سلام دوستان اسمم کامرانه ۲۸ سالمه ساکن تهران منطقه نیرو هوایی پیروزی هستم و ۴ماه که ازدواج کردم دوستان داستانی رو که مینویسم کاملا حقیقت داره ولی متاسفانه تو این سایت بعضی ها به دلیل بی فرهنگی بدون خوندن داستان شرو به فحاشی میکنن که اصلا مهم نیست چون تو ایران این موضوع جا افتاده داستان از اینجا شروع شد که یه روز صبحانرو خوردم و شیدا همسرم گفت کامران داری میری سر کار منم تا خونه مادرم برسون واسه شام دعوتمون کردن شب خودتم بیا اونجا گفتم پس علیرضا(پسرم)چی؟گفت بهش گفتم از مدرسه تعطیل شدی بیا اونجا خلاصه لباسامون رو پوشیدیمو حرکت کردیم خونه مادر خانومم سمت چهار راه کوکا بود سر چهار راه رسیدیم مثل همیشه از شانس بد من خوردیم به چراغ قرمز ایستاده بودیم که یه دختری حدودا ۱۵سالش بود از سمت صندلی خانومم زد به شیشه خانومم شیشرو داد پایین دختره گفت خانوم تر خدا یه گل بخر خانمم گفت نمیخوام مرسی دوباره داشت اسرار میکرد که من گفتم یه شاخه ازون خوشگلاش بده خلاصه یه شاخه رز قرمز داد به شیداو من خواستم پول بدم چون کمر بند بسته بودمو پول تو جیب شلوارم بود یه کم در آوردنش سخت بود تا کمربند ماشینو باز کردم دیدم صدای بوق ماشینا در اومد چراغ سبز شده بودو مدام بوق میزدن حرکت کردمو دخترک دنبال ماشین یه کم دوید ولی ما رد شدیم دلم براش سوخت اون سمت چهار راه بایه بدبختی ماشینو تو یه کوچه پارک کردمو پیاده رفتم سمت چهار راه دیدم ایستاده کنار خیابونو منتظر قرمز شدنه چراغه بهش گفتم بیا دختر اینم پول گلت گفت مرسی فکر کردم رفتید خندیدم گفتم نه عزیزم ما ازین کارا نمیکنیم یه لبخندی زدو بازم تشکر کرد دختره کم سن بود ولباساش ترو تمیز نبود پرسیدم برای کسی کار میکنی؟ یه نگاهی کرد ولی جوابی ندادو منم برگشتم سمت ماشین دیدم شیدا داره با یه مرده جوون بحث میکنه سریع رفتم جلو گفتم بفرما برادر جریان چیه گفت تو کوچه به این تنگی جای پارکه آخه شیدا گفت با موتورش زد آینرو شکوند منم چون دیر کرده بودمو شیدا همراهم بود گفتم اشکال نداره و رفتیم شیدارو رسوندمو رفتم سمت محل کارم یه دفعه نگاهم به شاخه گل افتاد جلو داشبورد که شیدا جا گذاشته بود رسیدم به محل کارم گل رو با خودم بردمو گذاشتم رو میزم پروندها رو در آوردم آخه شاغل اداره….هستم تاظهر این شاخه گل پژمرده شده بود با خودم گفتم اشکال نداره تو مسیر اگه دختره بودو فرصت شد یکی دیگه واسه شیدا میخرم به سمت خونه حرکت کردم خونه مادر شیدا باخونمون زیاد فاصله نداره وتوی یه مسیره رسیدم به چهار راه دیدم کنار خیابونه و یه ساندویچ دستشه ولی متاسفانه چراغ سبز بود رد شدمو اینبار یه جای مناسب پیدا کردم پارک کردمو رفتم پیشش سلام کردم دهنش پر بود با سر جواب سلام داد لقمشو که خورد گفت بازم شما منم جریانو گفتمو یه شاخه گل دیگه خریدم یه نوشابم خریدمو بهش گفتم هر روز اگه ببینمت گل ازت میخرم خنید گفت آخخخخ جون اینو که گفت غریزی قلبم به تپش افتاد چون نسبت به سنش جا افتاده و خوش صدا بود خلاصه رفتمو گل رو دادم به شیدا و اون شب شیدا پریود شده بود خلاصه سهروزی گذشتو من تو این سه روز چه چراغ سبز بود چه قرمز من یه گل میخریدم و از اون دختر خوشم اومده بودو اونم دیگه منو کاملا شناخته بود تا اینکه یه شب شیدا گفت کامران از سر کار اومدی میبریم آرایشگاه آخه پریودم تمومه میخوام شب خوشگلو تمیز باشم گفتم بله با کمال میل گفت بسه لوس نشو رفتمو ظهر اومدم ساعت ۱بود به شیدا گفت کامران زنگ زدم زنه گفت ساعت ۳عروس دارم الان منو ببر گفتم نهار چی گفت تر خدا بیرون بخور قبول کردمو بردمش گفت من از سمت آرایشگاه میرم خونخ مادرم بیا اونجا دنبالم گفتم بازم چشمو برگشتم سمت خونه دلم شروع کرد به سرو صدا یه دفعه یادم به دختره افتاد ماشینو پارک کردمو رفتم سمت چهار راه دیدم اونجاست تا منو دید خندید گفتم نهار خوردی گفت هنوز نه گفتم نهار مهمون من میشی گفت آخخخخخخخه گفتم آخه چی؟گفت گلام خراب میشه گفتم من همشو میخرم گفت گناه داریدا گفتم بیخیال بیا اون طرف خیابون یه رستورانه بریم اونجا رفتیم نهار خوردیمو گفت خیلی خوشمزه بود خوش به حالتون شما پول دارید بازم میتونید بخورید بعد شروع کرد به تعریف از زندگیشو این حرفها بعد گفتم بیا اینم پول گل هات حالا برو خونتون گفت نمیتونم ساعت ۶ میان دنبالم گفتم پس میخوای چکار کنی گلهاتم که داره بیحال میشه گفت کنار خیابون میشینم تو سایه استراحت میکنم تا بیان دنبالم با مکث بهش گفتم میخوای بریم خونه ما استراحت کنی گفت نه بهم گفتن با کسی جایی نرو من گفتم ما شدیم کسی؟ موند تو رودر واسی منم یه کم اسرار کردم قبول کرد رفتیم سوار شدیمو رفتیم خونه رسیدیم بهش گفتم راحت باش مثل خونه خودته خندید گفت کاش خونه خودم بود منم خندیدم بهش گفتم میخوای یه دوش بگیری تو گرما بودی حالت جا بیاد ؟ گفت نه ممنون آخه تمیز بشم مشکوک میشن گفتم تا ۶خیلی مونده برو دوباره خودتو کثیف کن حالا میری گفت نمیدونم منم رفتم درب حمومو باز کردم گفتم تا دوش بگیری منم یه قهوه درست میکنم پرسید راستی شما تنهایید؟اون خانومه زنتونه؟گفتم آره رفته جایی گفت اگه بیاد ناراحت میشه ها گفتم نه عزیزم اونم مهربونه برو دوشتو بگیر رفت داخلو درو بست منم رفتم سمت آشپزخونه صدای دوش آب که اومد یه حس عجیبی اومد سراغم خودمو مشغول کردم ولی بی فایده بود کیرم شد مثل سنگ رفتم سمت حموم از توی سوراخ کلید خواستم نگاه کنم ولی ظاهرا لباسشو به دستگیره آویزون کرده بود وداخل دیده نمیشد بیشتر تحریک شدم هر چی کلنجار فتم نشد کیرم تشنه سکس بود چون یک هفته شیدا پریود بود دلو زدم به دریا با ترسو استرس آروم درو باز کردم صدای دوش اجازه نداد متوجه بشه پشتش به در بود وایییییی خدا چی میدیدم سفیدو یه کون گردو تپل داشت روانیم میکرد خواستم با لباس بپرمو جلو دهنشو بگیرم که یه دفعه برگشتو منو دید منتظر جیغش بودم ولی در عین نا باوری دستشو گذاشت جلوی کسش خندید گفت میدونستم میای تو منم انگار یخ زده بودم سریع لباسامو در اوردمو رفتو زیر دوش آب داغو یه کس بی مو وایییی یادش کیرمو راست میکنه بغلش کردم شروع کردم به خوردن لباش و گردنش ناله هایی میکرد که انگار ۲۰سالشه سینشو تو دهن گرفتم انقدر میک زدم که نالش به جیغ اروم تبدیل شده بود زانو زدم جلوش کس کوچیکو نرمشو لیس میزدم با دستم لاشو باز کردم وسوراخشو لیس میزدم آب داغی که ازدوش میریخت رو کسش شهوتو هزار برابر کرده بود بهش گفتم کیرمو میخوری با صدای نازو بچه گونش گفت آره نشست جلو پام کیرمو کردم تو دهنش باورم نمیشد انقدر حرفه ای باشه از زیر تخمام لیس میزد تا سر کیرم منم با انگشت با سوراخ کسش بازی میکردم نزدیک بود آبم بیاد بلن شدم گفتم میشه بکنم تو کست گفت نهههههه من دخترم گفتم پس از پشت بده گفت دردش زیاده گفتم با این خمیر ریش میکنم هم نرمه هم سرده حال میده گفت قول بده آروم بکنی گفتم قول به پشت برگشت گفتم دولا شو خمیر ریشمو مالیدم به سوراخش انگشتم به زور رفت تو تنگ بود یه کم خودشو جمع کرد ولی قشگ انگشتمو توش چرخوندم تا یه کم جا باز کرد سر کیرمو گذاشتم رو سوراخش فشار دادم سر کیرم رفت تو جیغ زد پرید کنار نگاش کردم اشکش در اومد گفت درد داره جون من نکن دلم سوخت گفتم میزارم لای پات پایان تنشو با نرم کننده لیز کردم از پشت گذاشتم لای پاش سینشم بادست گرفتم کیرمو لای پاش عقب جلو میکردمو سینشو میمالیدم مثل ماهی تو دستم لیز میخورد چند بار عقب جلو کردم داشت آبم میومد در گوشش گفتم میخوریش تا آبم بیاد گفتم کیرتو بشور شستم گذاشت تو دهنش چند تا عقب جلو کرد آبم مثل لوله ای که بترکه پاشید تو دهنش سرشو محکم گرفتم نذاشتم در بیاره تا قطره آخرشو خالی کردمو افتادم کف حموم تا حالم سر جاش اومد بهش گفتم ازین به بعد مال منی خندید دهنش پر بود از آب کیرم دهنشو شستو گفت من برم بیرون گفتم تنتو آب بکش برو منم میام رفت زیر دوشو بعد لباساشو پوشید رفت بیرون درو بست منم سریع دوش گرفتم شیر آبو که بستم صدای بسته شدن در اومد پشت سرش صدای دختره که گفت س س سلام حولرو سریع انداختم رو دوشمو درو باز کردم شیدارو ماتو مبهوت دیدم هیچ حرفی واسه گفتن نداشتم اونم بدون هیچ حرفی با بغضی که تو گلوش مشخص بود رفت بیرونو درو کوبید واز اون روز دیگه جز توی دادگاه ندیدمش و از کارم خیلی پشیمونم وآرزوم اینه که منو ببخشه وبهم یه فرصت بده تا کنارش باشم دوستان بعضی خطاها کارت قرمز داره ممنون که وقت گذاشتیدو گوشه ای از برگ زندگیمو خوندیدنوشته کامران
0 views
Date: November 25, 2018