چنتا از جق زدن های دو جنسه ها
کاری رو گذاشتم کنار و تمام خاطرات و دفن کردم و پسر یا مردی شدم برای ازدواج حتی خط موبایل یا هر چیزی که بخواد تو زندگی خصوصی من تاثیر گذار باشه رو ترک کردم و الان هم توی دوران عقد هستیم هنوز اصلاً راجع زنم و رابطه مون چیزی نمیگم چون داستان من مال زن برادر زن من هست که اسمش عاطفه هستش . رابطه من و زنم خوب و از هر نظر عالی بود این و گفتم بدونین مشکلی نداشتم با خانمم . داستان از روز اول ازدواج من شروع شد که زن برادر زنم عاطفه خیلی به من چپ چپ یا مستقیم نگاه میکرد جوری که من متوجه بودم کاملاً اون روز های اول گذاشتم روی حس کنجکاوی و انداز بر انداز کردن من اما دیدم این داستان ادامه داره و روزهای که خانواده دور هم جمع میشیم خیلی شوخی و نگاهاش سمت من هست و برای خانم خودم هم عجیب بود که چرا این عاطفه مغرور و از خود راضی با من خیلی راحت هست و استنباط خانمم این بود داره یار کشی میکنه … مثلاً یک که باغ بودیم خیلی دیگه خودش و ول کرده بود با یک تاپ شلوارک میگشت همه جا یا مثلاً وقتی رفت تو استخر خیلی شوخی و جلب توجه میکرد مخصوصاً به من … منم یک مرد دیگه نسبتاً کامل با ته ریش و لای به لای ریشهام به سفید هم میزد مثل موهام قد ۱۸۰ و وزن ۸۶ همه چی حکایت از یک آدم معمولی بود ولی خوب چون خیلی شوخی و حراف بودم معمولاً همه شوخی ها با من بود و خلاصه شلوغ کن جمع بودم . از طرفی من به شدت پرسپولیسی و تمام خانواده خانمم از دم استقلالی دایم بحث و جدل و جالب اینکه عاطفه میگفت منم پرسپولیسی هستم که تا اون روز فوتبال ندیده بود . در حدی ما ۲ تا جیغ و داد میکردیم که استقلالی ها کم میاوردن… خلاصه موقع ظرف شستن توی باغ اولین جرقه رو عاطفه زد من داشتم روی سینک ظرفشویی هندونه قاچ میکردم که عاطفه میخواست از پشت من رد بشه جایی که خیلی باریک بود خودش و سینه هاش ومالید به من جوری که حس کردم کاملاً عمدی بود و خیلی مرموز گفت ببخشید امیر آقا و باز دوباره همون راه و برگشت دوباره با خنده گفت وای خدا مرگم ببخشین دوباره . کلا تنش میخارید. تا اینکه روز تولد برادر خانمم بود شب قبلش زنگ زد میشه با هم بریم واسه کادو گرفتن برای برادر خانمم منم به خانمم گفتم گفت چه ایرادی داره خانمم هم اومد وقتی عاطفه اومد یک تیپ وحشیانه سکسی زده بود وقتی خانمم و دید وا رفت انگار میخواست برگرده تو خونه با نگاه چپ چپ اومد نشست تو ماشین و یک کلام جز سلام حرفی نزد تا رسیدیم مخل خرید گفت خیلی سرم درد میکنه خودتون به پیراهن شلوار بگیرین منم گفتم جا پارک نیست تو بیا بریم خرید زن من بمونه تو ماشین که از خدا خواست قبول کرد پیاده که شدیم بلافاصله گفت چرا خانمت و آوردی گفتم مگه اشکالی داره گفت اگر میخواستم باشه میگفتم با اون میرفتم . رفتیم توی فروشگاه چند بار دست من و گرفت به بهانه کشیدن به سمت دیگه مغازه و نشون دادن لباسها تا اینکه یکی رو پسندید قرار شد من پرو کنم یک شلوار مردانه و یک پیراهن رفتم پرو . پروش پرده ای بود نه که در داشته باشه تازه وارد پرو شدم دیدم سرش کرد تو منم با شورت داشتم دکمه پیراهن و میبستم خیلی ریلکس داشت من و میدید گفت عاطفه برو بیرون زشته گفت کی میدونه ما زن شوهر نیستیم گفتم واسه اون نمیگم واسه خودمون میگم زشته گفت آها خیلی هم تو واست مهمه و بدت میاد نه ؟؟؟؟ بعد یک جمله ای گفت که تازه فهمیدم داستان چیه ؟؟!!! گفت یادت رفته دوست من هانیه رو چجوری هر شب میکردی تا ۲ سال پیش وااااااای تازه فهمیدم که عاطفه دوست نسبتاً صمیمی هانیه یکی از دوست دخترهای قدیمی من بود تازه فهمیدم که چرا این مدت نسبت به من اینجوریه و خیلی ریلکس گفتم خوب چه ربطی هر چیزی یک زمانی داره و من اون آدم سابق نیستم …گفت زنت میدونه چه پدر سوخته ای هستی ..چه دختر بازی بودی … هر شب روی یکی … اینارو گفتی یا فقط گفتی مرد رویا هاشی منم خیلی نرمال گفتم حالا که چی همینجوری که داشتم لباسها رو دوباره در میاوردم گفت چیه دیگه خجالتت ریخت نمیگی برو بیرون گفتم میدونم وقیحی .. یهو دست انداخت کیر من و از روی شورت بک نوازش کرد و گفت جوووون هر کی و گاییده تعریف کرده و با وقاحت خاصی رفت بیرون .. هاج و واج مونده بودم که حالا چه گوهی بخورم با این از طرفی فامیل نزدیک بود و از این به بعد میدونستم ول کن نیست از جهتی هم مطمئن بودم که نمیره چیزی بگه اما همین بودنش خیلی خطر ناک بود برام اس ام اس میزد دایم تلگرام چیزی میفرستاد بعدم شروع کرد به یک خاطره گفتن که من خبر نداشتم از شبی که من خونه هانیه داشتم میکردمش و عاطفه داشته از پنجره نگاه میکردم و کاملآ همه چی رو دیده حتی از سایز کیرم هم خبر داشت و هر شب میگفت دلم یک کیر مثل تو رو میخواد ولی اینم بگم خیلی خیلی دختر خوشگل و خوش اندامی بود که واقعاً مقاومت کردن برای نکردند خیلی سخت بود . عید نوروز بود و هر روز میدیدم همدیگرو و اونم دیگه کاملاً تابلو بود یعنی به قدری که همه میدونستن من هر چی بگم اولین نفر اون تایید میکنه تا اینکه جلوس خونه عاطفه شد و قرار بود شب ما خونشون برای شام بمونیم خانمم از بس کار کرده بود دراز کشیده بود توی اتاق و منم روی کاناپه عاطفه هم مشغول بود … عاطفه اومد روی کاناپه کناری من نشست با صدای بلند به خانمم گفت بیا تو حال دراز بکش روی مبل اونو گفت نمیخوام همینجا خوبه این و که شنید اومد سمت من به مقدمه و هیچ صحبتی دستش و گذاشت روی کیرم شروع کرد نوازش کردن منم با بهت بهش گفتم نکن الان میاد خانمم برادر خانمم هم رفته بود شام بگیره ول کن نبود نشستم گفتم نکن احمق جفتمون به گا میریم گفت داره اتاق و میبنه اگر بیا خانمم میفهمه ول کن نبود. کیر منم بلند شدن بود در حد ترکیدن آب از لب و دهن عاطفه راه افتاده بود و گفتش آخر میکنمش تو کسم حالا میبینی و رفت توی آشپزخونه میز و بچینه … من دیگه شهوتم زده بود بالا و خریت من از این تاریخ شروع شد منم رفتم آشپزخونه و از پشت دستم و کردم لای کونش با توجه به شلوار یا بهتر بگم ساپورتی که پاش بود دستم و رسوندم به کسش که داغ داغ بود یک آهی کشید و گفت جووووونم معلوم بود حالش خیلی خرابه قرار بر این شد فردا صبح برم خونشون دوباره اما اینبار برای گاییدن عاطفه اون شب گذشت و تا صبح خوابن نبرد که برم یا نرم ولی اندام و کس کون عاطفه بر وجدانم غلبه کرد و ساعت نزدیک ۱۲ از محل کارم رفتم خونه عاطفه تا رسیدم در و باز کرد و رفتم بالا عاطفه با یک آرایش غلیظ و یک تیپ فوق سکسی به استقبالم اومد بدون مقدمه شروع کردیم به لب گرفتن وحشیانه انداختنش روی همون کاناپه دیشبی و شروع کردم به لخت کردنش و هم زمان خوردن سینه های خوش فرمش تا دستم رسید به کسش یه آهی کشید که حال منم خراب شد کیرم و دراوردم گفت آره خودشه همونی که میخواستم همیشه تو فکر کیرت بودم اونموقع که داشتی هانیه رومیکردی من تا مدتها به یاد کیرت خود ارضایی کردم چون دوست پسر نداشتم حالا رسیدم به کیرت و شروع کرد به ساک زدن اصلأ هم بلد نبودم چنان گاز میگرفت دادم به آسمون میرفت ولی اصرار داشت به ساک زدن بلند شد بدون مقدمه نشست روی کیرم یک آهی از درد و لذت کشید و شروع کرد به تلمبه زدن چنان میکوبید که تخمام درد میگرفت اونم اینقدر خیس بود که صدای شاپ و شوپ راه افتاده بود توی همون حالت
چند دقیقه کس داد و دائم میگفت دیدی کیرت رفت تو کسم و میگفت من که میدونستم تو چه حروم زاده ای هستی با این حرفها شهوتی تر میشدم من سابقه نداشت که تا اون روز تو اون پوزیشن ارضا بشم از بس عاطفه شهوتی بود بعد چند دقیقه داشت آبم میومد بلند شد نشست جلوی کیرم تمام آب من و ریخت روی سینه هاشو و دارای میزد بازم میخوام یعنی اینقدر این زن شهوتی بود که گفت نکنی داد میزنم رفتم دستشویی دوباره شروع کرد ساک زدن و ایندفعه من رفتم پشتش روی مبل چهار دست و پا شروع کردم گاییدنش جوری محکم میکردمش که واقعاً با خودم میگفتم الان جر میخوره اما واکنش عاطفه این بود محکم تر حروم زاده محکم تر واقعاً داشتم میکوبیدنم نفسم بند اومده بود آبم هم قصد اومدن نداشت زانوهایم لا میخورد و خودمو انداختم روش نشستم روی کونش تمام هیکل جفتمون خیس عرق بود چنان با شدت میکردمش اما آبم نمیومد دیگه نمیتونستم بلند شدم گرفتم جلوی صورتش گفتم بخورش شروع کرد ساک زدن چنان با لذت میخورد که میگی تا حالا کیر ندیده دوباره شروع کردم گاییدنش اینبار از روبرو لب میگرفتیم و میکردمش داد جفتمون به آسمون بود تا اینکه احساس کردم آبم داره میاد شدت و برم بالا چنان آبم با فشار حالی شد روی بدنش تمام بدنم میلرزید انگار ۱۰ بار کس کردم و ولو شدم روی زمین نفسم بالا نمیومد و بعد چند دقیقه رفتم زیر دوش اصلاً نمیشد نرم زیر دوش عاطفه هم بیهوش روی مبل افتاده بود برگشتم حتی حوله نیاورده بود برام با حوله کوچیک دست شویی خودم و خشک کردم و نشستم کنار عاطفه که داشت میگفت امیر آرزوی سکس اینجوری رو داشتم باید من و از این به بعد بکنی که البته گاییدنش و ادامه دادم اما در حال حاضر حامله هستش و نمیشه گاییدش…..
هيچ