خاطره که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به یه هفته قبل،زمانی که من تازه 20ساله شده بودم.من یه پسر خوشتیپم،قد 190 و وزنمم 95 کیلوه؛یه ماهه پیش برای خرید مقنعه برای دوس دخترم راهی پاساژی در شهر شدم. وارد اونجا که شدم یه دختر خوش هیکل و نازی رو دیدم و بعد یکم زل زدن تو چشش فهمیدم خانوم شدیدا خواهان کیرنمنم که از خدا خواسته تا حالا همچین موقعیتی واسم پیش نیومده بود به دختره شماره دادم و بعد خرید مقنعه به خونه برگشتم؛شب حوالی 9 بود که اس واسم اومد و فهمیدم النازه(همون دختره که بش شماره دادم) بعد از آشنایی و اینا الی از عشق در یک نگاهش گفت و شیفته شدنشمنم کلی کیف کردم و…..با هم خیلی خوش بودیم و هر چند روز یکبار تو کوچه و جاهای خلوت بوس میکردیم و مختصر حالی.روز تولدم بود و الی بم اس داد و بعد تبریک گفتن تولدم بم گفت که فردا واسم یه سورپرایز داره؛منم که از فرط خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم بعد خدافظی همش تو فکر سورپرایزش بودم،فردای اون روز الی بم زنگید و گفت که بیا میدون انقلاب و بعدم با هم یجایی میریم.فهمیدم یکاری میخواد با هم انجام بدیم و کلی کیر شق شدموقتی بهم رسیدیم گفت که بریم خونه خالی بهروز جوووونممنم که شوکه شده بودم با لحن طنزآلودی گفتم حالا کو خونه خرگوش؟اونم گفت باهوش جووونم خونه خودمون دیگه.بعد گفت که همه رفتن خونه عموش و اون به بهونه درس خوندن تو خونه مونده،منم که از خوشحالی داشتم سکته میکردم بی درنگ قبول کردم و باهاش رفتم.وارد خونه که شدیم به رسم میهمان نوازی برام آبمیوه آورد و منم بعد یه بوس آبدار بغلش کردم و رو تخت خوابوندمش.همینجوری با لباس روش خوابیدم و شروع کردم به خودن لباش،اوووم اوووووم اووووووووم خیلی خوشمزه بودن،اونم هی آخ و اوخ میکرد و اینجوری منم بیشتر شهوتی میشدم؛مانتوشو که در آوردم وای داشتم شاخ در می آوردم،الی خییییییییلی بدن سکسی و نازی داشت،خیلی از تموم بازیگرای سکسی زیباتر و ناناس تر؛شروع کردم به خوردن سینه هاش و لباسای خودم و اونو کامل در آوردم و پریدم روش و از بالا تا پایین لیسش میزدم،خیلی ناز بود،لبای ناز و سینه های پرتقالی و کس هلویی و سفیدش به وجدم آورده بود مخصوصا که میگفت بهروز جوووونم من مال خودتم،از جلو بکن که واسه همیشه مال خودت شم،از این حرفش یکم هراس داشتم،زبونمو کردم لای کسش و شروع کردم به خوردن کس خوشگل و کردنیش،اینقد خوردمش که داشت از حال میمرد؛بعد آروم به پشت خوابوندمش و کیرم که شق شده بود رو بعد مالوندن با تف،دم کون تپل و سفیدش گذاشتم و فشار دادم و هی فشار دادم،ولی انگار سوراخی نبودبه هیچ وجه تو نمیرفت،گفتم خودتو شل کن و بعدش محکم فشار دادم تو و یه جیغ کشید و حس کردم دمای کیرم رفت رو 100 درجه؛جووووووون خییییییییییییییلی جاش تنگ و گرم و نرم بود،یکم ترسیده بودم و جرات نداشتم تکونش بدم،همینجوری داد میزد و نفرینم مبکرد،یکم آروم شد و گفت هیچوقت فک نمیکرم اینقد کیرت کلفت باشه بهروز جووووونم،آروم بکن که دارم میمیرم،منم آروم کیرمو در آوردم و دوباره توش کردم،سرعتشو بیشتر کردم و هی جیغ میزد و منم داشتم از شدت سکس میمردم،خیلیز تنگ بود سرعت کردن رو بیشتر کردم،صدای تلمبه کردن تا اتاق بغلیم میرفت،بش گفتم سگ شو واسماونم تو پوزیشن سگی افتاد و دوباره تو کون سیاه بختش کردم،خیییییلی حال میدادم،تند تند تو کونش میکردم که یدفه آبش اومد وشل شد و افتاد رو تخت و منم هی کیرموو تو کونش میکردم،بم گفت دیوونه دارم میمیرم بس کنولی من تو اوج حال بودم وهی بیشتر میکردمش،تندتر تو کونش کردم حس کردم گشادش کردم،یبار تا ته تو کونش کردم و کونشو مث سگ قفل کرد و محکم داد زدم و آبم اومد و همشو تو کونش خی کردم و بعدش به حموم رفتیم وبعد یه دست دیگه کردنش به خونه خودمون رفتم و تا فردا ساعت 11خوابیدم و صبح که بیدار شدم اس داده بود که از کون درد دیشب شام نخورده و تا صبح به دور خودش پیچیده و کون تنگش حالا فراخ فراخ شدهنوشته بهروز
0 views
Date: November 25, 2018