مفدمه اگه به نظرای ته داستانا نگاه کنی هرشب به ی جمله آشنا برخورد میکنی اه بازم گی همه پسرا بچه کونی شدن و …. آره این ی واقعیته ما تو ایران زندگی میکنیم از نظر فرهنگ زیر صفریم خرافات و باورهای غلط دینی چشم و گوشمون و بسته مثلا سکس یکی از نیازهای انسانه و در عین حال یکی از لذتبخش ترین کارهای انسانیست اما سکس تو کشور ما از بچگی برای ما یجور دیگه تعریف شدهحالا از پسرای جامعه ای که حق صحبت کردن با دخترای فامیلشون رو هم ندارند چه انتظاری دارید هیچوقت یادم نمیره کلاس سوم راهنمایی بودم که پدرم بهم گفت تو دیگه مرد شدی نباید با دخترای فامیل رابطه داشته باشی آخه از حالا اگه دستتون بهم بخوره گناه کبیره است اگر موهاشون و ببینی پل صراط واست از ی تار مو هم نازکتر میشه و از این چرندیات البته قبول دارم همه مثل هم نیستن ولی حداقل 60درصد مردممون اینطوریند اینطوری که دخترا جدا پسرا جدا ؟ اینطوری که پسرا گی میشن البته ببخشید همجنسگرا میشن یا حتی میتونم بگم بچه باز میشن از اونجایی که ما ایرانیا همچیمون با بقیه فرق داره اکثر بچه بازها هم فقط دنبال پسربچه ها هستندو همین پسر بچه ها (البته بازم نه همشون ) در آینده نسبت به روحیاتشون یا مفعول میشن یا فاعل اگه تو داستانای همین سایت هم دقت کنید همه اینکارا از بچگی و فریب دادن بچه شروع میشه وچون اون بچه میدونه که به اینکارا میگن (کارای بد) میترسه بره به والدینش بگه آخه این همه اسم باید به سکس بگن کارای بد سال 89 توی یکی از روستاهای خراسان جنوبی خدمت بودم ی سرباز معلم داشتیم بعضی اوقات بهمون سر میزد یکی از شاگرداش که کلاس سوم بوده براش تعریف میکنه که از باباش متنفره و دوست نداره بره خونه وقتی علت رو ازش میپرسه میگه پدرم هر چند شب یکبار با مادرم کارای بد بد میکنه خلاصه وقتی یکی میاد و خاطره بچگیش و تعریف میکنه بهش فحش ندید به پدر مادر کس کشش فحش بدید و اگر میشد ی آمار واقعی گرفت میدیدید امار تجاوز به پسر بچه ها در ایران ی فاجعه است راستی دایی کاندومی وقتی دو نفر بیماری ندارند دیگه نیازی به کاندوم نیست بخصوص اگه ی پسر نوجوان مفعولت باشهبچه بودیم تو عالم بچگی داشتیم بازی میکردیم خونه مادربزرگ همیشه شلوغ بود ولی اون روز فقط من ومهدی بودیم بچه های دیگه نبودن رفتیم تو زیرزمین میخواستیم دودولامون و بهم نشون بدیم ولی رومون نمیشد قرار شد همراه شلوارمون و بکشیم پایین این کارو کردیم داشتیم به دول هم دست میزدیم که یهو ی صدایی گفت چکار میکنید فوری شلوارامون و کشیدیم بالا من داشتم از ترس میمردم زبونم بند اومده بود مهدیم بدتر از من پسر داییم امیر بود 5 سال از ما بزرگتر بود ی پوزخند زد و گفت به به آقا مهدی و علی اقا چیکار میکردین من گفتم داشتیم دکتر بازی میکردیم آره جون خودت کدومتون قرار بود بکن ه هان دستش و کشید رو صورت صاف و سفید من و گفت معلومه تو میخواستی مهدی بکنی این حرفا چیه امیر ما اصلا از اون کارا بلد نیستیم ی دستی رو کون مهدی کشید و گفت راست میگه مهدی هم با اته پته گفت آره بخدا یوقت بکسی چیزی نگیا امیر ی سری تکون دادو گفت شرط داره میدونم دارید دروغ میگید اگه میخواید به کسی نگم بیاید بریم خونه ما تا واستون بگم با مهدی رفتیم از مامانامون اجازه گرفتیم و رفتیم خونه دایی که یکوچه اونور تر بود اونجا خودش لخت شد و به ما هم گفت لختید شید خوشکلا هر دومون خوشکل بودیم ولی مهدی از من سر بود امیر میخوای چیکار کنی میخوام ازون کارا بهتون یاد بدم یخو رده درباره کس و کون و کیر و کردن و خانم ومرد و درست شدن بچه و در نهایت بچه خوشکلا واسمون توضیح داد که ما اگه مواظب خودمون نباشیم آبرومون میره همونطور که اگه با اون نباشیم امیر کیرش در آورد بزرگ بود وسفید دست من رو گذاشت روشو گفت بمال کیرش گرم بود و مثل سنگ سفت مهدی هم کنارش نشست و شروع کرد به خوردن لب و صورتش بعد چند مین مهدی رو خوابوند لپای کون مهدی و بوس کرد به من گفت کیرش و تف مالی کنم چند تف انداختم رو دستم و مالیدم به کیرش لای کون مهدی و باز کرد واقعا کون خوبی داشت ی تفم انداختم لای پای مهدی و اون کیرش رو گذاشت لای پای مهدی و تلمبه میزد مهدی بوس میکرد و هی جون جون میکرد یهو نفساش تند شد با ی فریاد کیرش گذاشت روی کمر مهدی آب منیش و ریخت روی کمرش و اوف اوف میکرد به من گفت با دستمال کمر مهدی و پاک کنم منم که گیج منگ شده بودم اطاعت کردم ی دو دقه روش دراز کشید بلند شد و درباره آب منی برامون توضیخ داد و دوباره کیرش شق شد و این بار من و خوابوند ابش رو رو من خالی کرد بعد بهمون فهموند که نباید به کسی چیزی بگیم و هر وقت گفت باید بهش کون بدیم وگرنه آبرومون میره تو خونه مادربزرگ اصلا رومون نمیشد تو روی هم نگاه کنیم که مهدی گفت میای خودمون با هم از اونکارا بکنیم ی نگاه بهش کردم گفتم نه گفت علی درسته ما هنوز آبمون نیومده ولی بازم خیلی حال میده اصلا تو بکن مهدی تو به همین یکبار اینقدر خوشت اومده نه علی من الان یکساله به پسر داییم حمیدم کون میدم امروزم که رفته بودیم تو زیر زمین میخواستم یکاری بکنم به تو کون بدم آخه خیلی تو رو دوست دارم گیج بودم گیجترم شدم اصلا فکر نمیکردم مهدی اینجوری باشه اونروز برای اولین بار کون کردم با اینکه آب نداشتم ولی خوب بود حال داد داستانای زیادی با پسر خاله عزیزم مهدی دارم تو محله مدرسه کلاس استخر هر جا که میرفتیم تو چشم بودیم خیلیها رو تا لب چشمه بردیم تشنه برگردوندیم که داستانای جالبی داره اگه عمری ادامه داردبه امید روزی که به بچه ها تجاوز نشه نوشته پسرخاله
0 views
Date: March 25, 2019