باسلام خدمت دوستان میخوام یه داستان براتون بگم حقیقته واتفاق افتاده اخه خیلی ازداستانهای سکسی مثل هم اندباورشونم سخته اماشاید این داستان جزو معدود داستانهای واقعی باشه بگذریم..اسم من ماهانه چندساله ازدواج کردم خانمم خانم خوبیه امابه دلیل استرس زیاد تو رابطه بامن مشکل داره یه خواهرداره به اسم درنا خوشکل خوش اندام وسکسیه ولی اهل نمازو…من همیشه توکفش بودممابه دلیل مشکلات مالی رفتیم مدتی خونه پدرزن زندگی کنیم همیشه تافرصت میشد زاغ درنامیزدم حس میکردم متوجه شده اون هم سعی میکردباحجاب جلوم ظاهربش گذشت من یه گوشی خریدم گالکسی اس۲ و باهاش توفیس بوک میرفتم موقعی که میرفتم سرکار میزاشتمش تو کمدم و نمیبردم گاهی درنا ور میداشت باهاش عکسهایی که قبلا گرفته بودیم نگاه میکرد تا اینکه یه روزمن یه چند تا کلیپ سکسی توپ وعکس ریختم توگوشی هواسم هم نبودکه درناشایدبره سراغش که همین هم شد اینوازجابجاشدن گوشیم متوجه شدم چیزی نگفتم اون هم عادی رفتارمیکردتا اینکه نشسته بودیم بهم گفت راستی ماهان منبه گوشیت دست زدم که من هم گفتم اشکال نداره ولی چیزای جدید توش ریختم که چیزی نگفت گفتم نگاه نکردی دیدم رنگش سرخ شدگفت نه من فقط عکسهارودیدم بعدسکوت کردمن که دیگه فرصت ازاین بهترواسه بازکردن موضوع نداشتم گفتم خیلیهاازاین فیلمادارن و واسه آینده خوبه که مثل خواهرت حالامشکل پیدانکنه. گفت مگه مشکل دارین گفتم اره دیگه راحت ترشد و شروع به گفتن مسایل شدم و اون شب گذشت چند روزی عادی رفتارمیکردم واقعیت جرات نداشتم کاری کنم.تایه روزازسرکاراومدم در زدم دیدم تنهاست و نشسته پای تلویزیون من هم رفتم روی مبل وباهم کانال فارسی۱نگاه میکردیم که بی اختیار گفتم درنا یه چیز بگم ناراحت نمیشی گفت چی بگو شاید هم بشم بلندشدم رفتم پیشش گفتم توخیلی دخترخوبی هستی و دستم بادستش لمس کردم دستشو کشید بلند شد وگفت ماهان انتظار نداشتم من که قلبم صداش تاخونه همسایه میرفت باخودم گفتم یامرگ یا زندگی باز رفتم پیشش دستشو گرفتم گفتم چته مگه من چکارکردم دستشو نوازش کردم دیدم ارومترشده ولی معلوم بود از شدت استرس میمیره. اروم لبهام گذاشتم رو لبهاش عکس العملی نشون ندادکمی لبهاشوخوردم دیدم داره گرم میشه هنوزقلب دوتامون تندتندمیزددستموحلقه کردم دورکمرش بالبهام زیرگردنشو میخوردم دست روسینه هاش گذاشتم وای چه سینه ی سفت واناری بودکه دستام گرفت گفت بسه تا اینجا هم زیاده روی کردیم گفتم درنا بین خودمون میمونه قول میدم اون هم دید چاره ای نداره قبول کرد پیراهن قرمزی پوشیده بود و یه سوتین سفید. آروم بازش کردم باحس شدیدی شروع ببه خوردنشون کردم همونجاخابیدروزمین افتادم روش وقتی سینه هاش میخوردم صدای نازی میداد اوف اوف وای وای اه ماهان دستم بردم روکسش ازروشلوارمالوندم دیدم نفسهاش بریده بریده میشه کیرمراست شده بودخابیده کیرمو به کسش میمالوندم اونقدحشری شده بودچشاشو نمیتونست بازکنه این درنا واقعا حشرش زده بودبالا بادستش کیرمو گرفت مثل وحشیا از تو شلواردرش اورد کردتو دهنش بلدنبود ولی خیلی حال میداد.من شلوارشو دراوردم سفیدسفید اه کون ناز کس ناز چی بودواقعا تک بودلامذهب.شروع کردم به خوردن کسش .کسش خیس خیس شده بود اگر باز بودشاید میشد با سر بری تو کسش. اونقد ور رفتم که خودش گفت ماهان ازپشت بکن. من هم خوابوندمش به پشت. از اب کسش به کیرم زدم اروم گذاشتم فشاردادم نرفته دادی زدگفت وای چه دردی داره راست میگفت کیرنخورده بود تجربه اولش بود. رفتم روغن زیتون اوردم مالیدم به کیرمو به پشتش وباانگشتم مالوندم دوباره کیرم کردم توش بازهمونجوری شد دوباره امتحان کردم سرکیرم اروم رفت دردشو داشت تحمل میکرد ولی کم کم روون شدتا ته کردم واقعا دردمیکشیدشروع کردم به تلمبه زدن سریع اینکار میکردم که داشت خوشش میومد. دیدم لرزیدو منو چنگ زد که هنوز جاش رو دستام هست. ارضاشد. منهم باشدت ابمو ریختم توکونش چنددقیقه ای ولو بودیم که درنا بلندشد بوسم کردگفت امروز رو دیگه بایدفراموش کنی من هم سعی کردم تاحالابه روش نیارم ولی دنبال فرصتی هستم که باز بکنمش….دمتون گرم نوشته ماهان
0 views
Date: November 25, 2018