کردن دختری که ادعاش می شد

0 views
0%

سلام دوستان این خاطره ای که میخوام بگم راسته راسته . اونای که عاقلن میفهمن کی دورغ میگه کی راست میگه به هر حال خود دانی. من بیژن هستم 24 سالمه از تهران. این داستان واسه دقیقا 1سال پیشه. من با دوستم رفتیم با ماشین تا کس چرخ بزنیم. سمته بالا شهر 2نفرو سوار کردیم(در ضمن من بچه پائین شهرم) خلاصه من با یکیشون که اسمش غزاله بود دوست شدم یه چند روزی دوست بودیم که یه شب داشتیم اس ام اس بازی میکردیم بهش گفتم بوس بوس. یهو دیدم زنگ زد گفت ما از این حرفا نداریما خوشم نمیاد. منم تو دلم گفتم از این آبی واسه ما گرم نمیشه بهتره بهم بزنم. خدایش هم خیلی مودب بود خونشونم که سمته سعادت آباد بود. چند باری مارو با خودش برد پارتی. ما که تا به حال همچین جاهای نرفته بودیم همه با تاپو دامن کوتاه واسم خیلی جالب بود . پیشه خودم گفتم این دختر چطور اینجور جاها میاد ولی ما پشته اس بهش گفتیم بوس بوس بهش برخورد خلاصه سرتونو درد نیارم یه بار خونه برادرم که سمته شهریار بود خالی شد گفتم ببرمش اونجا. ولی نمیدونستم با چه کلکی ببرم آخه خودم گفته بودم بچه مرزدارانم.انقدر بهش خالی بسته بودم نمیدونستم چیکار کنم . خلاصه بهش گفتم خونه دوستم تو شهریاره با زنش میخواد بره شمال . کیلید خونشونو داده بهم گفته شبا برو اونجا بخواب دزد نزنه اونم قبول کرد خیلی خوشحال شدم. رفتیم تو خونه یه قلیون چاق کردم کشیدم. براش چای با کاکائو آوردم. من داشتم کاکائو میخوردم یه دفعه گفت به من نمیدی گفتم خب خودت بردار دیگه گفت نه اونی که تو دهنته رو میخوام گفتم بیا بگیرش اومد جلو که بگیره یدفعه عوضی یه لب وحشی گرفت ما هم که از خدا خواسته لب بازی کردیم . در گوشش با آرامش گفتم میخوام چوچولتو بخورم گفت باشه ولی خودت باید با دندونات لباسمو در بیاری . لامصعب اینکاره بود ادای تنگارو در میاورد خلاصه لختش کردیمو یه کسه مشتی خوردیم. بهش گفتم تو نمیخوری گفت نه پدر بدم میاد. خلاصه انقدر خواهش تمنا کردیم تا خورد ولی مشخص بود بلد نبود. بعد اومد رو کیرم نشست گفت آروم تلمبه بزن منو میگی شاخ درآوردم فکر میکردم نهایت از کون میکنمش . گفتم مگه بازه گفت نه حلقویم. تو دلم گفتم کسکش خالیبند.ولی حسابی کردمش بعد که تموم شد گفت اگه میدونستم انقدر حال میده زودتر از اینا بهت میدادم. یعد رفتیم شام خوردیم یه دفعه گفت بیا یه بازی کفت بیا نوبت نوبتی همدیگرو شهوتی کنیم گفتم مثلا چجوری. گفت تو بخواب هیچ حرکتی نکن من حشریت کنم بعد تو شروع کن. منم گفتم چشم. عوضی چنان از زیره تخمم لیس میزد هر چی اومدم مقاومت کنم آبم نیاد نتونستم. خلاصه ما تو یه شب این دخترو 7بار کردیم وقتی قنبل میکرد میکردمش میگفت محکم تر بزن تا پاهات بخوره به کونم صدا بده دیوس وارد بودا. ولی نکته بده این ماجرا فردا صبحش اتفاق افتاد وقتی من رفتم دوش بگبرم این خانم فضولی میکنه میره تو کشو های خونه سرک میکشه.آلبوم های عروسی داداشمو نگاه میکنه خب عکس منم تو آلبوم بود. تا از حموم اومدم بیرون دیدم آماده شده بهم میگه منو برسون خونمون آشغال پس فطرت تو که گفتی خونه دوستته اینجا که خونه داداشته منم از خجالت آب شدم جنده لاشی خانم بهم گفت پائین شهری هستی دیگه بیشتری از این نمیشه ازت توقع داشت وقتی میکردمش براش بهترین بودم ولی فهمید بچه کجا هستم شدم بدترین…. مرسی از این که خوندید مهم نیست که بچه کجا باشی مهم اینه با معرفتو خاکی باشی………………………………………………نوشته بیژن

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *