اسم من کیا هستش عضو بسیج همون مسجد هم هستم با این پسر که اسمش امیر حسین مداح هم هستش تازه پدرش قران می خونه با چه صوت زیبایی . که باهاش دوست شدم که یه 3 سالی هم از خودم کوچیکتره یعنی 73 یا74 هستش با موتورم یه 2 الی 3 باری بیرون رفتم گشتیم تا اینکه یه شب تو فرودین 91 بودش رفتیم پارک حرف از دختر دختر بازی شدش که برگشت به من گفتش از این برنامه ها خوشم نمی اید به خنده گفتم پس دوست پسر شاید داری یک باره برگشت گفت اره منو می گی شاخ در اوردم که بهش گفتم با کیا حال کردی گفت با دوتا از بچه های مدرسه ام من هم دیدم جو داره ناجور می شود از ترس کونم به خند گفتم فقط من هم می کنم یک باره گفت باشه قبول همون وسط پارک رو نیمکت کیر منو شروع کرد به گرفتن حالا هی من میگم زشته ول کن مردم می بینن عین خخیالش نبود سوار متور شودیم رفتیم سمت خونه من بالا که پدر مادرم بودن بردمش تو پارکینگ تا کشیدم پایین گفت میزاری بخورمش از دختر حرفه ای تر می خوردش موقع کردن شود وایساده کردمش چقدر گشاد بود این پسر 15سانت کیرو حس نمی کردش هوا سرد بودش کاپشن بهارم در اوردم و پشت رو انداختم رو زمین خوابید رو شیکم کردمش صداش در نمی امدش رو کمر که خوابوندمش شروع کردم به کردن دیگه صداش در امد ابم داشت می امد که خودشو کشید عقب کیرم در امد و نشست وکیری که از کون در امده کردش تو دهش و شروع کرد به ساک زدن ابم امدش و تا قطره اخرش خوردش موقع رفتن 5هزار تومان دادش برای خوش شوئی کتم ولی چه لذتی داشتش به خدا همش راست بودش و تخیلی در کار نبودش مثل داستانهای دیگه.نوشته کیا
0 views
Date: November 25, 2018