کردن محدثه توسط من و داریوش

0 views
0%

سلام دوستانداستان واقیعت داره بر میگرده به سال94 تقریبا اول زمستون بودالبته ماجرا از 40 روز قبلش شروع شده بود، که طبق آشنایی که من و محدثه پیدا کرده بودیم و چند بار بیرون کوه رفتیم و عشق و حال دیدم رفتارش عوض شده مشکوک میزنهراستش رو بخواهسن رفتم به هر روشی شد تلگرامش رو چک میکردم که دیدم بله خانم سر و گوشش میجنبهکه بعد 3 هفته خانم بلند شد همراه دختر خاله کونیش رفتن مشهد تو مشهد که در تماس بودیم گفت پول داری قرض بدی انگشتر بگیریم که گفتم بیا تهران آشنا دارم بهترشو میگیریمکه گفت نه همینجا، بعد دیدم بعد چند ساعت گشتن تو بازار به دوستش مرضیه که تهران بود پیام داده اره مخ مرده رو زدم میخوام انگشتر بگیرمکه شب دیدم به مرده پیام داده لاس زدن دیگه نمیدونم دادش یا نهکه فکر کنم پریود شد نداد برگشتن تهران ، منم دیدم اینجور از دست در میره و ما بی نصیب میشیم و از قبل دیدم با داریوشم لاس میزنه البته داریوش رفیقم بود به داریوش زنگ زدم که داره لاشی بازی در میاره من زورم اومد کمک کن حالشو جا بیاریم البته دلمون هم میسوخت هم گناه داشت هم واقعا دم داشت خیلی داغ بود دست خودش نبود یه یه نفر بند نمیشد ولی خدایی معرفت داشتخلاصه زمستون شد و تولدم بود دو روز قبل تولدم که تعطیل بود هم محدثه بود م هم من هم داریوش خونه هم که مکان بود اوکی کردیم رفتیم کوه برف بازی که دست میکردم و برف میریختم تو سینه هاش اومد کنار از کیفش جعبه هدیه در آورد داد بهم البته شب قبلش میدونستم چون به داریوش گفته بود و منم پیام ها رو میخوندممثلا از همه جا بی خبر سوپرایز شدم رفتم لبی گرفتیم از هم رفتیم خونه داریوشم رفت پارک کنه بیاد تا در رو بستیم شروع به لب گرفتن کردیم و لباس رو در آوردیمزانو زد شورتم رو در آورد ساک مشتی زد که دیدم نه داره آبم رو میاره گفت صبر کن لباسش رو در اوردم کامل خابوندمش شروع کردم کوسشس رو خوردم کوسش بد نبود تمیز بودزنگ خونه رو زد داریوش یهو هول کرد محدثه گفتم تو اتاق باش داریوش اومد رفتم هماهنگ کردیم تی وی رو زیاد کردیم داریوش یه چرتی زد و منم رفتم تو اتاق لباس رو در آوردم کیرم رو کردم تو کوسش وای داغ بود تنور سه تا زدم آبم اومدریختم تو دستمال بعد دوباره کردم توش با پوزیشن دیگه اینبار 10 دقیقه ای طول کشید ولی کوسش خشک بود هی باید خییس میکردم در حالی که دو بار ارضا شده بودبعد ده دقیقه باز ابم اومد بازم خالی کردم تو دستمال باز هم رفتم کردمش که دیدم میگه داریوش گناه داره انم بکنه اخم کردم براش که گفت گناه داره گفتم چرت نگو دیدم میگه کوسم داره میسوزه زخم میشه خشکه که ابم اومد خالی کردم تو دستمال رفتم با همون وضع بیرون اتاق داریوش رو صدا کردم گفتم برو تو اونم من و من رفت بعد ده دقیقه اومد بیرون رفتیم ناهار خوردیم و محدثه رو رسوندیمنوشته خودم

Date: March 23, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *