این خاطره برمیگرده به سال 90. من جدا از خانواده زندگی میکنم . و یه اپارتمان تو کرج دارم. 25 سالمه . یه روز عصر که از سر کار اومده بودم خونه خسته بودم و حوصله بیرون رفتن نداشتم . موبایل وتلفن خونه رو خاموش کردم و خواستم یه 2 ساعتی راحت استراحت کنم .حدود 20 دقیقه ای بود که خوابیده بودم . که یهو دیدم زنگ اف اف خونه به شدت داره زنگ میخوره اول بی محل کردم چون کسی قرار نبود بیاد. منم به همین خیال گفتم شاید بچه های همسایه اند. و به عبارتی خودمو زدم به کری .انگار طرف بی خیال نبود و هی زنگ اف اف و میزد. تا اینکه از خواب پاشدم و با عصبانیت اف اف بر داشتم و گفتم . هان کیه؟؟ که یهو دیدم یه صدای ناز و اروم بهم گفت . ببخشید میشه درو بزنید من خواهر همسایه بغلیتونم امروز از شهرستان اومدم کلید بالا را دارم اما هنوز وقت نکردم کلید در حیاط بسازم .منم گفتم باشه ام هر چی اف اف زدم در باز نشد بهش گفتم پایین منتظر باش الان میام درو باز میکنم.شلوارک بلند پام بود با یه رکابی تنم. شلوارکو عوض نکردم اما یه پیراهن استین دار پوشیدم بدون اینکه دکمه هاشو ببندم رفتم پایین درو که باز کردم . دیدم یه دختر هیکل میزون پشت در وایستاده.حدود65کیلو وزنو 170 اینا هم قد خلا صه یه چیز میزون باور کنید الان که یادش افتادم کیرم بلند شده. خلاصه کلی معذرت خواهی که مزاحم شدم اومدین پایین درو باز کردید. منم کلا بچه ی حاضر جوابی هستم سریعا گفتم نه این چه حرفیه من اگه میدونستم شما زنگ میزنید همون زنگ اولی به کله میومدم پاییین. خونیه ما طبقه دوم بود و واحد اینا هم چسپیده به ما بود.از پارکینگ تا بالاهمین جور خوش بش میکردیم تا رسیدیم طبقه دوم . خلاصه کلی تشکرالکی با ما کردو درو باز کرد رفت تو خوته. اینجا حونیه داداشش بود و داداششم تو شرکت کار میکرد. واتفاقا شیفت شب بود خانم داداششم که انگار رفته بود بیرون و هنو ز خونه نیومده بود.خلاصه من که بد جور رفته بودم تو کف این دختره و به خودم گفتم که چطوری باهاش سر صحبتو باز کنم. یهو یادم اومد که دیشب پسر این هماسیمون اومده بود ازم شاژر گرفته بود . پا شدم رفتم زنگ درشونو زدم. اومد پشت در بدون اینکه درو باز کنه گفت کیه . گفتم منم همسایه بغلی دیدم سریع درو باز کرد اما نه کامل یه جوری که فقط یکم از سر صورتش مشخص بود. گفت بفرمایین بهش گفتم یه شاژر سونی اریکسون دیشب دادم به پسر داداشتون میشه لطف کنید بهم بدین گوشیم شارژ نداره. گفت باشه الان میارم رفت یه چند دقیقه ای طول کشید تا اومد شارژر که داد دل زدم به دریا با کمال پرویی بهش گفتم میتونم یه در خواست ازتون داشته باشم گفت بفرمایین گفتم میشه شمارتنو داشته باشم. یهو دیدم یه خنده معنی داری کرد گفت شماره من واسه چی میخوای گفتم همین جوری واسه اس ام بازی دیدم گفت نه شرمنده .گفتم خوب حداقل بلوتوث گوشیتو روشن کن یه چند تا بلوتوث بفرستم ااخه من خواب بودم که شما زنگ اف اف زدید الانم خوابم نمیبره حوصلم سر رفته. گفت باشه روشن میکنم خلاصه اومدم تو درو بستم و سریع بلوتوث گوشیمو روشن کردم ورفتم تو عکسها یه گل روز قرمز داشتم تو عکسهام انتخابش کردم و جستجوی گوشیش بودم که یه اسم به نام تنها پیدا کرد گوشیم و به همون ارسال کردم. اونم گرفت وحالا من منتظر بودم که یه چیزی بفرسته. که دیدم اونم یه یه عکس دختر پسر با یه متن کس و شعر فرستاد.