چی تمیز تر از کونِ یه دخترِ وسواسی؟

0 views
0%

سلامشهاب هستم از یکی از شهرای شمالی کشورمونمیدونم خزه ولی سنت شکنی نمیکنم و از خودم میگم۲۰ سالمه قدم ۱۸۲ و وزنم ۹۰ و اندازه کیرم ۱۶ـه خداروشکر تیپ و شخصیتم خوب و باب میلهداستانم به خاطر توضیحات کامل ، طولانیه ببخشید ‌دیگهخب بریم سراغ داستانخاطره‌م پیش گفتار خاصی ندارم و یه راست میرم سر اصل مطلب (البته خودِ مطلب که قسمت سکسیش باشه ، آخراست و خیلیم زیاد نیست اگر دوست نداری نخون عزیزم)یه روز (حدود ۲-۳ ماه پیش) تو یه بانک اطراف خونمون بودم و داشتم حساب برا یکی از دوستام (خودشم بود) حساب باز میکردمما در حال نوشتن اطلاعات برای حساب بودیم که یه دختر جوون و تیــتیــش مامانی اومد نوبت گرفت و نشستقدش حدود ۱۷۰یاکمتر و پاهای یه کم تپل (نه خیلی) و بدون شکم با یه مانتو جلوباز مشکی و شال قرمز و ساپورت مشکی و کفشم اگر اشتباه نکنم جیگریما فرمو تحویل دادیم و با دوستم داشتیم راجع به یه چیزی صحبت میکردیم و منتظر جواب کارمنده شدیم که این خانوم اومد دم باجه ای ما کار داشتیم و از کارمنده پرسید برای فعال کرد تلفن بانک چیکار باید بکنم؟ گفت منتظر باشید کار آقایون تموم بشه بعدش شما بیا کارتو برسم و تو این حین ، اَپ بانکو دانلود کن من گفتم به کارمنده که ما عجله نداریم و بدون توجه به جوابش ، رفتیم رو صندلی های نزدیک باجه نشستیمدختره با یه لبخند حاکی از تشکر ، نشست رو صندلیاز گوشیش بگم براتون))) یه قاب بـــــــــزرگ گوش خرگوشی و صورتی و باحال داشت گوشیشبانک تقریبا خلوت بود و صحبتای دختررو با کارمنده میشنیدیمیارو گوشی دختررو گرفت و ازش شمارشو پرسید اصولا دخترا تو این شرایط ، میگن بده خودمون وارد کنیم ولی این شروع کرد به خوندن شمارشگوشی دوستم دستش بود و به شوخی بهش گفتم بنویس شمارشو اونم نوشت که دمش گرم با نوشتنشاسمش ســـاره …… بود (اون نقطه هاش فامیلیشه کارمنده کارمونو رسیده بود و ازمون رمز کارتو خواست و گفت فلان جارو امضا کنید و از بالای شیشه ی باجه ، برگرو داد بهم اومد خم شم خودکارو از سمت راست ســـاره بردارم ، دیدم خودشو کشید عقب و گفت ببخشید نوبت شمارو گرفتم ، منم گفتم نه این چه حرفیه … انتظار داشتم بازم تعارف تیکه پاره کنه ولی کیر شدم و دیگه حرفی نزد خیلی خوشبو بود و مشخص بود دختر باکلاسیه تیپش شبیه پلنگا نبود ولی مد روز میپوشید و بانمک بود از خوشگلیش نگم براتون که هرکی یه بار ببینتش ، تا مدت ها چهرش تو یادش میمونه از بس باحاله فیسشاون روز تا ظهر با دوستم دور زدیم و ساعت ۱۲۳۰ باشگاه داشتیم و اگر اشتباه نکنم ، یه ربع قبل باشگاه رسیدیم دم باشگا و ماشینو تو سایه پارک کردم و بازم به شوخی به دوستم گفتم شماررو نوشتی دیگه (درحالی که داشت آب میوه نوشخوار میکرد)گفت آره و شماررو نشونم داد یادمه شمارش خیلی رند نبود و یه خط عادی بود و درستم بود چیزی ک دوستم نوشته بود تو گوشیم نوشتمش و سیوش کردمداشتیم تو باشگاه لباس عوض میکردیم که به سرم زد یه چیزی بهش اس بدمنوشتم سلام ، ببخشید مزاحم میشمااا ممکنه یه کم وقتتونو بگیرم؟وسطای تمرین بودیم ک دیدم اس اومد و نوشته بود بفرمایید شما؟گفتم تو بانک ناخواسته شمارتونو شنیدم و اگر بی ادبی نکرده باشم ، مزاحم شدمگفت کار درستی نکردید حریم خصوصیمو رعایت نکردیدگفتم ناخواسته بود فقط چشم و گوشن دیگه… برا زیبایی باز میشنگفت من فعلا کار دارم بعدا پیام بدیدگفتم باشه عزیزم فعلادیگه چیزی نگفت و منم تو کونم عروسی که این جواب داده و یه بوس کردنش هم کافیمه نمیدونسم چی میخواد بشه که… اون موقعم یه دوست دختر داشتم شهر همسایه ما زندگی میکرد و فقط هفته ای یه بار میدیدمش و تو همون ماشین ، انگولک و ساک غیر حرفه ای و ممه بازی و لب بازی و اینا میکر‌دیم که خب خیلی بدم نبودنزدیک ساعت ۲ بود که پیام داد ببخشید ولی من تو رابطه هستم و لطفا تماس نگیرید سپاسندیدم پیامشو همون تایم و حدود ۳ بود که دیدم و کیر شقم خوابید و خستگی پارگی کونم تو باشگاه دوچندان شد و ناامید ، رفتم خونه و خوابیدم و شب که بیدار شدم ، دیدم ساعت ۷ یه ایموجی خداحافظی فرستاده تو دلم گفتم چرا بعد سه ساعت یه ایموجی فرستاده؟؟ تلگرامو وا کردم و ‌دیدم چن تا پیام همون ساعت ۲و خردی فرستاده و گفته سلام ، عه شمایین پس؟ ، حدسشو میزدم ولی خب مطمئن نبو‌دمدوباره ساعت ۴ پیام داد اینو من نباید بگم ولی قصد مزاحمت ندارم اگر ممکنه کارتونو بفرماییدساعت ۵ گفت لست سینتونم که معلوم نیست که بفهمم نباید پیام بدم یا بدمم مشکلی نیستساعت ۷ بود که گفت ظاهرا سرتون شلوغه‌ بایگیج گیج بودم که چقد زود گرم گرفته و درسته به قیافش میخورد ساده باشه ولی دیگه نه انقد پا داده بود دیگه قشنگسریعا بهش زنگیدم دیدم جواب نداد و بعدش تا اومدم براش تو اس تایپ کنم خودش نوشت که امرتون؟گفتم اگه وقت دارید میخواستم صحبت کنم باهاتونگفت وقت که دارم ولی موقعیت صحبت ندارمگفتم تو تلگرام پیام بدم؟ گفت در خدمت هستمرفتم بهش دونه دونه جواب پیاماشو دادم تا یه جوری بفهمه دوس دارم باش باشم کم کم گرم گرفتیم و گفت عاشق ایسلنده و داره شرایطشو اوکی میکنه برای مقیم ایسلند شدن و اینا گفتم باو این خیلی وضعش اوکیه من با چی مخشو بزنم؟ نیاز مالی نداره خوشگله و نیاز عاطفیم نداره ولی گیجِ این بودم چرا جوابمو داده بود اصن؟باهاش قرار گذاشتم فردای اون روز ببینمش و اینجاش جالب بود که گفت سر فلان خیابون واستا و ببینمت اگر خودت بو‌دی ، خودم میام سمتت و باید مطمئن شم خودتی (حس بکهام بودن بم دس داده بود فردای اون روز ایستادم سر همون خیابون و اومد سمتم و در حالی که سرش پایین بود ، یه سلامی کرد و منم خوشحال که امتحانشو قبول شده بودمراهنماییش کردم به سمت ماشین (حالا نگین چــــــی داشتم یه پرشیا سفید( )کتونی آبی و شال آبی و یه مانتو جلوبسته و ساده و یه شلوار تیره تنش بودهمش دلم میخواست ازش بپرسم ناموصن تو با این تیپ و قیافت چطوری انقد راحت پا دادی؟یه کم دور زدیم و بعد از پرسید اسم محل زندگی و رشته و سن و این اراجیف ، بلخره پرسیدم ازش ببین ساره جان ، خیلی ممنون که لطف کردیو و اجازه دادی بهم با وجود تو رابطه بودنت ، وارد زندگیت شم و باهم حتی برای یه بار هم بیرون بریم ولی چرا؟ چی در من دیدی؟ خیلی دوست دارم بدونمدیدم بهش بر خورد و یه طوری رفتار کرد و حرف زد که میخواست بفهمونه خودمو خیلی نگیرم من منظورم این نبود ولیخلاصه اونروز گذشت و تو شهر کوچیکمون یه چرخی زدیم و رسوندمش سر جای اول و رفت(((میدونم طولانی شد و دیگه میرم سر اصل مطلب)))حدود دو ماه از رابطمون گذشت و میدونست دوس دختر دارم و ولی میگفت هم من نامزد دارم هم تو دوس داری پس خودم مواظب حد فاصلمون هستم و نه میذارم تو رابطت آسیب ببینه نه منخیلی دختر باحال و فهمیده و بامحبتی بود عکساشو با نامزدش دیدم که نامزدش غول بود انگار هیکلی و خوش تیپ و گــــنده واقعا عجیب بود برام از چیم خوشش اومده بود گاها از مشکلات خانوادگیش میگفت و چون علاقش به معماری و عمرانه و تو ایران آینده نداره و میخواد بره ایسلند ، نامزدش مخالف رفتنشه و خانوادشم مخالفن و ایناخلاصه سرتونو درد نیارمیه روز داشتیم لب دریا خرت و پرت میخوردیم که یکی گفت ویلا میخواین؟ با شوخی گفتم بهش نه خودمون داریم اونم بهش برخورد و رفت ساره بهم گفت شهاب؟؟ واقعا ویلا دارین اینجا؟ گفتم آره خب گف نزدیک دریاس؟ گفتم نه صدای دریارو نمیشنوی از توش ولی بیای ‌دم پنجره میبینیش گفت بریم ببینمش؟؟ گفتم کلیدشو ندارم الانااا گفت از بیرون گفتم باشه بریمیه آپارتمان ۱۸ واحده که هر واحدش حدود ۷۰-۸۰ متره دید و گفت اینجا صبحاش عالیه گفتم همسایه هامونم عالین گفت ینی چی؟ منم از کص مصای اونجا بهش گفتم و از آرامش وسط هفتش بهش گفتم و گفت میشه این هفته بریم؟ گفتم آره عزیزم چرا نشه؟ ولی به نظرم وسط هفته بریم بهتره عااا و موافقت کرد که صبح زود به بهونه ی کتابخونه بیاد بریم (اعتمادش تو این دوماه که جز بوسیدن و مالیدن رونش کار دیگه ای نکرده بودم جلب شده بود)همه چیز مهیا بود برا رفتنمون و کلی خرید کردیم و رفتیم خونه یکی از همسایه هامونو فقط دیدیم و ۱۶ تای دیگه به احتمال خیلی زیاد یا خواب بودن یا نبودن اصلا و این همسایه هم نمیشناختمون و احتمال خایه مالیش به پدرم نبودیه کم تاب بازی کردیم و گفتیم و خندیدیم تا ساعت ۱۰-۱۱ صبح که گفت شهاب من خوابم میاد میشه ساعت بذاری منو ۱ بیدار کنی که تا ۲ خونه باشیم؟ منم با بی حوصلگی گفتم اومدی بخوابی؟؟ الان وقت خوابه؟ اونم با شیطنت گفت پس وقت چیه؟ گفتم ماچ و بوسیه (خواستم ریتمش حفظ شه ) (این اتفاقا دقیقا مال سه هفته یا کمتر پیشه)گفت حالا بیا به توافق میرسیم (میدونسم بازم این حرفش برا ناز و اداهاشه و نه خودش میخواد نه من دلم میاد ازش چیز بدی بخوام)دوتایی رفتیم رو تخت دراز کشیدیم و من دمر خوابیدم و اون خودشو انداخت روم و نصبگف بدنش رو من بودیه شلوارک کتان تا بالای زانو پاش بود با یه تیشرت خیلی لش که تیپ دخترونه ی بامزه ای بهش داده بود ، تنش بودیه کم دم گوشم غر زد که توعم گوشیتو ول نمیکنیااا منم گوشیمو گذاشتم کنار و کمرشو یهویی گرفتم و خودم برعکس شدم و این فیس تو فیس من روم خواب بودقلقلکش اومده بود و میخندید یه لب کوچولو از هم گرفتیم و گفتم خیلی رویاییه داشتنت گفت خب پس الان تو رویاییم؟؟ گفتم من که ندارمت گفت پس من بغل کیم الان؟ گفتم جسمت بغل من و روحتم بغل من … ولی متعلق به کس دیگه ای گفت (با ناراحتی) مهم الانه که باهمیم گفتم همیشه هستیم ولی دوست دارم خودتم متعلق به من باشی … مال من باشی گفت من که چیزی برات کم نذاشتم گفتم (همینطور که لپای کونشو میمالیدم و چنگ میزدم ) اینارو ازم دریغ میکنی گفت شهاب به خدا میخوام به رابطت برسی و چیزی برا اون (اسمشو گفت) کم نذاری … وگرنه من که به همه نشونت دادم (به دوستای صمیمیش نشونم داده بود) گفتم (با شهوت) اون انقدی که تو خواستنی هستی خواستنی نیس (ولی درواقع دوست دختر خودمم دقیقا بدنش بدن مورد علاقم بود و چیزیم کمتر از ساره نداشت که بیشترم داشت ولی خب زیاده خواهم دیگههه) یهو یه بوس از لپم کرد و گفت بگو … بگو چی میخوای ؟ گفتم خودت میدونی گفت (همینطور که دست رو لبم میکشید) نه میخوام اینا بگن گفتم میخوام جای احسان (اسم مستعار نامزدش) باشم برات گفت جایگاه تو خیلی بیشتر از اونه برام… تو که میدونی یهو پریدم تو حرفش و گفتم پس بذار جایگاه خودمو ببرم بالا با خشونت شهوت آلود گفت بگو دیگهههه گفتم میخوام چیزی تنت نباشه و تنم نباشه و ببینم چی زیر این همه لباس قایم کردی انگار یه لیوان آب خنک تو وسط گرمای تابستون خورده بود و خودشو تو بغلم انداخت و عین لواشک پهن شد روم حدود پنج دیقه نازش کردم موهای مشکی و حاله ایشو و دستمو از کونش برداشتم و فقط نازش میکردم تا گفت نمیخوای شروع کنی؟ منم گفتم چرا با اجازت گفت امروز اجازه نگیر … هیچ محدودیتی نداری (حرفاش برام عجیب نبودن چون خوب بلد بود با کلمات بازی کنه و دلبری کنه)آروم از روم بلندش کردم و به پشت رو تخت خوابوندمش و خودمو آروم انداختم روش و دستاشو تو دستام گره زدم و یه کم لباشو خوردم برعکس داستانای سایت داستان سکسی ، اصلا رو گردنش حساس نبود تیشرتشو دراوردم (انقد بزرگ بود که باهاش سه تا تیشرت میشد دوخت ولی خوشگلش کرده بود) یه سوتین کِرِمی یا صورتی روشن تنش بودممه هاش طبق گفته ی خودش ۷۰ بودن و همینم بود تو مشتی و خوشفرم و سفیــــــــد سفیـــــــــداااا سفیــــــدممه هاشو از زیر سوتین دراوردم و نوکشون که تقریبا بیرنگ بودن ولی یه ته رنگی به صورتی داشتن رو کردم دهنم طعمش وصف ناپذیره انقد خوش طعم و خوش بو بود که زمان یادم رفت و ناله های خفیفشم لالایی من شده بود متوجه بودم که رو سینه هاشم خیلی حساس نیس ولی دختر هاتی بود منتظر بودم نوبت کصش برسه شاید فرجی شد و آه و اوه ساره‌رو هم شنیدیم نم نم رفتم پایین یه دست رو رونای نسبتا تپلش کشیدم و یه بوس رو کصش کردم و دکمه های شلوارکشو باز کردم و کشیدمش پایین همه ی این کارارو از فیلم سوپرا یاد گرفته بود و سکس با عشق و علاقه های زیادی نداشتم معدود بودنشرتشم کرمی بود و اصلا حدس نزدم که برا من آماده شده بود چون میدونستم حسابی با سلیقه و وسواسیه و شرت و سوتین دورنگ نمیپوشه ابدااز کصش بگم … از چیش بگم اصلا؟؟ یه دونه مو روش شما دیدی؟؟ منم دیدم اپیلاسیون نمیکرد ولی بعد ژیلت ، با آلوئه ورا میشستش بوی آلوئه ورا نمیداد ولی خوش بو بودپاشدم تو یه آن لخت شدم و لاک پاهاشو که دیدم ، سه تا انگشت وسط پاشو کردم تو دهنم و یه میک زدم … بو ؟ اصلا طعم بد ؟ اصلا پاکیزگی ازش میریخت خم شدم به سمت کصش و یه لیس محکم زدم روشو اون صدایی که منتظر بودمو بذارید رو ولوم ۱۰۰ … یه چنین چیزی شنیدم عین جنده لاشی های تو فیلم سوپر اَربَده میزد با هر لیسم یه جیغ و داد میکرد ینی انگار کصش دکمه ی آژیرشه مطمئنم تو هر شرایطی یه دست رو کصش میکشیدم ، سریعا رام و مطیع میشد ناموصن نمیدونسم ممکنه ایـــــنقد یکی رو کصش حساس باشه پاهاشو محکم میکوبید بهم و اسممو داد میزد که ادامه بدم حدود ۲-۳ دیقه خوردم و جیغ و دادش تموم شد و ساکت و آروم چشماش بست آب خاصیم ازش بیرون نیومد همون آبی که از اول میومد همینطور داشت میومد بدون فشارپاشدم با کیر به شدت شق رفتم روش دراز کشیدم و گفتم مرسی عشقم که اجازه دادی تا اینجا پیش بریملباش خشک شده بود و توان حرف زدن نداشت یه لب جانانه ازش گرفتم و اونم همراهی کرد و دستشو با قدرت کمی به پشتم میکشید انگار بی حال شده بوددستشو گرفتم گذاشتم رو کیرم و یهو مث غافل گیر شدن ، پروند دستشو و به زود خم شد ببینه کیرمو یه لبخندی زدو و شروع کرد به مالوندن انقد لطیف بود دستش که اصطکاکش با کیرم کمترین مقدار ممکن بودبعد چن دیقه که سرحال شد ، بهم گفت همینطور بمالم تا بیاد ؟ گفتم اگر سختته نه عزیزم کافیه‌ گفت نه منظور اینه تو کافیته؟ فکر کردم بیشتر میخوای (با شیطنت گفت حرفشو) گفتم خواستنو که میخوام ولی کیه که بده؟ گفت خب جلوم مشکل داره پشتم که هست گفتم ینی میذاری؟ گفت آره گلم یه جووون گفتم و پا شدم و راهنماییش کردم سگی بشینهیه توف غلیظ و بزرگ از بالا کردم رو سوراخش رو یهو تکون خورد حس کردم چندشش شد ولی به روی خودش نیاوردانگشت اشارمو مالیدم به سوراخش و یه بند انگشتم رفت تو یه آهِ خفیف کشید و تکون خورد یه کم صبر کردم و دوباره بیشتر کردم تو نصف انگشتم رفت تو و سوراخشو سفت کرد و گفت شهاب آروم گفتم خوشگلم این انگشتمه نصفشم بیشتر نرفته کچلمو چطوری بکنم تو؟ (اسم کیرم کچله و اونم میدونس) گفت نمیدونم فقط یواشانگشتمو دراوردم و خشک شده بود و با توف رو کونش خیسش کردم و این دفعه یهویی تا ته انگشتمو کردم توش یه جیغ کشید و دمر خوابید و شروع کرد صدای گریه زاری دراوردن که یعنی بسه تمومش کن گفتم خب من چیکار کنم که تو تنگی؟ گفت نمیدونمممممهمونطور که دمر بود ، لپای کونشو باز کردم و خم شدم یه لیس زدم سوراخشو هیچ طعمی جز طعم توف خودمو نمیداد یهو عین برق گرفته ها گفت خوردیش؟ گفتم کونتو ؟ گفت آره گفتم آره دیگه گفت بدت نیومد؟ گفتم چی تمیز تر از کون یه دختر وسواسی؟؟ گفت حالا انقدم وسواسی نیستمااا گفتم هستی گفت پس مراعات کن و یه لبخند از رو محبت زد و دوباره سگی شد این دفه هرچی توف داشتم خالی کردم رو سوراخش البته سوراخ نگو بگو ماه شب چهارده سفید و چروک خوشگل اصلا بی نظیربا قدرت لپای کونشو از هم باز کردم و کیرمو گذاشتم روش براش توضیح دادم که اگر شکمت خالیه ، اون حالتیو که میخوای تخلیه کنی معدتو ، سوراختو باز کن (منظورم همون ریدنه شما ها از خودمونین اون ناراحت میشد میگفتم) اونم متوحه شد و انجام داد یه عالمه توفو رو سر کیرم تنظیم کرده بودم و یهویی تا یک سوم کیرمو کردم تو … یه جیغ کیری کشید ولی تکون نخورد آروم آروم داشت ناله میکرد و منم یه کم کونشو مالوندم و کصشو ناز کردم از زیر با انگشت شستم تا ساکت شد باز درش آوردم و منتظر یه بوهای بدی بودم ولی بازم خبری از ناپاکیش نبود خیلییی وسواسیه این دختر سوراخ کونش تقریبا حدود نیم سانت یا بیشتر باز شده بود دوباره گفتم باز کن سوراختو و باز کرد این دفه باز تر شد و مناسب بود برا کردنش آررروم فشار دادم کیرمو و با غرغراش و تموم کن و بسه و اینا ، رفت تو حالا تا نصف دیگه کیرم توش بود اونم آروم ناله میکرد و منم تلمبه های خیلی آروم میزدم میدونسم نباید انتظار داشته باشم کیرم تا ته بره تو چون بیهوش میشد احتمالا‌ ولی کاچی بِه از هیچی تلمبه هامو سریع تر کردم و اون جنون نزدیک ارضا شدن بهم دست داد محکم تلمبه میزدم در حدی که تخمام مثل زنگوله ی رو گردن یه بُـــز چموش تکون میخوردن دیگه نزدیکاش ارضا شدنم بود که یهو کمرشو گرفتم و تا دو سوم یا بیشتر کردم داخل کونش و نگه داشتم آبم حدود چار پنج بار با قدرت میپاشید تو کونش و انگار جونم داشت از سوراخ کچل خان خالی میشد کیرمو در نیاوردم و همونطوری روش خوابیدم و اونم بیحال بود و دیگه هیچ صدایی از هیچ کدوممون نمیومد بلند شدم از روش و حس کردم دلش نمیخواد نگاهم کنه یهو گفتم شهاب چه غلطی کردییی دختر به این ماهیو پروندی یهو پا شد بره ، یه داد وحشتناک زد و دوباره افتاد رو تخت گفتم چیشددد؟؟ گفت شهاب خدا بگم چیکارت کنه دارم میمیرم از درد این کثافت چیه توم؟ چیکار کردی باهام؟ (شروع کرد به گریه زاری کردن O) منم ترسیده بودم و صدام در نمیومد بعد یه دیقه گفت نازمم که بلد نیسی بکشی یهو فهمیدم همش فیلم خودشه و بغلش کردم و بوسیدمش و لپ کون چپش ک نزدیکم بودو مالیدم و یه کم کصشر قربون صدقش رفتم تا آروم شد مثل چینی ها قدمای آروم و ریز بر میداشت به سمت دستشویی )))) رفت داخل دستشویی و بازم گریه زاری کرد و گفت شهاب داره خون میااااد منم دیگه خسته شده بودم از غرغراش ولی بازم یه کم نازشو کشیدم تا آروم شد حدود یه ساعت وقت داشتیم برا استراحت و یه ناهار خوردیم و راه افتادیم صندلیو خوابونده بود و یه وَر خوابیده بود ))) تاحالا ازم اینطوری دلخور نبود الان حدود سه هفته میگذره از تنها سکسمون و دوباره شده همون ساره ی مهربون خودم طبق گفته ی خودش ، اواخر مرداد یه سفر کوچیک به ایسلند داره و اگر درست شد ، بعدش طی یه سفر چند روزه بر میگرده ایران و با همه خداحافظی میکنه و میره ولی اگر نشد ، حدود دو سه ماه بعدش میره امیدوارم نشه ((( عالیه این دخترمیدونم قسمت سکسیش خیلی حشری کننده نبود ولی دوست داشتم بنویسم از این دوست داشتن و حسم بهش بعد رفتنش ب ایسلند ، لینک این داستانمو براش میفرستم لطفا تو کامنتا آبرو داری کنید تشکرنوشته شــــهــــاب

Date: December 12, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *