نمیدونم چی شد که الان تصمیم گرفتم خاطره یکی از سکسامو واستون بنویسم…من دو سال شاید هم بیشتر میشه که با این سایت آشنام،اما هیچوقت فکر نکردم که تجربیاتم رو واسه کسی بگم،همیشه جز کسایی که باهاشون سکس کردم کس دیگه ای از ماجراهایی که واسم اتفاق افتاده خبر نداشته،آخه میدونید من دختر خیلی تنهایی هستمفعلا یکی از تجربیاتم رو واستون مینویسم اگه استقبال بشه بازم مینویسم…من سپیده الان 23 سالمه هیکلم درشته قد169 و وزنم حدوده 70،و سینه های درشت و برجسته ای دارم(80)،هرکس که منو میبینه اولین چیزی که به چشمش میاد لبامه لبای برجسته و درشت و گوشتی دارم و واسه اینکه بیشتر جذاب به نظر بیام همیشه رژلب آلبالویی میزنمD،پوستم نسبتا روشنه موهای فر قهوه ای تیره …اولین تجربه ی سکسیم رو تو سن 17سالگی و به بدترین شکل ممکنش داشتم که همیشه و تا ابد باعث آزارمه…بعد از اون مرتبه اول هربار که با فرد جدیدی رابطه برقرار کردم(نفر اول رو همون موقع ولش کردم چون ازش بیزار شدم،و رابطه ی بعدیم تو سن 19 سالگیم بود) فقط و فقط به این خاطر بود که اون تجربه تلخی که داشتم رو از ذهنم پاک کنمو یه حس خوشایند ابدی به جاش بذارم،درست مثل وقتی که داری یه مشت بادوم میخوری از بینشون یکیش تلخ از آب درمیاد،بادوم بعدی رو میذاری توی دهنت که تلخیه قبلی رو از بین ببری…همیشه اول دل دادم بعد به سکس تن دادم اما این تجربه ای که میخوام واستون بگم با بقیه خیلی متفاوتته..اینبار دل ندادم بلکه یه جورایی خیانت کردم( البته پشیمون نیستم چون به کسی که عاشقم باشه خیانت نکردم…تو دانشگاه با یه پسری دوستم اسمش محمده،محمد خیلی پسر خوبو سر حال و شادیه خیلی هم دوسش دارم اما عاشقش نیستم،وقتایی که واقعا دلم میگیره و از همه جا کم میارم بهترین پناهمه همیشه آرومم میکنه و منو شاد میکنه با شیطنتاش…محمد خیلی زود حشری میشه، امکان نداره یبار با هم باشیمو راست نکنه و ازم سکس حالا به هر نحوی که باشه نخواد،معمولا به خوردن لبام و سینه هام توی ماشین و توی یه کوچه ی خلوت قناعت میکنه اما خیلی پیش اومده ک تو ماشین واسش ساک زدمو آبشو توی دهنم آورده که البته هربار من کللللی عق زدمو فورا ریختم بیرون،فقط واسه این حاضرمیشم توی دهنم آبشو بیاره که حالش گرفته نشه چون میدونم چقدر واسه ی یه مرد سخته که موقعی که داره ارضا میشه کیرشو بخواد از یه جای گرم و خیس بکشه بیرون.همیشه میگه تو خیلی آدمو حشری میکنی نمیتونم وقتی میبینمت کاریت نکنم منم چون باهاش بهم خوش میگذره حاضرم این لذتو بهش بدم،البته دو سه بارم سکس کامل داشتیم…منو محمد خیلی با هم راحتیم در حدی که من درباره پسرای دیگه یا حتی کسی که دوسش دارم(اون پسری که دوستش دارم هیچ رابطه ای باهاش ندارم حتی نمیدونم دوسم داره یا نه؟ ) باهاش حرف میزنمو اونم درباره بقیه دخترا با من حرف میزنه،کلا جفتمون از اول قرارداد کردیم که ما متعلق به هم نیستیم هرچند که اون غیر از من کسیو نداره به همین خاطرم جدیدا داریم به مشکل بر میخوریم…یه روز محمد و پسر عموش(فرزاد) که قبلا همدیگه رو دیده بودیم باهم دانشگاه بودن،اونروز محمد توی رودروایسی با یکی از همکلاسیای دخترش که قرار نبود بفهمه که من دوست دختر محمد هستم گیر کردو مجبور شد که اونم تا ی مسیری برسونه و چون قرار بود بعد از کلاس ما با هم برگردیم خونه بهم زنگ زدو گفت سپیده جریان اینه که این دختره قراره با ما بیاد تو وانمود کن که دوست فرزاد هستی،من که خیلی کفری شده بودم گفتم چه دلیلی داره که بخوام جلوی یکی دیگه فیلم بازی کنم تو اگه دوست پسر منی دیگه چرا با اون میخوای بری خونه؟اگه هم که اون واست مهمه دیگه پس چرا من باهات بیام؟ خودتون برید،خیلی ناراحت شد و گفت تو بیا من واست توضیح میدم چیه جریان(هرچند که قبلا یه چیزایی در باره این دختره گفته بودو میدونستم هیچ علاقه ای بهش نداره) من اگه نمیخواستم تو باشی که راحت میگفتم نیا…خلاصه قبول کردم که برمو وانمود کنم که دوست فرزاد هستم خودمم دلم میخواست دختره رو ببینم و از اونجایی که با فرزاد هم آشنا بودمو با هم خیلی راحت بودیم رفتم،منو فرزاد پشت نشستیمو اون دوتا هم که عقب ماشین…فرزادم که حسسسابی داشت از این موقعیت استفاده میکردو منو کامل توی بغلش گرفته بود منم واسه اینکه لج محمدو دربیارم بیشتر فرزادو تحویل گرفتمو آخرش دیدم نه مثل اینکه واقعا داره از استیل و کارای فرزاد خوشم میاد خیلی هیکلش باحالو درشته و از محمد خیلی مردونه تره… خلاصه اونروز بعد از پیاده شدن دختره من دیگه نرفتم جلو بشینمو تا خونه پشت ماشین پیش فرزاد نشستمو با هم حال محمدو گرفتتیم حسابی.فرزاد گوشیش گم شد گفت سپیده ی زنگ بزن ببینم گوشیم کجای ماشین افتاده اینجوری شماره همم بدست آوردیم البته خداییش من فکر بدی نداشتم..شب فرزاد بهم زنگ زدو گفت سپیده من جلو دوست دخترم سوتی دادمو اونو به اسم تو صدا کردم حالا از دستم کفریه یه زنگ بزنو بهش بگو جریان چیه،منم به دختره زنگ زدمو توضیح دادم…فرداش تو دانشگاه بودم که باز فرزاد زنگ زدو گفت هیچ کس خونمون نیست منو دوتا از دخترای همکلاسیم داریم اینجا درس میخونیم میای اینجا تو هم باشی؟گفتم نمیدونم که گفت یه دلیلی داره که میگم بیا ولی اگه دوس نداری نیا،فتم دلیلش چیه؟ گفت ببین اینا شهرستانین خوابگاهین قیافه و کلاسم ندارن قراره ریاضی مهندسی بم یاد بدن الان دارن واسم چس کلاس میذارن شنیدم ریاضیت خوبه تو بیا اینجا هم اینارو پوزشونو تو قیافه و کلاس بزنی هم ریاضی…منم رو حساب مرام و معرفت(هرچند میتونستم حدس بزنم چی در انتظارمه) رفتم دلمم میخواست که برم واقعا…وقتی رسیدم خونه درو که باز کرد گفت همین الان رفتن ناراحت شدن گفتم که تو داری میای من کلی تعجب کردمو خودمو با اون تو خونه تنها دیدمو گفتم چرا زودتر نگفتی که رفتن نمیومدمم،گفت تو کوچه ندیدیشون همین الان رفتنن(که دیده بودم دوتا دختر دارن میان از سمت خونه اینا)خلاصه رفتیم تو اتاقشو مانتو و مقنعمو در آوردمو چون یه تاپ خیلی باز تنم بود سویی شرتمو روش پوشیدم که زیادی تححریک نشه Dگفتم میخوام درس بخونم بساطمو رو زمین پایین تختتش پهن کردمو به شکم دراز کشیدم و یه بالش گذاشتم زیر سینمو شروع کردم که گفت منم پوزیشنم واسه درس خوندن همینه و اومد کنارم دراز کشید.دلم داشت تو سینم تند و تند میزد بیرون بارون میومد هوا به شدددددت دونفره بود و اتاقش به شدت دنج و رمانتیک،هم دلم میخواست همینجور که کنارم دراز کشیده شروع کنه و با دستای درشت مردونش تنمو لمس کنه و منو تو بازوهای محکمش بغل بگیره هم واسه کاری که داشتم انجام میدادم عذاب وجدان داشتم…دیدم داره بهم نگاه میکنه نگاهش کردم گفت چقدر موهات خوشگله فرش کردی یا فر خودشه؟یه لبخند نازی رو لباش بود که واقعا جذبش شدم منم لبخند زدمو گفتم فر خودشهچشماشو بست یه نفس عمیق کشید که دلمو لرزوند منتظر بودم که بیاد نزدیکو لباشو با حس بذاره روی لباممممماما شیطونتر از این حرفا بود،بلند شد و گفت من خوابم میاد بخوابم ناراحت نمیشی؟خیلی ناراحت شدم ولی به روی خودم نیاوردمو گفتم نه…بگیر بخواب من میخونم،20 دقیقه تو تختش از این پهلو به اون پهلو شد و هممممش دلم میخواست تو بغلش باشم،پشتم بهش بود،برگشتم نگاش کردم دیدم داره نگام میکنه کفت مقنعتو بندازم رو سرم که تاریک بشه نور باشه خوابم نمیبره؟فتم باشه و برش داشت به جای اینکه بندازه روی سرش شروع کرد با چشمای بسته به بوییدنش…این کارش خیییییلی احساساتیم کرد،بلند شدم چراغو خاموش کردمو سویی شرتمو در آوردمو گفتم منم پایین میخوابم نورم اذیتت نمیکنه دیگه،گفت ازت خواهش میکنم بیا کنارم روی تخت بخواب پایین سرده…بعد خودشو کشید کنارو واسم جا باز کردو لحافشو جوری گرفت که من برم زیرش…بهترین حس دنیارو داشتم اون لحظه فک میکردم تنها کسی که دوسم داره فرزاده خیلی دلم میخواست بهش پناه بیارم…رفتم کنارشو پشت بهش خوابیدم،موهامو که باز کرده بودم دادم بالا که به صورتش نخوره پتو رو کشید رومو و با یه حسسسسه عمیق دوستداشتنی منو تو بغلش گرفت…واقعا ازش راضی بودم کاراش عاااااالی بود یه مرد واقعیییییییییییییخودمو تو بغلش جمع کردمو دستشو که روی کمرم بود با دستم گرفتمو نازش کردمو آرووووووم روی تنم حرکت دادم دستاشو…صدای نفساش گرمای نفساش که به پشت گردنم میخورد داشت مسسسستم میکرد… لباشو آروم گذاشت روی گردنمو بوسه های ریز زد روی گردنو کمرمو دستشو برد سمت سینه هام…وقتی که دستشو روی سینم حس کردم دستشو تو دستم گرفتمو به سینم فشااار دادمو رومو کردم سمتش چشماش پر از شهوت بود دلمو میلرزوند نیم خیز شد و یه نگاه با یه لبخند شیرین روی لباش چشمامو بستمو گذاشتمو لبامو با لباش لمس کنه چه گرماییییی فک نمیکردم انقدر ناز لبمامو ببوسه و بخورههم زمان که تو لبای هم داشتیم غرق میشدیم دستاشو محکمو با فشار اما با حرکات آهسته روی تنم حرکت میدادو بین پاهامو با زانوش ناز میکزدو میخواست یه راهی بینشون پیدا کنه…دیگه کامل برگشتم به سمتشو خودمو توی آغوش گرمو مهربونش ول کردم تا حالا هیچکس اینقدررررر نرم و آرومو رومانتیک منو تو بغلش نگرفته بود بعدش لباشو از رو لبام بر میداشتو به چشمام نگاه میکردو چشمامو میبوسیدو بعد یه بوس محککککم از لبام میگرفت…منو کشوند زیر خودشو کامل اومد روی من صورتم داغ شده بود همه ی تنم گرم گرم شده بود داشتم حس میکردم که بین پام داغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغترین جای دنیاستو الان حسسسابی خیس شده،داشتم زیر تنش همونجور که بین پاهاش حبس شده بودمو داشت پیرهنشو در میاورد به خودم میپیچیدم از حس لذت و خواستن…همش تو این فکر بودم اولین کاری که میکنه چیه؟ممکنه واسم بخوره کس داغه آب افتاده ی پف کرده ی تشنه ی کیرمووووووو؟؟؟ داشتم له له میزدم واسه اینکه بیفته به جون نانازترین قسمت تنمو با ولع و تشنه بخورتش…لباسشو که در آورد شروع کرد به بوسیدنم از لبام تا روی گردنمو بوسیدو زبونشو کشیدو لیسسسسسسسسسسس زدو مکیییییییییدددددددددد آآآآآآآآآآآآااااااههههههههههه تنها کاری که میکردم داشتم با چشمای بسه آآآآآآآآآآه میکشیدمو به خودم میپیچیدم،بلندم کردو تاپمو درآورد بهم چسبیدو محکم بغلمو کردو از پشت بند سوتیینمو در آورد…سینه هامو که افتاد بیرون اول نازشون کردو لبامو بوسیدو بعد آروم اول یکیشو کرد توی دهنششش واااای عالی بوددددددد گردنمو داده بودم سمت عقبو داشتم آه میکشیدمو حرکات لباشو روی سینه های سفت شده ی درشتم دنبال میکردم…رفت آروم سراغه نافمو چه نااااز زبونشو میکرد توی نافمو دورش میچرخوند انگار میدونست من عاشق اینکارمشلوارمو که درآورد اول از روی شورتم کس تپله پف کردمو چندبار بوسید و گفت سپیدهههههه کست چقدر داغو تپلهههههه چی دلش میخواد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟منم آه کشیدمو گوشه ی لبمو گاز گرفتمو لبامو جمع کردمو با چشمای خمار گفتک اووول زبون گرمتوووووووو بعد اون کیر ناااااااااااااازه کلفته داغتوووو میکنیش تو کسم؟؟؟گفت جووووووووووووووووونننننننننننننننننن چه کسی بودی توووووووووووووو آآآآآآآآآآآآآآآخخخخخخخخخخخخخخخخخخ چی دارم من اینجااااا؟ آآآآآآآآآآآآآآآاایییییییییییییی بعد شورتمو محکم کشید که رفت لای چاک کسمو یه آخ گفتمو اون افتاد به جونششششششعالی میخورد اول یه عااااالمه زبونشو کشید رو لبه های پف کرده ی کسم چوچولم هنوز زیر شورتم بود شورتمو که کامل در آورد کل چوچولمو کامل کرد تو دهنشو مکید آخ عاااااالی بود این بی شرف حشری واقعا بهترین سکسمو باهاش داشتم…بعد شروع کرد به بازی کردن با چوچولمو همزمان انگشتشو کرد تو سوراخ کسمو تا ته برد تو باورم نمیشد که G-Sot رو بلد بود وقتی گفت سچیده اینه خودشه؟ توی کسم داشت دنبال نقطه جی میگشت عاشقش شدم وقتی که گرفتو لمسش کرد دااااااااادم رفت هوا و گفت جااااااااان کاش میشد میرفتم تو کستو از داخل میخوردمش واستتتتتتتت کسه مننننننننننننننننننبعد همینور که با انگشتش جی رو میمالید با زبونش چوچولمو میمالید و میمکید انقدر اینکارو خوشگل انجام داد که ارگاسم شدمو آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآااااه کشیدمو لرزیدم سرشو با دستم به کسم فشار دادم جیغغغغغ میکشیدمو میگفتم جووووووونننننننننننن آآآآآآآآآآآآآآآه حالا بمکش آآآآآآآآییییی آآآآآآره آآآآآآآآآآآآره آآآآآآآآآآآآآآاه کامل واسم مکید و بعد ک دید ارگاسم شدم یه بوس گذاشت رو کسمو کیرشو که حسسسسسابی گنده شده بود در آورد و کامل لخت شد و بی معطلی خوابید رومو آروم رو چوچولم مالیدشو بع لباشو گذاشت رو لبامو هلش داد توووووووو آخ اون لحظه که لباش رو لبام بودو من لبامو باز کردمو آه کشیدم که کیرش رفت توی کسم داغون شدم بهترین لحظه بود و تا ته کیرشو کرد تو و من پاهامو کامل داده بودم بالا و کیر گندش تا ته کسم میرفت و میدومد با دستم پشت باسنشو گرفتمو به تلمبه زدنش توی کسم ریتم تندتری دادمو میگفتم آخخخ بکن منووووو داری کس منو جر میدیااااااااااا دیگه داشتم دیوونه میشدم فقط آه میکشیدمو ناله میکردمو اونم لبامو میخورد و نفس نفس میزدو میگفت چقدر داغی خیلییییییییی گرم و خیسیییییییییییی چه آبی میاد از کست آبمو داری زود میاری آههههههههههههههه همینو گفتو بی اختیار آبشو ریخت تو کسم اولش نفهمیدم که ارضا شد بعدش یه دادی زد و چشماشو محکم بست که فهمیدم همون تو خودشو خالی کرده اولش عهیچی نگفتم نخواستم حالشو خراب کنم 5 دقیقه همینجور روم دراز کشیده بودو نازم میکردبعد که بلند شد همه ی آبش از تو کسم ریخته بود روی تشکش…گفتم چرا ریختی؟؟؟ازم معذرت خواهی کرد و گفت نترس..بعد هوونجور تو بغل هم خوابیدیم هوا عالی بودو اتاقش کاملا تاریک شده بود…اونروز دوبار دیگه که هرباز خیلی بهتر از باز قبل بود با هم سکس کردیمو بعدش توی راه که داشت منو میرسوند خونه قرص hd خریدیمو من خوردمو خدارو شکر الانم خطرش رفع شدهولی هنوزم نفهمیدم چرا باش سکس کردم؟من که از قبلیا لذت نبرده بودم چرا فک کردم این بهم لذت میده؟ولی خداییش خیلی بهم حال داد فک کنم از این به بعد بیشتر دلم سکس بخواد البته دبگه با فرزاد کاری نکردیمنوشته سپیده
0 views
Date: November 25, 2018