همین جوری عکسها لختی بیشتری براش میفرستادم ودر اخر حوصلم سر رفت رو یه دونه عکس شمارمو نوشتم و براش ارسال کردم . و دو باره یه متن بهش دادم و گفتم این شماریه منه اگه خواستی زنگ بزن که دیدم اون جواب داد عمرا زنگ بزنم. منم اومدم بنویسم به کیرم. که پیش خودم گفتم زشته بلا اخره من دوباره اینو میبینم وزشته هیچی نگفتم وبلوتوثمو خاموش کردم که بهد از نیم ساعت دیدم یه شماره غریب زنگ زد. تا گوشی را بر داشتم دیدم یه خانم گفت من شارج ندارم میشه یه زنگ بزنی تا اومدم بگم شما دیدم قطع کرد. حدس صد در صد زدم که خودشه. سریع شمارشو گرفتم بوق اولی نه بوق دوم جواب داد گفتم بفرمایین کار داشتین خانم گفت منم همسایه نشناختی . گفتم اه شمایین. ببخشید خوب هستین بهش گفتم اون جوری شما بهم گفتین عمرا زنگ بزنم. من کلا نامید بودم. یهو برگشت گفت چیه الان امیدوار شدی اره واقعا. گفت چی شد چرا بلوتوث ندادی دیگه منم با کما پرویی گفتم من دیدم شما پا نمیدی بی خیال شدم. اونم گفت چیه توقع داری هنوز هیچی نشده بیام بغلت اینو که گفت باور کنید کیرم راست شد. خواستم یه جوری این بحثو عوض کنم بهش گفتم من هنوز اسم تو رو نمیدونم نمیدونم چی صدات کنم. گفت فرشته ام گفتم منم بهروزم. خلاصه از همه چیز مجردیم بهش گفتم که بدونه من تنهام ومکانم ردیفه بهم گفت راستشو بگو هفته ای چند تا خانم میاری گفتم نه اون جوریا هم که میگی نیست اینجا خانوده هست نمیشه تابلو بازی در بیاری خلاصه رومون تو روی هم باز شد اون گفت من از شهرستان واسه امتحان اومدم انجا یه هفته ای اینجا هستم بعد میرم گفتم چند سالته گفت که 25 سالشه اما هیکل درشتی مخصوصا کون بزرگی داشت.بهم گفت من فردا میخوام برم ثبت نام کنم اگه خواستی بیا بیرون با هم بریم. بهش گفتم من تو خونه اینترنت دارم اگه دوس داشتی بیا اینجا ثبت نام کن . گفت باشه ولی ا بچه برادرم میارم گفتم باشه هر جور که راحتی خلاصه قرار شد فردا صبح ساعت 10 من از سر کار بیام خونه فرشته هم با بچه داداشش بیا خونه ما واسه ثبت نام دانشگاه ساعتای 9 ونیم بود بهش زنگ زدم گفتم من میخوام مرخصی بگیرم بیا م خونه بیام یا نه که گفت بیا من اماده ام منم خوشحال سریع اومدم خونه رفتم تو خونه منتظر نشستم تا بیان در بزنن خبری نشد زنگ زدم بش گفتم فرشته چه کار میکنی زود باش گفت باشه خیلی عجله داری ها بعد از چند دقیقه زنگ خونه خورد پسر همسایه بود برگشت گفت دایی خالم میگه تو خونه اینترنت دارین من یه کار اینترنتی دارم انجام بدم بهش گفتم اره بگو بیاد انجام بده.. اونم رفت سریع تو خونه به عمش گفت بیا خاله اره داره. خلاصه فرشته اومد تو سلام علیک انگا رما دفعه اولمونه که همدیگرو میبینیم . و پرو پرو رفت نشست پشت سیستم وقتی کامپیوتر روشن کرد سیستمم پسورد داشت ا گفت میشه پسوردشو بیای بزنین رفتم که پسورد بزنم. اون رو صندلی نشسته بود منم یه کم عمدا خودموبه بدنش مالیدم.همین جور که داشت با اینترنت کار میکرد منو پسر همسایه داشتیم حرف میزدیم که پسر همسایه بهم گفت دایی میشه رم گوشیم بیارم واسم اهنگ بازی بریزید؟ گفتم اره برو بیار رفت که بیاره سریع رفتم پیش فرشته دست زدم به شونه هاش گفتم خسته نباشی دیدم هیچ عکس العملی انجام نداد منم بهش گفتم عصر زود تر از سر کار میام میتونی بیای پیشم بهم گفت ببینم چی میشه. خلاصه من بعداز ظهر یه کم زودتر از سر کار اومدم توراه بهش زنگ زدم گفتم من دارم میام اماده باش بیا خونه البته تنها بیای برگشت گفت خانم برادرم داره میره بیرون تو بیا اینا که رفتی میام منم خوشحال سریع اومدم خونه تو خونه فقط منتظر بودم خانم همسایمون بره بیرون که حدود 10 دقیقه شد صدای باز شدن ذر خونه همسایه اومد خوشحال از تو چشمی در نگاه کردم دیدم بعله خودشونن خانم وپسر همسایه دارن میرن بیرون هنوز پله های طبقه رو کامل نرفته بودن پایین زنگ زدم گفتم بیا دیگه برگشت گفت بزار برن بیرون حداقل اقای عجول. خلاصه چند دقیقه بعد زنگ زد گقت درو باز کن دار میام تو خونت. منم سریع درو باز کردم. اماده براش سه چهاردقییقه بعد اومد تو درم بست. تعارفش کردم بشینه رو مبل براش شربت درست کردم یه قلوب خورد رفتم رو مبل کنارش نشستم همین جوری بی مقدمه دست انداختم دور گردنش دیدم سرشو انداخت پایین یه چند تا بوسش کردم گردنشو لیسیدم دستم که رفت لای پاهاش دیدم نفس نفس داره میزنه پا شد گفت اینجا رو مبل که نمیشه بریم تو اتاق بردمش تو اتاق اول روسری مانتو و سوتینشو در اوردم خودمم فقط پیراهنم در اوردم 2 تاییمون بالا تنمون لخت بود سایز سینه هاش حودو 75 بود اما سفت بودن شروع کرو لب گرفتن ازش وهمین جوری سینه هاشو هم میمالیدم طاقت نیوردم سریع شلوار وشرت خودمو در اوردم دیدم خودش بی مقدمه اومد سراغ کیرم کیر منم بلند شدش حدود 15 سانتی میشه انصافا کلفته خلاصه شروع کرد به ساک زدن وحرفه ای ساک میزد بعضی موقها کیرمو تا خر میکرد تو دهنش تخمامو میخورد هی تف میز به کیرم هی ساک میزد سریع شلوارشو در با شرتشو در اوردم خوابوندمش رو تخت به کمر برگشت گفت من دخترم ها گفتم خوب باشه فقط میخام کیرمو بمالم رو گست کاری بهش ندارم یه کم که مالیدم دیدم اخ اخوش بلند شد . دوباره دادم یه کم ساک زد بهش گفتم حسابی خیسش کن که میخوام بزارم تو کونت اونم هی تف میزد هی میخورو باهش جق میزد. به حالت سگی خوابوندمش یه کم کرم نیوابرداشتم به سوراخش زدم یه کمک به کیرم زدم اننگشت اشارمو کردم تو کونش دیدم بعله فرشته جون گشاد گشاد تشریف دارن . یه تف هم به کیرم زدم که حسابی با کرم اغشته بشه بعد گذاشتم دم سوراخ کونش دستمم از زیر اناختم به سینه هاش ارو م ارو م فشار میدادم اما دردش گرفته بود هی میگفت پاره شدم درش بیا منم بیشتر فشار میدادم باور کنید بالشتو گاز گرفته بود اما من وحشیانه کیرمو تا اخر تو کونش کرده بودم واقعا داشت گریه زاری میکرد گفت در بیا ر برات ساک میزنم گفتم ابمو تو دهنت میریزم هاگفت باشه فقط زود درش بیار منم درش اوردم بایه دستمال پاکش کردم وگذاشتم تو دهنش همچین با ولع میخورد کمکم داشت ابم میومد نخواستم نشون بدم که ابم داره میاد یهو کیرمو تا اخر کردم تو دهنش وهونجا نگه داشتم و ابمو خالی کردم تو حلقش باورتون نمیشه اب کیرمو تا قطره اخرش قورت داد حتی جق میزد تا اخرش بیاد بخوره بعد پا شد یه دستمال برداشت کرمهای دور سوراخ کونشو پاک کرد اما از راه رفتنش معلوم بو د که کونش گشاد شده ودرد میکر دخلاصه تو اون یه هفته ای که اونجا بود من 3 بار فرشته حونو کردم و هر 3 بارم ابمو خورد الانم که دارم این داستانو مینویسم یه زنگ بهش زدم یه کم صحبت کردیم قرار شده داستان بعدیم سکس با خانم برادر فرشته باشه اخه اونم یه کم میخاره امیدوارم از این داستان خوشتون اومده باشه بدرود.نوشته بهروز
0 views
Date: November 25, 2018