کانکشن ژاله

0 views
0%

راستش ما یه همسایه داشتیم که دو تا دختر داشتن با یه پسر که این دخترا یکیشون ۲۸ ساله و یکی دیگه شون ۲۳ ساله ومن همیشه تو کف اون دختر بزرگه بودم و همیشه تو عالم مستی به یادش جلق می زدم گذشت تا اینکه این دختر بزرگه ( ژاله ) نامزد کرد و ما دیگه خیلی کم می دیدیمش و من همیشه افسوس می خوردم که چرا هیچ کاری نکردم و این داستانها از خصوصیات این دختره براتون بگم که قدی حدود ۱۷۰ داشت با هیکلی تو پر و سینه های بزرگ که وقتی با لباس تنگاش اونو یواشکی دید می زدم منو دیوانه می کرد و از خصوصیات رفتاریش هم بگم که چادری بود و خیلی محجبه بازی در می یاورد بعد از گذشت ۶ ماه از عقدشون نامزد این دختره تصادف می کنه و می میره و تا دو ماه بعد از این ماجرا من دیگه بی خیال این قضیه شده بودم و می گفتم دیگه هیچ کاری نمیشه کرد تا اینکه یه روز که از خونمون بیرون اومدم و منتظر تاکسی بودم که دیدم اون هم اومد کنارم و منتظر تاکسی موند تا یه تاکسی اومد کنارمون ایستاد و از شانس من دوتا مرد جلو نشسته بودن و یه پیرزن چاق که نصف صندلی پشت رو اشغال کرده بود رو صندلی پشت نشسته بود و من و ژاله ( از این به بعد با اسم غیر واقعی ژاله ) رو صندلی پشت نشستیم و نشستنمان طوری بود که از مچ پاها تا بازوهامون جفت هم بودن و من تو یه عالم دیگه بودم و این تاکسی هم تو اون ترافیک هی ترمز می زد و حس ما رو جالبتر می کرد تو ماشین همینطور مشغول صحبت بودیم و من هی خودم رو بیشتر به اون جفت می کردم به طوری که دیگه کیرم شق شق شده بود و دیگه داشت شورت وشلوارم رو پاره می کرد و اون هم هی زیر چشمی یه نگاه به شلوار باد کرده ما می کرد و یه لبخند مشتی میزد و ما هم افه معرفت اومدیم کرایه رو حساب کنیم که دیدم دست من رو گرفت و گذاشت رو پاش و گفت نه اینکار رو نکن و من هم چون نمی خواستم دستم از روی پاش تکون بخوره دیگه بی خیال حساب کردن کرایه شدیم تا اینکه رسیدیم به مقصدمون ، بعد از پیاده شدن از ماشین موقع خداحافظی به من گفت از دیدنت خیلی خوشحال شدم و به ما سر بزن ما با این شق دردمون بعد از رسیدن به کارامون اومدیم خونه و یه جق مشتی زدیم و همیشه تو کفش بودیم تا اینکه یه روز اینها یه سیستم می خرن و ما رو هم می برن براشون بازی و چند تا نرم افزار درست کنیم و ما هم رفتیم و کارشون رو راه انداختیم و موقع برگشت به خونه ژاله گفت باید بیای کار با کامپیوتر رو به من یاد بدی و من هم گفتم هر وقت خواستی زنگ بزن میام. ۳ روز بعد دیدم زنگ زد و گفت من تنهام ، میای یادم بدی و من هم گفتم چشم و برقی لباس پوشیدم و ( قبلش از تو وسایل برادرم یه کاندوم گرفتم و به کیرم پماد لیدوکائین هم زدم تا اگه به ما پا داد زود پنچر نشیم ) زود رفتم در خونشون اون هم در رو باز کرد و من رفتم تو تنش هم یه دامن بلند و یه پیراهن معمولی و با روسری بود بعد از رفتن به سراغ کامپیوتر گفت من امروز یک کارت اینترنت گرفتم و چون بلد نیستم از تو خواهش کردم بیای و رفت کارت آورد من هم مشغول ساختن یه Connecttion شدم و ژاله رفت شربت بیاره و من تو همین اوضاع تو این فکر بودم که برنامه رو چجوری ردیف کنم که چیزی نصیبمون بشه که ژاله اومد و یه صندلی آورد و نشست کنارم و گفت تمومش کردی یا نه هنوز ؟ منم بعد از ردیف شدن همه چی وارد اینترنت شدم و بهش گفتم دوست داری تو چه سایت هایی بریم و گفت نمی دونم منم بهش گفتم در چه زمینه ای باشه علمی ورزشی سیاسی جوک سکسی و این برنامه ها و ژاله گفت چه سایتهایی به نظرت خوبن و من باز هم پرسیدم در چه زمینه ای و اون گفت سکسی ( من تو دلم گفتم دیگه ردیفه ) و رفتم تو سکاف و گفتم این سایت خیلی با حاله و من همیشه داستاناشم می خونم و گفت یکی از داستاناش رو بزار و من هم یه داستان براش گذاشتم و اون همونطور که مشغول خوندن داستان بود یه نگاهی هم به کیر صاحب مرده ما هم می انداخت و یک دفعه دستش رو گذاشت رو کیرم و پرسید دلت می خواد این داستان برای ما هم اتفاق بیفته من هم گفتم چرا نه و همیشه منتظر این لحظه بودم ، ژاله گفت پس صبر کن من الان میام و من هم رفتم رو تختش نشستم و میگفتم چجوری و از کجاش شروع کنم که دیدم بایه شورت وکرست سفید در اتاق رو باز کرد و اومد توی اتاق وای داشتم دیوانه می شدم تا چند لحظه اصلا مات و مبهوت بودم که گفت مگه نمی خوای شروع کنی و من هم با یک صدای لرزان گفتم چرا و بلند شدم رفتم پهلوش و دو تا دست رو از زیر بغلش بردم ولی اون دستم رو رد کرد وگفت لباسات رو در بیار و من هم سریع شلوار و تی شرتم رو در آوردم و با یه شورت رفتم پهلوش وقتی کیر باد کردم رو دید گفت چه شود من به پشت سرش رفتم و مشغول نوازش مواهای سرش شدم واز پشت بهش جفت جفت شدم بطوری که کیرم رو بین خط سوراخ عقبش می مالوندم و اون سرش رو برگردوند و من لبام رو بردم به سمت لباش و اون لبهای که برای من مثل قند بودن رو شروع کردم به خوردن و من لب پایینش رو می خوردم واون لب بالای من رو من رفتم سراغ گردنش و شروع کردم به بوسیدن ولیسیدن گردنش دیدم آتیشش خیلی تنده هنوز هیچی نشده رفت سراغ کیرم و آخو اوخش در اومد ومن هم رفتم پشتش و کرستش رو باز کردم و سینه هاش رو آزاد کردم عجب چیزی بودن سفید مثل برف وبا نوکهای قهوهای روشن و من مشغول خوردن سینش شدم و هر وقت یکی از سینه هاش تو دهنم بود با دست دیگم نوک سینش رو فشار می دادم نوک سینه هاش به اندازه یک بند انگشت متورم شده بودند و اون گفت تحملم دیگه نموم شده و بزار تو دیگه ( هم من از کس لیسی بدم میومد و هم اون از ساک زدن ) گفتم بشین رو تخت و دراز بکش و شورتش رو در آوردم و با یه کس خوشگل و بدون حتی یه خال رو به رو شدم ، کسش خیس خیس بود سریع شرت خودم رو هم در آوردم وبهش گفتم خشک که نمیشه گذاشت تو گفت صبر کن و از میز کنار تخت یه کرم نیوا آورد و مالوند به کیرم و گفت بزار تو دیگه من هم ازش پرسیدم که تو کدوم سوراخش بزارم ؟ ( آخه هنوز عروسی نکرده بودن و بعد از فوت نامزدش نصف مهریه اش رو گرفته بود ) کیرم رو بردم سمت کسش و دیدم هیچ عکس العملی نشون نداد و من (تازه به یاد کاندوم افتادم ) و یکدفعه بلند شدم و رفتم سراغ شلوارم و گفتم اصل کاری رو فراموش کردم و کاندوم رو از جیب پشت شلوارم در آوردم و گفتم بکش روش و اون هم گفت بدون کاندوم ما هم گفتیم خطریه ها گفت اشکالی نداره مواظب باش کاندوم رو پرت کردم یه گوشه و دو تا پاش رو رو با دستام بلند کردم گذاشتم رو شونه هام و کیرم رو با یه فشار کوچک کردم تو کسش و یواش یواش فشار می دادم تا کیرم خوب بره تو کسش که یک دفعه اختیار از دستم خارج شد و محکم فشار دادم دیدم جیغ کشید و گفت یواش کسش تنگ تنگ و داغ داغ بود داشتم دیوانه می شدم همینطور یواش یواش عقب جلو میکردم و وقتی دیدم دیگه راحته ، رفت و برگشتم رو تندتر کردم و همینطور تلمبه می زدم و اون با صدای آخو اوخش حشر من رو بیشتر می کرد تا اینکه دیدم آخ و اوهش خیلی زیاد شد و من سرعتم رو کمتر کردم که گفت تندتر تا ته بگا و من سرعتم را خیلی تند کردم و دیدم یه دفعه بدن خودش رو با چند تکون شل کرد و من متوجه شدم به ارگاسم رسیده ولی من هنوز آبم نیومده بود گفتم می تونم بزارم تو کونت گفت نه گفتم چرا گفت نه دیگه ومن هم بی خیال شدم و به گاییدن کسش با شدت بیشتری ادامه دادم تا حس کردم آبم داره میاد و سریع کیرم رو از کسش کشیدم بیرون و پایان آبم رو رو سینه هاش خالی کردم و خودم رو انداختم تو بغلش و گفتم ازت متشکرم ، اونم گفت همچنین این اولین و آخرین باری بود که ژاله رو گاییدم چون دو هفته بعد با خانواده اش به محل دیگری اسباب کشی کردند

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *