کجای راه رو اشتباه رفتم؟

0 views
0%

صدای بچه هایی که داشتن بازی میکردن تو گوشم میپیچید . باد سرد پاییزی ظالمانه رو صورته رنجورو خستم شلاق میزد . قدم هایم بی ثبات و بدون هدف بود . به چی فکر میکردم ؟ چرا جایی نداشتم برم ؟ چرا کسی منتظرم نبود ؟وخیلی چراهایه دیگه که تو ذهنم می چرخید . زندگیم مثله یه فیلم از جلو چشام میگذشت .کجایه راهو اشتباه رفتم ؟کناره یه نیمکت رسیدمو نشستم . تازه فهمیدم چقد راه رفتم . کف پاهام داشت ذوق ذوق میکرد . از تو جیب مانتومسیگارو فندکمو در اوردم با دستانه لرزونم به زحمت روشنش کردم و پک عمیقی به سیگارم زدم قفسه سینم درد میکرد با این که مشکله ریوی داشتم اما بازم روزی 1 پاکتو نیم سیگار میکشیدم دلم میخواست انقد بکشم تا خفه شم لپایه صورتی رنگم خیس از قطره هایه کوچیک اشکام بود . دلم میخواست سرمو بزارم رو شونه یکی و همین جوری گریه زاری کنم دلم یه آغوش گرمو پر محبت میخواست . پاهامو از رو زمین آوردم بالا گرفتمشون تو بغلم یه درده سوزنده ای زیره شکمم حس کردم . دکترم گفته بود زیاد نباید به ناحیه زیره شکمم فشار بیارم .آخ…………….اره … 2 ماهه حامله بودم . برگه ازمایشو از تو کیفم در اوردم و با هق هق گریه زاری یک باره دیگه نگاش کردم تو دستایه کوچیکم مچالش کردم وای خدایه من ………………………………………. باران …..باران .. بلند شو ظهر شد دیگه ، پاشو برو خونت بخواب ، پاشدی؟- ستاره ساعت چنده ؟- ساعت 2 شده دارم میرم بقیرو بیدار کنم ، پا شو .از رویه تخت بلند شدم و نشستم خمار بودم بدنم درد میکرد استخونام داشت خورد میشد .- اه ارمین چرا این وسط خوابیدی پاشو بینم تنه لش…..- آی آی …. عوضی پاتو از رو دستم بردار له شد بزار بخوابم اههههههه .- ارمین پاشو حالم خوب نیست- ای پدر من خالیه خالیم بزار بخوابم کوندهرفتم تو اشپز خونه یه لیوان اب خوردمو ستاره رو صدا زدم همین جوری از گوشه چشمم اب میومدو خمیازه میکشیدم- ای بمیری که تو ادم نمیشی برو تو کشو بقل گاز یه بسته دارم همون جا بزن بقیه نبینن میخوان ندارم دیگه.با دستایه عرق کردم کیسرو باز کردمو یه لاین هرویین ریختم رو زمین با یه لول کشیدم تو دماغماخ سوختم … اه چه تلخ بود اما سرم داغ شد بدنم کم کم داشت وا میشد بقیشو بستم گذاشتم تو جیبم لباسامو پوشیدمو از در زدم بیرون یه دربست گرفتم تا خونه تو ماشینم یه سیگار روشن کردمو چشامو بستم……رسیدم خونه درو باز کردم رفتم تو مامانمو صدا زدم کسی جواب نداد پله هارو بالا رفتم صدایه شر شر اب میومد رفتم دمه حمام صدایه اهو ناله مادرم با علی اقا (نا پدریم ) میومد حالم داشت به هم میخورد دوییدم تو اتاقم درو قفل کردم صدایه ضبط رو بلند کردمو خودمو پرت کردم رو تخت شروع کردم گریه زاری کردن……. تا خوابم رفت .بعده فوت پدرم من خیلی بیکسو تنها شدم مادرم سره یه سال نشده ازدواج کرد یارو هم شرط کرده بود که مادرم بیاد تو خونه خودش اما بدونه من از این رو من اکثرا تو خونه پدریم تنها بودم گه گاهی مادرم میومد یه سر بهم میزدمنم که سنم کم بودو غم از دست دادنه پدرم واسم یه ضربه بود و از طرفی هم مادرم تردم کرده بود گیره یه مشت ادم خلاف کارو عوضی افتادم و معتاد شدماونم تو سنه 18 سالگیتا اینکه یه روز مادرم گفت دوسته قدیمی پدرت همراه خوانوادش برا طعطیلات دارن میان ایران و فردا شب میان خونمون منم که تو حاله خودم بودمو کلم مثله همیشه داغ بود یه اوکی گفتمو دوباره رفتم تو خلسه…..- باران….. باران…. بلند شو چقد میخوابی الان مهمونا میان هیچ کارتو نکردی برو یه دوش بگیرچشامو باز کردمو یه ناله خفیف کردمو بلند شدم بازم همون خماریه لعنتی اومد سراغم حولمو با سورو ساتمو برداشتم رفتم تو حموم . اول یه حال اساسی به مخم دادمو رفتم زیره دوش …………..از حموم که اومدم رفتم تو اتاقمو نشستم جلو اینه زل زدم به خودم بعدشم دوباره با همون موهایه خیسو حوله رفتم تو تختم نمیدونم چقد گذشت که گرمایه یه چیزیو رو گونم حس کردم چشمامو بزور باز کردم…………..اره خودش بود امیر بود….همبازی دورانه کودکیم چقد بزرگ شده بودچشمایه براق مشکی با موهایه کوتاهمن همیشه عاشقه موهاش بودم مثله جوجه تیغی بود هههههههیه جوری میشدم وقتی دست میکشیدم رو موهاش هیکلش درشت شده بود خیلی پر و مردونههمین جوری به چشماش زل زده بودم که صدایه باران گفتنش منو به خودم اورد با صدایه خفم سلام کردمو گفتم امیر تویی ؟ نگام کرد گفت پس میخواستی کی باشه چقدر دلم برات تنگ شده بود فسقلی با یه حرکت بلندم کردو گفت پاشو لباس بپوش سرما میخوری خیس خیس خوابیدیلباسمو پوشیدمو با هم از اتاق رفتیم بیرون دوییدم سمته دایی حامد بویه بابامو میداد یکم خودمو براش لوس کردمو نشستم رو پاش کلی وراجی کردمامیرم که انگار بعده سالها از اسارت اومده محو من بود هرجا میرفتم دنباله من میومدحالت خماری داشت عصبیم میکرد یه مدتی گذشت خوانواده ها مشغول گپ و مشروب خوری رفتن تو حیاط منم که دنباله فرصت برا خود سازی بودم رفتم سمته اتاقم که دیدم امیر داره دنبالم میاد به هر زحمتی بود پیچوندمشو گفتم باش تا بیام سریع دست به کار شدم موادمو رو یه کاغذ لاین کردمو داشتم میزدم که دیدم 2 تاچشم سیاه زل زده بهم اما این بار چشمایه سیاهش برقه شادی نداشت بغض گلوشو تو چشماش داشت میخورد پره اشک بود یادم رفته اون دره بی صاحابو قفل کنم منم بی تفاوت کاره خودمو کردمو کاغذو گذاشتم کنار یهو منو کشید سمته خودش شروع کرد گریه زاری کردن نگاش کردم گفتم چرا گریه زاری میکنی امیر دستشو گذاشت رو لبمو گفت باران هیس…..منم که داغ بودم اروم سرمو گذاشتم رو شونشو یه ربع همون جوری نشستیم بلند شدم کلافه بودم رفتم کناره پنجره سیگارمو روشن کردم گفتم میکشی گفت نهگفت باران چقد عوض شدی ؟ میشه بگی چته ؟چرا این کارارو میکنی ؟ منظورت جلب توجه ؟ خنده عصبی کردمو گفتم چون سیگار میکشم چون مواد میزنم عوض شدم اره من عوضی تو خوبی ……………حالم داشت بهم میخورد .میخواستم برم تو بغلش. بویه بچگیمو میداد.شاید تو بغلش حل میشدم . شاید بعده مدتها یکی لوسم میکرد .بیاراده رفتم سمتش بغلش کردم دستمو کشیدم رو موهاش تعجب نکرد حتی منو از خودش نروند.سرمو فشار دادم تو سینش- بیا فسقلی بیا تو بغلم دلت محبت میخواد بیا فعلا که من هستمخندیدم بعد گریم گرفت .گریمو تو خودم نگهداشته بودم اما شونه هام میلرزید.نفسم بالا نمی اومد.شونه هامو کشید سمته خودش گفت داری گریه زاری میکنی کوچولویه من دیونه شدی؟گفتم نفسم بالا نمیاد کمکم کن .بهش حسودیم میشد چقدر با من فرق داشت صورتمو بردم جلو گفتم بهم نفس بده.چیکار میکنی دیونه شدی ؟ خودشو کشید عقب . التماسش کردم گفتم بزار خودمو یادم بره.گفت نمیشه اخه تو کوچیکی.گفتم اه فعلا توکوچیکی نترس باره اولش سخته بعدش عادت میکنی ( همون حرفایی که باره اول به خودم زدن ) اروم گفتم لذت که ترس نداره خوشت میاد دستمو بردم تو پیراهنش اخ چه گرم بود.دستو پاشو گم کرده بود نگاهش کردم اما نگاشو از من میدزدید.همین جوری دستمو میبردم پایین تر و به جاییکه باید میرسیدم رسیدم طفلک شرمنده شده بود که چرا راست کرده. اسرار میکرد که نکن باران . چرا نکنم ؟ چون خوشت میاد ؟ اروم اروم زیپ شلوارشو باز کردم دستمو کشید و برد سمته لباش .دستامو بوسید گفت باران نکن. با سماجت بچه گانم یه اه گفتمو دستمو کشیدم و دوباره بردم سمته کیرش گفت داری اذیتم میکنی باران .هیچی نگفتم چشامو بستمو لبامو گذاشتم رو لباش . لباشو گاز گرفتم . کیرشو گرفتم تو دستم . هرچی بیشتر مقاومت میکرد من بیشتر سماجت میکردم.احساس خاصی نداشتم . نه عاشق بودم نه حشری فقط حس میکردم باید باهاش بخوابم.امیر همچنان میگفت نکن .گفتم هیسسس. بلند شدم و روش نشستم .دوباره ازش لب گرفتم خودمو رو کیرش فشار میدادم رنگش پریده بود بیحال شده بود. بلیزه سفیدمو در اوردم سوتین نداشتم سینه هایه سفیدم اومد جلو صورتش کیرشو تو دستام گرفتم گذاشتم لایه خودم و محکم خودمو کشيدم جلو. درد تو پایان وجودم پيچيد. هيچی نگفتم ولی لرزيدم. نمی شد جيغ بزنم. مادر اینا خونه بودن صدامو میشنیدن.تمام بدنمو کشيدم بالا. پایان عضلاتمو سفت کردم. عرق از سر و روش می ريخت. بالا و پائين شدم. با هر بالا و پائين شدن. درد تا مغز استخونم می رفت.دستاشو گذاشتم رو باسنم در گوشش گفتم فشار بده. پاهامو انداختم دور کمرش. ايندفعه خم شدم و در گوشش شروع کردم نفس نفس زدن. تحريک نشده بودم. منو کشوند طرف خودش و محکم با يک حرکتی که ازش بعيد بود منو نشوند رو کيرش. يک آن فکر کردم از درد بيهوش می شم. گوششو گاز گرفتم. از لرزه هاش می فهميدم داره ارضا می شه.من از شرم اون لذت می بردم. مخصوصا با چشمهای باز نگاهش می کردم. صورتشو به طرف خودم می کشيدم و چشمهاشو نگاه می کردم. منفجر شد . آبش با شدت ريخت. خنديدم. خنگه بار اولت بود؟بغلم کرد. چرا خودتو ارزون می فروشی؟چی ازت مونده دختر؟ چيکارت کردن؟ چی به سرت اومده اين مدت؟؟امیر حوصله ندارم. ولم کن.آروم دم گوشم گفت خانم من می شی شيطونم؟- به حرفای بعد از کردن نبايد زياد توجه کرد. می دونی که حرفای رختخوابی يک اصطلاحه امیر بسه سرم درد میکنه.عادت می کنيم بهم. با هم بزرگ می شيم. عاشقم می شی. قول می دم. من دوستت دارم. تو هم کلی وقت داری عاشق شی. يک عمر. کمه؟نمیدونستم داره چه اتفاقی میوفته.من که عاشق نبودم.من با اون سکس کردم؟وای چقدر سر درد داشتم.حرفاشو داشتم باور میکردم یعنی امیر منو دوست داشت.؟ یعنی میشد روزایه تنهاییم تموم بشه؟تو همین فکرا بودم که ………سرشو گذشت لاي پام. شروع کرد به ليس زدن کسم. هر بار که زبونشو رو چوچولم ميکشيد سرشو فشار ميدادم به طرف کسم. یه چیزی رو حس می کردم که روي کونم میچرخید امیر با زبونش سوراخ کونم و كسم رو لیس می زد ديگه تحمل نداشتم اون ور شدم و رو كردم به امیر گفتم شيطون شدي آقا امیر اونم چشماش از شدت حشري شدن خون شده بود .حسابی حشری شده بودم از پشت دراز كشيدم به ارومی کیرش رو توی سوراخ کونم کرد اولش دردم اومد بعد که يه مدتي باهام بازي كرد و بيشتر كيرش رو فروش کرد می خاستم از فرط درد داد بزنم ولی نمی تونستم بعد که یه ذره فشارش داد تا اخر فرو رفت انگار همه تنم آتيش گرفته بود دردش درد نداشت يه جوري بود فشار داشت و شيرين بود داشتم لذت ميبردم همین جوری که کیرش رو روی کونم عقب و جلو میبرد کیرش توی کونم انگار روون شده بود حس خوبی داشتم . همينجوري كه داشت تلمبه ميزد متكاي كه زير سرم بود بيرون كشيد و گذاشت زير كونم توري كه كونم اومده بود بالا كونم كه اومده بود بالاتر درد نداشت تا آخر كيرش تو كونم بود از شدت حشري شدن كونم داشت آتيش ميگرفت ولي نميدنم امیر تا كي ميخواست ادامه بده . بعدش امیر با دست اون ورم كرد به طرف جلو من كه حسابي خيس كرده بودم كيرش رو گذاشت دم سوراخ كسم و با دستش كيرش رو گرفت و ميكشيد روي كسم. بالا و پایین میکرد .كيرش رو گذاشت وسط کسم فشارش داد تو اخخخخخ………… این بار کاملا حشری بودم……حس ميكردم كيرش تا آخر توي کسم رفته يواش يواش شروع كرد به تلمبه زدن درد داشتم يه جيغ كوچولو زدم و صداي من باعث شد كه امیر تند تر تلمبه بزنه منم از شدت درد و لذت آتيش گرفته بودم و كنترلم دست خودم نبود شرو كرم آآه ه ه آآآ کردن پایان تنم با حركتهاي امیر تكون ميخورد. من كه ديگه ارضا شده بودم امیر هم صداش در اومده بود و اون هم ارضا شد و همون طوري كه كيرش تو کسم بود افتاد روم و تكون نمي خورد …….یه حسی داشتم نمیدونم چی بود ولی حس کردم امیرو دوست دارم …………اون روزم تموم شد من هر روز به امیر نزدیک تر میشدم .هر روز بیشتر به عمقه رابطه میرفتم .همچیش برام شده بود لذت یه لذت تموم نشدنی.همیشه روزایه خوب خیلی زود به پایان میرسند……………..سرمو از رویه پاهام بلند کردم بارون میبارید دیگه صدایه بچه هارو نمیشنیدم هوا تاریک شده بود برگه ازمایش هنوز تو دستم بود دیگه اشکی نداشتم واسه باریدن اسمون جایه چشمام میبارید فقط حسرت داشتم .کجایه راهو اشتباه رفتم؟امیر رفته بود . اره رفته بود و من مونده بودمو تخم یه هوس که امیر تو دلم کاشته بود .به کی میتونستم بگم چقدر درد دارم تو سینم .به کی میگفتم امیر فقط خواست ازم لذت ببره و بره .کجا پیداش میکردم. نه ادرسی نه خبری هیچی.دلم میخواست داد بزنم بگم چقد نامردی امیر . اخه چرا من ؟ من که خودم فنا شده بودم . من فقط دلم یه تکیه گاه میخواست یه قلب که ماله من باشه چی نصیبم شد یه اه یه حسرت یه بچه….کجایه راهو اشتباه رفتم؟نوشته باران

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *