چند تیر

0 views
0%

یادت می آید آن روز را؟دست در دستم در تاکسی شور اشتیاق آن را داشتیم هرچه زودتر برسیمبرسم به آن آغوش گرمی که چندین ماه انتظارش را میکشیدمگفتی بشین راحت باش چیزی نمیخوای؟همین که خودت باشی کافیهشالمو درآوردی و سرتو رو گردنم گذاشتیگرمی نفس هات بهترین حس دنیا رو بهم دادتا این که دستت را بردی به انجایی که دلم نمیخواستالبته دلم همه چیزرو با تو میخواست اما هیچوقت فکر نمیکردم که تو بدون بوسه و معاشقه ای این کارو بکنیمانتومو دراوردی و بعد از یه نگاه سرسری رفتی سراغ شلوارم تو همون دو دقیقه دو تیر به قلبم زدی داشت حس فوق العاده ام به بدترین حس دنیا تبدیل میشد…انگار چشمات به جز شهوت چیز دیگه ای نمیدیدمعلوم بود از حست از رفتارت شهوت غلبه کرده بود بر حسی که داشتیم…شاید هم داشتم…بدون هیچ اجازه ای شلوارم را دراوردی و به نصفه نرسیده رفتی سراغ شورتمحداقل منتظر بودم بعد از دیدن شورتم با نگاه به سوتینم بگی چه ست خوشگلی…اما معلوم شد اصلا به سوتینم هم توجه ای نکردی…سرتو رو شورتم گذاشتی دوست داشتم بهم تجاوز میکردن اما این رفتارارو از تو نمیدیدموایسادی و بی توجه به همه چی کمربندتو شل کردی و کیرتو از بالای شلوارت دراوردی به روی شورتم مالیدیبرای اولین بار بود که ازت میترسیدمبرای همین دستمو گذاشتم رو سوراخ کوسممطمن بودم این اخرین دیدارمونهبگذریم که توی تاکسی به این که بگویی بذار بزنم تا برای همیشه مال خودم بشی هم فکر کرده بودمحتی دوست نداشتم باهات حرف بزنم مطمن بودم قبل این که به خونه برسم شمارمو برای همیشه عوض میکنممنی که با صدایت کوسم خیس خیس میشد الان کنارت بی حس بی حس بودمو تو بجای حس درونت پر از شهوتگفتی دستت را بردار مقاومت کردم اما فایده ای نداشت اب دهنتو به روی کیرت انداختی و بر روی سوراخ کوسمگفتم من دخترم رویاهایم را خراب نکنگفتی باشه و با کوسم بازی کردیاما بازی دست خودمو ترجیح میدادم تا بازی کیر توروگفتم نکنبا لحنی عصبی گفتی تو نمیکنم دیگه کم حرف بزندید چیزی عایدش نمیشه گفت برگرد…فقط دوست داشتم هرچه زودتر تموم بشه برگشتمو بدون لحظه ای درنگ یه بالشت زیر کمرم گذاشت و کیرشو روی سوراخ کونم جا دادهنوز تو نرفته بود از دردش میترسیدماب دهنتو خالی کردی روی سوراخ کونم و با فشار میخواستی همه شو تو کونم جا بدیبزرگ نبود اما برای بار اول هرچیزی باشه درد داره…اصلا به گریه زاری هام توجه نکردی و همینطور فشار میدادی تا نصفه رفت توفکر کنم به قصدت رسیدی و شروع کردی به تلمبه زدن…تلمبه که چه عرض کنم دوبار عقب و جلوو بعدش ابتو ریختی تو دستوو به سمت دستشویی حرکت کردیبا اون همه درد ترجیح میدادم تو خیابون گریه زاری کنم تا پیش تو…و قبل از این که در دسشوییو باز کنی صدای در ورودی خانه دوستتو شنیدی…کاش میفهمیدیسکس هم حرمت دارهخیالینوشته محسن خیالباف

Date: July 29, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *