کاش اتفاق نمی افتاد

0 views
0%

سلام دوستان داستانی رو که مینویسم بر میگرده به یکسال پیش اسم من محسن هست سه ساله که ازدواج کردم اسم خانومم لیلا ودو تا خواهرزن دارم که یکیشون یکسال از خانومم کوچیکتره اسمش مونا هست داستان از اونجا شروع شد که خانومم حالش بد شدو رفتیم دکتر بعد از یک آزمایش فهمیدم که قراره پدر بشم واون روز زیبا ترین روز زندگیم بود خلاصه بایک جعبه شیرینی به همراه لیلا رفتیم خونه لیلا اینا و با من من کردنو خندیدن جریانو گفتیم و یه جشن کوچولو گرفتیم خلاصه اون روز گذشت و لیلا تا دو ماهگی وضعیتش خوب بود ولی وقتی رسید به چهار ماه یه اتفاقی افتاد که دکتر دستور داد لیلا تا 7ماهگی استراحت مطلق داشته باشه با لیلا تصمیم گرفتیم واسه استراحت خونه خودمون باشیم چون مادر خانمم خیاط بود و رفت و آمد تو خونشون زیاد بود خلاصه مونا گفت آره خونه خودتون بهتره منم میام اونجا هم کارای خونه رو میکنم هم از لیلا مواظبت میکنم ماهم قبول کردیمو رفتیم خونه با مونا تختو آماده کردیم تا لیلا استراحت کنه منو مونا رابطمون خیلی خوب بود تا حدی که شوخی لفظی زیاد داشتیم چند روزی گذشت تا یک شب که مونا داشت ظرفهای شامو میشست لیلا خوابش برد داشتم فیلم میدیدم تشنم شد رفتم تو آشپز خونه کمیآب خوردم به مونا گفتم کمکت کنم خانوم خوشگله خندید گفت گمشو عوضی خلاصه اومدم سمت پذیرایی که صدای شکستن شیشه و پشت سرش یه جیغ اروم از مونارو شنیدم رفتم سمتش ظاهرا لیوان تو دستش شکسته بودو یه کم دستشو بریده بود بهش گفتم تا تو باشی دیگه فحش ندی رفتم باندو بتادین برداشتم دستشو که با یه کم خونو کف ریکا غاطی بود گرفتم اولین بار بود دستشو میگرفتم خواست دستشو بکشه که گفتم نکبت نترس نمیخورمت بذار ببندمش دستش خیلی سفیدو نرم بود چون کف ریکا روش بو یه حس عجیبی بهم دست داد دستشو اروم شستمو براش بستم رفتم پایین تخت لیلا براش جا پهن کردم گفتم تو بخواب من ظرفارو اب میکشم میخوابم خلاصه دراز کشید منم چون ناشی بودم یک ربعی طول کشید ظرفارو شستمو اومدم که بخوابم دیدم مونا بیداره گفتم چرا نخوابیدی گفتم یه کم دستم میسوزه بهش گفتم ببخشید تقصیر من شد هواستو پرت کردم با یه نگاه جدی گفت نه عزیزم که قلبم شروع بع تاپ تاپ کرد خلاصه از صدای پچپچ ما لیلا بیدار شد جریان بهش گفتیمو اونم ناراحت شد که من گفتم اشکال نداره عروسیش جبران میکنیم بعد به لیلا گفتم بخوابیم که فردا نوبت دکتر داری باید زود بیدار بشیم من رفتم تو اطاقو از حس عجیبی که واسم پیش اومد فکر میکردم و چون دلم نمیهواست فکر بدی بکنم خودمو با گوشیم سرگرم کردمو نفهمیدم چطور خوابم برد صبح بلند شدم مونا خواب بود لیلارم آماده کردم و چون ما توی بندر عباس ساکن بودیم کولر گازی داشتیم هوای خونه سرد بود لیلا گفت پتوی مونارو قشنگ بنداز روش سرما نخوره وقتی پتورو مینداختم روش دوباره اون حس اومد سراغم خودمرو به اون راه زدمو به آژانس زنگ زدم با لیلا رفتیم جلوی خونه مادر خانمم اونو سوار کردیمو رفتیم دکتر داخل مطب از منشی سوال کردم دکتر تشریف دارن گفت شرمنده کاری براشون پیش اومده تا 9 تشریف میارن چون لیلا سختش بود برگرده خونه همون جا رو یه تخت که کنار دیوار بود خوابوندمشو من گفتم پس تا دکتر میاد میرم نون میگیرم که اومدید بریم خونه ما صبحانه بخوریم لیلا قبول کردو من رفتم سمت خونه درو باز کردم مونا هنوز خواب بود دوباره لحافشو زده بود کنارو به حالت دمرو خوابیده بود مونا استیل واقعا قشنگی داشتو برعکس خانومم که پوستش سبزست پوست سفیدی داشت واین صحنه داشت منو تحریک میکرد خودمو مشغول درست کردن چای کردم رفتم چندتا لیوان برداشتم که چشمم به لیوان شکسته داخل سطل زباله خئردو اون لحظرو یادم انداخت که دستشو گرفتمو شستم داشتم دیوانه میشدم دیگه کنترل این حس سخت بود هر چی با خودم کلنجار رفتم نتونستم این حس شیطانیرو دورش کنم رفتم کنارش به بهانه اینکه از وضع دستش با خبر بشم با صدای لرزون چند بار صداش زدم ولی خوابش سنگین بود بیدار نشد کنارش نشستم با ترسو حشت دست روسرش کشیدم یه کم با موهاش بازی کردمو احساسم هر لحظه شدیدتر میشد اروم اروم دستمو رو کمرش روبه پایین اوردم نزدیک باسنش شدم قلبم داشت کنده میشد ارروم دستمو کشیدم رو باسنش وای که مثل پنبه نرم بود خیلی حشریم کرد از یه طرف حس از طرف دیگه ترس بیدار شدنش دلو به دریا زدم اروم دستمو بردم تو شلوارشو باسنشو مالیدم دلم میخواست باچشمام باسن نرمشو ببینم با استرس اروم شلوارو شرتشو کشیدم پایین خط باسنشو که دیدم بمو بردم جلو یه بوس اروم از باسنش کردم با دستم لای باسنشو باز کردم که سوراخ باسنش معلوم بشه که یک دفعا از خواب پریدو جیغ زد در دهنشو گرفتم التماسش کردم گفتم مونا تر خدا دارم دیوونه میشم سرم داد زد که گمشو کثافت ولی دیگه کار از کار گذشته بو پردم روش گردنشو لیس میزدم خیلی دستو پا نیزدو گریه زاری میکردو تحدید انقدر با عطش لیسش زدمو بوسش کردم که یواش یواش جیغش به ناله تبدیل شدو دست پازدنش به همراهی کردن یه تیشرت تنش بود که سریع کندمشو سینه های نازو سفیدش که زیر یه سوتین لیمویی بودو دیدم سر سینشو از رو سوتین گاز گرفتم چنان آهی کشید که تنم لرزید در گوشش گفتم بکنمت؟ با صدای پر از شهوت گفت نامرد حالا که داری میکنی بکن که دارم میمیرم پایان لباسشو در اوردم خودمم لخت شدم خوابیدم روش لبلشو تو دهنم گرفتم اونم زبونشو تو دهنم میچزخوند اومدم پایین تر سر سینشو لیس میزدمو اون آه میکشید دستشو از زیر تنم جدا کردو برد سراغ کسش داشت کسشو میمالید لای پاشو باز کردم گفتم تو دستت زخمه بذار من واست بخورم با لبم چوچولشو گرفتمو مک میزدم کسش تپلو تمیز بود لای کسشو باز کردم هواستم زبونمو تو کسش کنم که خودشو جمع کرد گفت احمق من دخترما بهش گفتم کیرمو میخوری گفت باید امتحان کنم نشوندمشو خودم ایستادم اول سرشو تودهنش کردم بدش نیومد تا نصف بردم تو وارد نبود ولی داشت روانیم میکرد داشتم ارضا میشدم گفتم بسه زود به پشت دولا شو تا لیلا زنگ نزده کارمون تموم بشه دولا شد ازپشت لای کسشو باسوراخ کونشو لیس میزدم انقدر ناله کرد که دستو پاش لرزیدو داد زد محسن مردم جرم بده فهمیدم ارضا شده پاشدم از داخل کمدم کرم برداشتمو دوباره دولاش کردمو کرمو با انگشت کوچیکم مالیدم رو سوراخ کونش ارو انگشتمو همراه باکرم کردم تو سوراخش یه اه هفیف کشیدو یکم انگشتمو عقب جلو کردم یه کم که جا باز کرد کیرمو حسابی کرم زدمو سرشو گذاشتم رو سوراخش اررم اروم فشار میدادم خیلی تنگ بود خودشو سفت میکرد بهش گفتم oودتو شل کن دردت نیاد oلاصه سرشو به سlتی کردم تو که جیغ زد انقد حشری بودم که توجهی نکردممو بقیشو کردم تو در دهنشو گرفتمو شروع به تلنبه زدن کردم چندتا تلنبه زدم دیدم اروم شدو خودشو عقب جلو میکردو ناله میکرد داشت ابم میومد که تلفنم زنگ oورد جواب دادم لیلا بود گفت بیا دنبالمون گفتم تا 10دقیقه دیگه میام دوباره تلنبه زدمو ابم پاشید تو کون مونا کیرمو در اوردمو بیحال کنارش افتادم چشمامو باز کردم دیدم داره گریه زاری میکنه خدمم زدم زیر گریه زاری ازش معذرت خواهی کردمو بهش گفتم برو حمام منم میرم لیلارو بیارم بهم گفت دیگه نمیخوام ببینمت واز اون روز به بعد دیگه باهام شوخی نمیکنه و این موضو ع همرو متعجب کرده مرسی دوستان من خیلی پشیمونم خیلینوشته محسن

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *