطور عاشقش شدم.اون روز اتوبوس اونقدر شلوغ بود كه همه تو هم بودن. تو يه ايستگاه وقتي يه عده اومدن پياده بشن جابجا شديم و تو يه لحظه حس عجيبي بهم دست داد. دست يه نفر خورد به كونم. اومدم بزنم تو گوشش كه ديدم بهم داره لبخند ميزنه و يهو دلم ريخت. تا اون روز نه به كسي دست درازي كرده بودم نه مفعول واقع شده بودم ولي اين يه استارت عجيب بود. دلم مي خواست بازم اون كارو باهام بكنهاومدم يه كم ازش فاصله بگيرم كه ديدم ول كن نيست و از يه فرصت مناسب استفاده كرد و يواشكي در گوشم گفت ايستگاه بعدي پياده شو كارت دارم.هم ترسيده بودم و هم راستش دلم مي خواست يه بار ديگه انگشتم كنه. مثل ديوونه ها ايستگاه بعد پياده شدم و دنبالش راه افتادم تا اينكه رسيديم به يه خونه قديمي كه وسط يه باغ بزرگ بود. بعد ها فهميدم اون پيرمرد سرايدار اونجا بوده و پسراي خوشكل زيادي را اينجا كرده بودهدر را باز كرد و رفتم تو . تعارف كرد بفرمائيد داخل اطاق منم تا اومدم برم تو دوباره دستش را دراز كرد و يه بار ديگه با حالتي حرفه اي كونم را لمس كرد . ديگه كاملا شهوتي شده بودم و كيرم راست شده بود .بلافاصله اومد تو و در را بست . خودش را معرفي كرد و اسم منو پرسيد. ازم پرسيد چيزي مي خوري ؟ نميدونستم چي بگم فقط تو چشاش خيره شده بودم. يهو اومد طرفم و دست انداخت دور گردنم و شروع به بوسيدن لبام كرد . زياد خوشم نيومد دلم مي خواست منو نوازش كنه اونم حرفه اي بود و فهميد چي مي خوام. گفت بلند شو بيا اينجا پيش من . تا بلند شدم دستش را حلقه كرد دور كونم و يواش يواش ماساژ شروع شد. دست انداخته بود دور كپلها و اونا را در حد فيلمهاي سوپر بالا پايين مي كرد.چشامو بسته بودم و اصلا تو اين دنيا نبودم . دستامو بلند كرد و گفت بذار به ديوار و به من پشت كن. اين كار را كردم و اون اوستا وار شروع به بوسه كرد . چيزي نمي فهميدم كه يهو ديدم شلوار جينم را داره از پام در مياره . كمكش كردم با شرتم دراومد . شروع به ليسيدنم كرد كمر و باسنم را مي ليسيد كه پاهامو بيشتر باز كردم چاك كونم را هم بخوره. زبونش را كرد اون تو كه از هوش رفتم . هنوز اون آب دهن را روي سوراخ كونم حس مي كنم و هر دفعه يادش ميوفتم حشري ميشم. سوراخم خيس شده بود ونفس بلند مي كشيدم كه كيرم را گرفت و شروع كرد نازش كردن. داد ميزدم و ازش مي خواستم منو بكنه ولي اون زبونش را بيشتر فرو مي كرد . ديدم داره آبم مياد يه كم فاصله گرفتم و اونم دستش را ول كرد و منو به سمت تختش هل داد و چون شلوارم جلوي حركتم را گرفته بود روي تخت پرت شدم و تا اومدم بفهمم چي شده ديدم داره تخمامو ليس مي زنه . گفتم دردم مياد نكن كه منو برگردوند و لحظات شيرين از راه رسيد. دوباره لاي پامو ليسيد و با يه حركت سريع كيرشو كرد تو كونم . دنيا دور سرم چرخيد آتيش گرفته بودم كه دراوردش. سرمو يه لحظه برگردوندم ديدم كيرش اندازه چماغه. 4 دست و پا شده بودم و اون از زير با تخمام ور مي رفت و قربون صدقه ام مي رفت. اومدم از پشت كيرشو بگيرم كه دوباره كردش تو كونم. يه داد بلند زدم و اون ساكن شد ولي خيلي زود دوباره فشار داد دوباره همون كار تكرار و تكرار كه تا دسته جاكرده بود.وقتي كيرش تا ته جا رفت به پشت خوابيد و منو كشيد رو خودش و با يه دستش كيرمو گرفت و شروع به جلق زدن برام كرد. درد كون به لذت حيات تبديل شد و با صداي ناله هاي من آبش مثل فوران آتشفشان داغم كرد و فوري آب من هم اومد.اين ماجرا چند دفعه تو روزاي بعدش هم تكرار شد ولي لذت كون دادن اولي هيچ وقت تكرار نشد.نوشته علی

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *