سلام به همه دوستان من اسم علی 26 سالمه ساکن یکی از شهرستان های ایران.اکثر داستان های شما دوستان رو خوندم هر کدومشون به نوبه خودشون جالب بود.این داستانی که میخوام تعریف کنم واقعیه و عین حقیقتهاین خاطره اولین سکسمه که با پسر داییم(حمید) داشتم.یادم میاد اون موقع 9 10 سالم بود و سفید و خوشگل بودم. (البته الانم خوشگلم)حمید هم 18 19 سالش بود. من 3 تا دایی دارم که اون موقع همشون با هم تو یه حیاط بزرگ که وسطش ساختمون با اتاق های زیاد بود دور تادورش باغ بود که ارث پدریشون بودزندکی میکردن . خدابیامرز دایی بزرگم(پدر حمید) اون موقع اتوبوس داشت که پشت ساختمانشون تایرهای اتوبوس رو هم گذاشته بودن که میشد داخلش قایم شد.اون موقع ها من همراه برادر و خواهرم برای بازی با بچه های دایی هام برای بازی زیاد و زود به زود میرفتیم خونشون(البته بچه های خاله های دیگه ام نیز میومدن و کلی بچه میشدیم) که بیشتر موقع ها قایم باشک بازی میکردیم.اون روز هم داشتیم همون بازی رو میکردیم که من رفتم پشت ساختمون خواستم برم تو همون تایرها قایم شم که قدم نمیرسید برم بالا حمید اومدو کمکم کرد برم بالا خودش هم اومد تو گفت منم میخوام هین جا قایم شم.چون جا تنگ بود پشت سر من وایستاد کمی که رد شد خودشو به من فشار میداد منم که حالیم نبود منظورش چیه اولش چیزی نگفتم. حمید هم وقتی دید چیزی نمیگم دستشو دورم حلقه کردو بیشتر فشار میداد گفتم حمید داری چیکار میکنی دهنشو آورد لبه گوشم آروم گفت هیس صدامونو میشنوند و میان پیدامون میکنن میسوزیم منم دیگه چیزی نگفتم اونم پروتر شدو شروع به بوسیدن لپام گردنم لاله گوشم کرد (که یه حس عجیبی بهم دست دادو خوشم اومد اما به روی خودم نیاوردم) و با دستش کونمو میمالید دست منم گرفتو گذاشت رو کیر شق شدش تا براش بمالم اول کمی از رو شلوار مالیدم بعد کیرشو که بزرگو کلفت بود در آورد داد دستم و خواست شلوارمو بده پایین که گفتم حمید میگن اینکارا گناه داره گفت گناهشو خودم گردن میگیرم و شلوارمو کشید پایین گفت پاهاتو چفت کن منم طبق گفتش همون کارو کردم اونم سر کیرشو با تف خیس کردو گذاشت لای پاهامو شروع به عقب جلو دادن کرد منم دیگه خوشم اومده بود بهم حال میداد که باز زیاد به روی خودم نیاوردم که نگه ببین تو هم دوست داشتیچند دقیقه ایی که عقب جلو داد گفتم حمید بسه دیگه بریم میان پیدامون کنن میبینن برامون بد میشه گفت آبم بیاد با هم میریم منم که تا اون موقع آب کیر ندیده بودم نمیدونستم جیه گفتم چی میخوای بشاشی روم؟ لباسام خیس میشه بچه ها بهم میخندن. خندیدو گفت نه آب کیرمو میگم بعد یه دستمال از جیبش در آورد گفت نترس میریزم رو دستمالهمین جور کیر کلفتشو لای پام عقب جلو داد یه دفعه کیرشو کشید بیرون که آبش اومده بود ریخت روی دستمال گفت ببین به این میگن آب کیر توهم که بزرگتر شدی آبت میاد. بعد شلوار منو کشید بالا و یه بوسم کرد گفت علی مرسی فقط پیش کسی نگی که برای هر دومون بد میشه.بعد اومدیم بیرونو بدو بدو رفتیم محل چشم گذاشتن گفتیم سک سک.دیگه حمید بعدها هم ولم نمیکرد و تو هر فرصت کوچیکی منو میکرد تا وقتی که ازدواج کرد الان 2 تا بچه هم داره و بامن کاری ندارهمنم دیگه خوشم اومده بود دوست داشتم بیشتر بدم که بعد ها با چندنفر دیگه مثه دایی کوچیکم که عموی حمید میشد ولی از حمید 1 سال کوچیکتر بود و پسر همسایه مان به اسم پوریا که اولین تویی رو بهم زد و بعد ها با دوستاش میومدو براشون دیگه ساک هم میزدم.سنم که رفت بالاتر متوجه شدم من همیشه دوست دارم با پسرا باشم و به دخترا حسی ندارم و بیشتر دلم میخواد بدم اینجوری شد فهمیدم گی هستم. حالا هم بزرگترین دغدغم اینه که چند وقتیه خانوادم مخصوصا مادرم گیر داده وقت ازدوجته باید خانم بگیری موندم چطور بهشون بگم گی هستم و به دخترا حسی ندارم.خوشحال میشم دوستای گی ام که درک میکنن چی میگم در مورد دغدغم راهنماییم کنن.مرسی نوشته علی
0 views
Date: November 25, 2018