سلام خدمت دوستان سال 81بود که من 18ساله بودم و دریک نگبانی سره پست بودم شب ان روز که می خواهم برای شما تعریف بکنم خیلی خسته بودم چون همان روز زیاد در رودخانه شنا کرده بودم و زیاد خوابم میامد پست نگهبانی من از جاده اهواز رامشیر50متر با جاده فاصله داشته و هوای ان روز خیلی شرجی بود و من یک کولر ابی داشتم که از بس هوا شرجی بود نمیشد زیر کولر خوابید و مجبور شدم رخت خوابم را روی تخت بندازم و بخوابم یعنی بیرون از اتاق نگهبانی حدود ساعت 8 خوابیدم بعد یکی از دوستان امد به من سر زد و جریان براش تعریف دادم که خسته هستم و زیاد خوابم میاد اون هم چیزی نگفت رفت ساعت 1بود که در حالت نیمه خواب بودم چشمام در حالت نیم باز بود دیدم یک نفر داره به سمت من میاد به خودم گفتم دارم خواب میبنم بلند شدم و گفتم شما کیستی او داشت نزدیک میشد که گفت مهمان من خیلی ترسیدم به خودم گفتم نکنه دوزد باشد او اگه دوزد باشد من از این مرد بر نمیام او یک شلوار کوردی و زیر پیراهن تنش بود نزدیک که شد سلام کرد و گفت میشه من اینجا بخوابم گفتم چرا نمی شه اما خودت معرفی نکردی من چطور میتونم به شما راه بدم گفت من یک راننده کامیون هستم و خوابم میاد یک ساعت میخوابم و بعد باید برم بندر بار بزنم من بهش گفتم ماشینت کجاست او گفت ماشینم پشت اتاق خاموش کردم من خیلی تعجب کردم رفتم نگاه بکنم دیدم ماشین چسبنده به اتاق تو فکر رفتم که چطور ماشین به این گنده که از 7متر زیاد بامن فاصله نداشت چطور صداش نشنیدم بعد طرف گفت جا داری خوابم من هم گفتم چرا که نه یک بالش از داخل اتاق براش اوردم و باهم خوابیدیم روی تخت ولی من دیگه خوابم نمی برد او به من پشت کرد و فهمید من با او فاصله دارم خودش که به خواب زده بود کمکم کونش سمت من می اورد ودس ریر شلوار میبرد و کونش را می خاروند خیلی به من نزدیک شد کونش چسبون به من و می خاروند من به خودم گفتم این با من می خواد یک کاری بکنه و رفتم تو فکر اگه یک موقه خواست منو بزور بگیره من چکار بکنم اون موقه لیز با مادون قرمز تازه به بازار امده بود که من یکیداشتم اگه کاری داشتم یا کار برام پیش بیاد با اشاره به یک نگهبان شرکت که او همیشه خودش زود به من میرسوند تصمیم گرفتم برم داخل اتاق تلوزیون روشن کردم چون هوا شرجی یود گیرنده تلوزیون همجا میگیره مثله بصره عراق کویت و ام بی سی که او شب امبی سی رو گرفتم داشت چندتا دختر داشتن میرقصیدن طرف که دید من روی تخت نیستم بلند شد و امد دمه در ایستاد و تکه میپروند میگفت باید یکی از اینها رو بگیری بکنی من بش محل نگذاشتم چون فکر میکردم می خواد منو بکنه هر چی میگفت من جواب رد میدادم و بعضی از حرفهاش رو نشنیده میگرفتمتا یک دفه دوزاریم افتاد به خودم گفتم این کیر می خواد و اهل کردن هم نیست تا که فهمیدم بهش گفتم امروز یکی رو کردم کونش پاره ردم یک دفه جا خورد گفت راست میگی اگه کون گیرت بیاد میکنی گفتم چرا نکنم گفت مثلا من من بهش گفتم اختیار داری نه پدر شما یک دوستی نمیشه که شماره بکنم او گفت اگه یکی هم سن من باشه می تونی بکنیش گفتم بله مگه کاری می خواد اگه طرف خودش بخواد امد یک راست کیرم گرفت گفت بیا منو بکن اون موقه که فهمیدم طرف کیر می خواد کیر من داشت سیخ میشد او گفت عجب کیری داریزود باش منو بکن منهم بهش گفتم وست اتاق بخواب او هم خوابید و من کیرم در اوردماو بلند شد شروع کرد به ساک زدن بعد برگشت خایهام هم خورد ولی من تاقت نداشتم فقط دوس داشتم تو کونش بکنم روی شکم خوابید او به من گفت اول کونم را ماساز بده بعد بکن امدم دس رو کونش گذاشتم با دو دس بز کردم از سوراخ کونش معلوم بود خیلی کیر خورده بود زمانی که به سوراخ کونش نگاه میکردم انگار یک دکمه پالطوبود توف تو کونش کردم تا سره کیرم گذاشتم یک سر رفت تا اخر اخ هم نمی گفت ولی میگفت محکم بزن خیلی تلومبه زدم کیر من 16سانته و زیا کلفته تو محل ما من معروفم تو کیر کلوفتی به خودم میگفتم که چرا با این کیر کلف اخ اه نمی گه کیرم را کامل در می اوردم و محکم میزدم همین کار که میکردم او گفت اه اه اه بله اینطور بزن افرین بزن صداش زیاد می کردیک جوری که من پایان کله کیرم از کونش بیرون میکشیدم و محکم میزدم انگار با طرف دشمنی دارم بعد کفت تو روی کمرت بخواب و من روش بشینم او امد روی کیرم نشست کونش باز که میکرد کونش صاف میشد اون موقه که داشت فرود میاد روی کیرم او تi کونش یک چیز به کله کیرم میخورد یک دفه بلند که شد او یک کیر کوچک داشت که یک بچه 9ساله هم از کیر این راننده کامیون هم بزرگتر بود زمانی که سیر شد کیرش گرفت رفت بیرون نگو که اب کیرش امد بعد که به چند نفر که گفتم گفتن این طرف اوبنه ای هست ببخشید اگه سرتون درد اوردم امید وارم لذت برده باشیننوشته؟
0 views
Date: November 25, 2018