کردن دختر تایپیست

0 views
0%

سلام به همهمن نیما هستم 25 سالمه قیافم هم متوسطه . قدم 180 هستش یکم لاغر اندام هستم. اگه تو خاطرم غلط املایی داشتم به بزرگیتون ببخشید.من اولین باره داستان تعریف میکنم سعی میکنم که حالت داستانی داشته باشه.یه روز تو کافی نت دوستم نشسته بودم و بعد از یکم وب گردی هوس کردم چت کنم. یه خورده هم که چت کردم دیدم یه نفر بهم پی ام داد. با هم صحبت کردیم و بر حسب تصادف همشهری در اومدیم شاید باور نکنید ولی واقعا بر حسب تفاوت بود. اون یه دختر مطلقه بود ولی سنش زیاد نبود 27 سالش بود اسمش(مستعار) شیرین بود.بعد نیم ساعت چت به هم شماره دادیم خیلی راحت. عکسشم بهم نشون داد یه دختره خوشگل و یکم تپل. خوب این نحوه ی آشناییم بود دیگه زیاد طولانیش نمیکنم. خلاصه ازش خاستم که ببینمش . البته بعد دور روز. اونم گفت که به دلایلی خونوادش اجازه نمیدن که بیاد بیرون. بعد بهم گفت فقط یه راه داره . گفتم چه راهی ؟ گفتش من کارم تایپ هستش میتونی بیای جلو درمون به بهونه اینکه از طرف خانم فلانی اومدم همو ببینیم. خلاصه منم همین کارو کردم و یه کتاب زدم زیر بغلم رفتم به آدرسی که داده بود. باهاش هماهنگ کرده بودم. وقتی رفتم جلو درشون اولش سر سنگین بودیم .اسه اینکه تابلو نشیم. وای چقد سکسی بود. یه چادر معمولی سرش بود . وقتی خواست کتابو ازم بگیره یکم چادرش رفت کنار یه تاپ تنش بود. دستای تپلش معلوم شد .سینه های تپلی هم داشت. وای کیرم راست شد همونجا. خلاصه بعد یه مدت همیشه دنبال یه راهی بودم تا بهش راجع به سکس بگم. یه روز وقتی داشتیم چت میکردیم چند تا جک سکسی فرستاد. پیش گفتم بله اون از من باعرضه تره بالاخره بحث سکسی شروع شد. شب که به هم اسمس میدادیم راجع به اینکه چطور با شوهرش سکس میکرده و اولین بار پردش چطور پاره شده. خلاصه روم باز شد. چند روز بعد بهم پیام داد گفت که واسه چند ساعت خونشون کسی نیست منم جنگی رفتم. وقتی در رو باز کرد کیرم چسبید به حلقم. دیگه چادر سرش نبود یه تاپ دامن تنش بود. سینه هاش میخاست بزنه بیرون از تابش. نشستیم یکم صحبت کردیم .هی میخاستم بحثو باز کنم ولی روم نمیشد خداییش اولین بارم بود. دلمو زدم به دریا گفتم شیرین چقد لپات گاز گرفتنیه. گفتش دلت میاد . گفتم نه باید این لپارو بوس کرد. بهش گفتم بزار بوسشون کنم. اونم با یکم اکراه اجازه داد. خلاصه لپشو بوس کردم. وای چه بویی میداد سروگردنش. سرشو بادستم گرفتم که دوباره بوس کنم ولی اینبار لبشو گرفتم. اونم مقاومت نکرد شروع کردیم به لب گرفتن. بهش گفتم شیرین اجازه هست دستام آزاد باشه؟جواب نداد فهمیدم که راضیه . سینه هاشو گرفتم . وای چقد نرم بود.میخاستم بکنمشون. دیگه طاقت نیاوردم . تاپشو دادم بالا یه سوتین مشکی تنش بود اونم در آوردم مشغول خوردن شدم. اولین بارم بود نمیدونستم از کجا شروع کنم. میترسیدم تموم بشه.خلاصه بعد کلی بخور بخور گفتم برم پایین شیرین؟ گفت هر کار کاری میکنی زود تر. دیگه آزاد آژاد شدم. دامنشو زدم بالا از رو شرتش کسشو مالیدم . چشاش برگشته بود. چه کس نرمی بود. فقط نفس نفس میزد. دستم بردم توی شرتش کردم تو کسش. دیگه داشت جونش در میومد. اولش یه انگشت بعد دو انگشت . چهارتا از انگشتامو کردم تو کسش خیسه خالی بود. دستمو درآوردم میخاستم پاک کنم یه دفعه دلم نیومد گذاشتم تو دهنش . همچین انگشتامو مک میزد. من که کیرم داشت میترکید. ارضا شده بود. منم منتظر بودم که الان بگه پاشم برم بیرون دیگه. که یه دفعه گفت نیما جان میکنی تو؟ عین این بچه خنگا گفتم کدوم تو؟ گفت تو کسم دیگه. من که هل شده بودم گفتم الان ؟ خونوادت نیان. گفت زود باش نیما . به جون خودم تاحالا دختر حشری از نزدیک ندیده بودم. اونجا فهمیدم تو این فیلم سوپرا واقعا حشری میشن این زنا. خلاصه من همینطور کسشر میگفتم ولی او در همون حال دامنشو زد بالا شرتشو کشید پایین.خم شد کونشو کرد طرفم گفت بکن زود باش. منم که ناشی نمیتونستم درست کیرمو بکنم تو کسش . هی در میرفت. خودش با دستش کیرمو تنظیم کرد فرستاد تو کسش. بدون هیچ دردسری رفت تو . تاآخر.خودش عقب جلو میکرد .کونشو میچرخوند . هی سعی میکرد یه جور آهو ناله کنه که من نشنوم. ولی وقتی تو همین حین شکممو چسبیدم بهش تا دستم به سینه هاش برسه . تا سینه هاشو گرفتم یه آهی کشید که شهوت من صد برابر شد. وااااای. خلاصه نزدیک بیست دقیقه کردمش تا آبم اومد . ریختم رو کمرش. با شرتش کمرشو تمیز کردم. نیشش باز بود مثل اینکه خیلی وقت بود گاییده نشده بود.بعدش دراومدم بیرون.بعد یه ساعت اسمس داد گفت عذاب وجدان داه. گفت که دیگه این کارو نکنیم . منم گفتم باشه من به همون دستمالی هم راضی بودم. خودت گفتی بکنمت.ولی عذاب وجدانش لحظه ای بود. چون از اون به بعد هر وقت خونشون خالی میشد بهم زنگ میزد. منم میرفتم میکردمش. دیگه هر شب با اسمس میکردمش. مثلا خانم عذاب وجدان داشت. چهار پنج ماهی به همین منوال گذشت که گفت دارم عروسی میکنم. منم وداع آخر رو باهاش کردم. ولی دیگه نزاشت بکنمش فقط بوسیدیم همو و تموم کردیم.این داستان واقعی بود. شما شاید بتونید با این روش برید خونه کسی.امیدوارم خوشتون اومده باشه نوشته nima_1366

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *