دانلود

پیره زنه حشری شده دخترو میکنه

0 views
0%

پیره زنه حشری شده دخترو میکنه

یدونم اسمشو چی بزارم!؟
شانس؟
بدبختی؟
جندگی؟
یا….؟
البته بعضی وقتا كه بش فكرمیكنم مثل بعضی كه فكرشو میكنم لذت میبرم و بعضی وقتا كه غمگین و احساس گناه میكنم ناراحت میشوم .از اینكه بعد از اون جریان هر روز نگاش میكنم البته اون كه به تخمش ام نیست و حتی میخواد بهتر تجربه كنه ولی من نه.
سلام دوستان نمیخواستم اول داستان ام با ناراحتی بگم ولی خوب اینم یه حقیقتی از داستانه و این داستان دروغ نیست .
ماجرا راجب منو مامانم هست. من ارمین ١٥ ساله از تهران كه قیافم بد نیست ولی به قول دخترا فامیل قشنگم. مامانم اسمش شهلاست موهاش بنده و تغریبا میشه گفت داره به میانسالی نزدیك میشه ولی هنوزم جوونه و كسی باورش نمیشه .٤٣ سالشه پوست معمولی داره سینه های ٦٥ داره كون بزرگ داره و تو خونه خیلی راحته با یه تاپ و یه ساپورت میگرده سوتین نمیبنده و اون نوك قهوه ای خوش سینش همیشه پیداس. و از شانس تخمیه من كس اش كه مهم ترین بخش یك زنه همیشه با شرت توری اش در محافظت اهست .یكم اهل روضه و مسجده و از قبل تا بعد از این جریان كه براتون میگم وقتی میخواست لباس عوض كنه یا در بیاره تا منو میدید جلو خودشه میگرفت. از بچگی عاشقم بود چون تنها پسر فامیل بودم بودم و علاوه بر اون تمام زن های فامیل هم عاشق ام بودن چون همشون دختر داشتند .از بچگی با مامانم حموم میرفتم و یادمه كه با لباس میامد و حموم ام میداد و وقتی یكم خیس میشد لباساشو در میاورد (ولازمه كه بگم حشر بالایی داره به طوری كه وقتی حشری میشه زیاد انگار مسته و هیچی نمیفهمه.) و چند بار هم شرتش رو در اورد و بعضی وقتا هم خودش بام حموم میكرد و با یه روغن نرم كننده خارجی كه خالم براش میاورد و هنوز میاره از كانادا رون و ساقش و بعضی وقتا رو كسش میمالید كه خیلی براق میشد. از بچگی میزاشت به سینه هاش دست بزنم و بخورمش. و وقتی ام كه به بلوغ رسیدم و بابام هم اون روز نبود و پشمای كیرم در اومده بود با اون تیغ جیلت صورتی پشمام رو زد و گفت یاد بگیر دفعه بعد خودت بزنی و نباید به كسی بگی برات زدم .و رابطه اون با خالم خیلی خوبه به طوری كه برای هم شورت و سوتین میدن و یادمه چند بار باهم حموم رفتن وقتی منو دختر خالم كوچیك بودیم و….(و مامان بزركم از مامان و خالم متنفره چون فكر میكنه اونا جندن )
پدرم چند سال پیش به دلیل اینكه مامانم با مردای دیگه رابطه داره ازمون جدا شد و بعد از اون همچنان كه من بزرگ میشدم و اطلاعات جنسی و سكسی بیشتر میشد و جغ میزدم و سوپر میدیدم و تو نخ مامانم بودم چون واقعا خوب چیزی بود و چندبار هم كه سراغ سوتین هاش رفتم از شهوت مردم چون زیباترین سوتین ها رو داشت از رنگی گرفته تا توری و باشون ملی جغ زدم .و حتی اگر هم مامانم به كسی داده یا میداده از نظر منطقی ناراحت نمیشدم چون اون زنی میاسناله و نیاز داره و بابام هم چون همش سركاربود و بعدم جدا شد نمیتونست نیازشو تامین كنه.خلاصه كیرتو درد نیارم.
تو خونه ما بیشتر تو سینی و رو زمین غذا میخوردیم و تو از وقتی بابام رفت مامانم موهای كسش كوتاه نمكرد چون هر وقت جلوم دولا میشد تا سینی غذا رو رو زمین بزاره با وجود شرتش موهای كسش از شرتش بیرون زده بودن و موهای تیزی داشت. یه شب رفتم خوابیدم و حس كردم مریض ام و بدن درد دارم و نزیدك نیمه شب كه شد بالا اوردم و مامانم هم كه طبق معمول بیدار بود نگران شد و چون روی من میترسید اومد بالاسرم و دلداریم بده. اول وایساد و دیدم داره كسشو میخارونه ولی چون فكر كرد متوجه نیستم و خودشم نگران نبود انجام داد و منم حال میكردم كه زنی میلف با سینه های ٦٥ و موهای بلوند و ناخن های قرمز جیغ جلوم.گفت بیمرم پسرم امشب پیشت میخوابم قبول كردم اومد پیشم خوابید و نازیم میكرد و چند بار هم مه تو خواب و بیداری بودم دیدم داره كسشو میماله و سرم رو گزاشت رو اون سینه هاش كه نسبت به قبل نرم تر شده بود(وقتی به بلوغ رسیدم و بعد از جریان پشمای كیرم دیگه نزاشت باش حموم برم و بش دست بزنم و پشمای كیرم هم به این دلیل زد چون ساده بودم و میترسید خودمو زخم و زیلی كنم) و گفت اتاقت سرده و باید شوفاژ رو روشن كنم و برای اینكه كارشو بكنه الكی یهو كلافه شد و گفت واای گرمم گفتم مامان میخوای شوفاژ رو خاموش كن گفت :نه عزیزم حالت بد میشه اشكال نداره من یكم راحت باشم گفتم نه . و چون حالم خوش نبود و حتی حال نیگا كردن بهش رو نداشتم اینو گفت چون قبلا برا دید زدنش دعا میكردم . تا ساعت٣ صبح همش یا خواب بودم یا بیدار ویهو دیدم واای؟ خدای من باورم نمیشد مامانم با یه شرت كوتاه كه تا وسط روشن بود و یا سوتین پیشم بود كه سینه هاش و رون هاش داشت برق میزد وقتی دید دارم بهش نگاه میكنم گفت یادته سینه هامو میخوری بچه بودی منم با خجالت گفتم اره و بم گفت میخوای الان ام بخوری از شدت شق درد قبول كردم و با اون حالم به سینه هاش حمله كردم و اونم یكم اه و اوه كرد بعد اروم میدیم شرتشو در اورد و ارن كس پر از مو اش نمایان شد به خودم اومدم و برای خود شرینی گفتم مامان چیكار میكنی گفت وقتی نیازتو فراهم میكنم تو هم باید نیاز منو فراهم كنی و گفتم باشه خلاصه دیگه شد فیلم سوپر دیتشو كرد تو شرتم و با اون دستاش و لباش كیرمو میخورد و بعد با همون روغنا كیرمو چرب كرد و بعد كس اش رو روم گزاشت رو میرم و بالا و پایین كرد مو های كسش ازیتم میكرد و یهو كیرم و كرد توكسش بهترین لحظه عمرم بود . كسش گشاد و نرم و داغ بود و اون لحظه گفتم بابام راست میگفت مامانت جندست ولی اونموقع از شدت وحشت و این كه باورم نمیشد با مامانم سكس كنم هیچی برام مهم نبود همین جور خودشو بالا كرد تا اینكه ابم اومد و همه ابم و خورد و گفت حالا نوبت توعه كه مسمو بخوری پشماشو زدم كنار و یه مس مشتی با دوتا حاله كه از چپ و راست بیرون زدن بود مواجه شدم و كسشو خوردم و اونم داشت چوچولش میمالید تا اینكه ارضا شد و صورتم پر از اب كسش شد . بعد همه جاش رو بوس كردم و رفتم دم سوراخ كونش كه دیدم از بسكی گاییده شده پر از چروكه و دیگه نای بلند شدن نداشتم فردا اون روز تازه فهمیدم چیكار كردم و عذاب وجدان گرفم ولی مامانم به تخمشم ام نبود و چند بار دیگم میخواست بم بده ولی نزاشتم و فقط یه بار فقط بش دست زدم ولی بعد خوش حال شدم ولی دوباره نمیدونم چیشد كه خودشو غایم میكرد و پا نمیداد . ولی بازم وقتی فكر میكنم به مامانم دست زدم از یك سوء عذاب وجدان و از سوی دیگر خوش حالی . امیدوارم خوشتون اموده باشه و بتونم این قضیه رو كه مال ١سال پیش هست هضم كنم.

 

Date: December 6, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *