کردن کون سمانه

0 views
0%

تازه دکتری حسابداری قبول شده بودم چندساعت کلاس حق التدریسی گرفته بودم…یه دانشجو خوشکل و خوش هیکل به اسم سمانه داشتم ترم اول رشته حسابداری بود… باسن و سینه فوق العاده سکسی داشت همیشه ردیف جلو مینشست …خیلی توی کفش بودم ولی باید حفظ ظاهر میکردم اکثر وقتها واسه حل تمرین میبردمش پای وایت برد میرفتم اخر کلاس کونش رو دید میزدم …دانشجوی درس خونی بود اکثر وقتها میومد توی اتاق رییس گروه حسابداری(یه میز به من داده بودن وقت استراحت مابین کلاسها میرفتم اونجا)…باهاش لاس میزدم…یه کم خجالتی بود زل میزدم به چشماش …با نگاهم میخوردمش ‌..سرش رو مینداخت پایین…خیلی توی کف کونش بودم…وقتی از اتاق میرفت بیرون باسنش زیر مانتو دادمیزد منو بکن…خیلی سعی کردم بهش پیشنهاد سکس بدم نشد…ترم داشت تموم میشد ..همچین دخترای خوشکل و خوش هیکلی سریع توی داشتن خواستگار پیدا میکنن….خلاصه کلی باخودم کلنجار رفتم نمیتونستم بی خیالش بشم…بالاخره تصمیم گرفتم ازش خواستگاری کن…گفتم این کون باید مال من بشه…یه روز که با سمانه کلاس داشتم اخر وقت ازش خواستم بیاد اتاقم …توی اتاق نشسته بودم…سمانه اومد..دست و پام رو گم کرده بودم…به سختی بهش پیشنهاد ازدواج دادم ..در کمال تعجب سکوت کرد سرش رو انداخت پایین گفت باید فک کنم…یکی دو جلسه نیومد.‌..ازش ناامید شدم…بالاخره بعد از سه جلسه غیبت اومد نمیدونستم چطور درس بودم…یه کم از کلاس که گذشت گفتم بچه ها حالم خوب نیست تشریف ببرید همه رفتن فقط سمانه روی صندلیش بود …بلندشد اومد کنار میز ؛سلام کرد گفت بدون مقدمه گفت باخانواده صحبت کردم جوابم مثبته…قند تو دلم اب شد …خلاصه بعد از یه ماه عقد کردیم…بردمش خونه…لختش کردم…بعد از کلی لب گرفتن و سینه خوردن…شروع کردم به ماساژ باسنش…دستم رو بردم سراغ کسش دستم رو گرفت گفت تا عروسی بی خیالش بشو….دوباره دست کردم سمت باسنش…سوراخ کونش رو ماساژ دادم…یواش انگشتم رو کردم تو…شروع به اخ و اوخ کرد گفت درد داره…یه کرم تو کیفش داشت دستم رو چرب کردم دوباره کردم تو کونش …همزمان سینه رو میخوردم…به خودش می پیچید میگفت بکش بیرون درد داره….دلم سوخت خیلی دوسش داشتم از طرفی نمیشد بی خیال کونش بشم…انگشتم رو در آوردم…به پشت خوابوندمش کیرم رو گذاشتم بین قمبلش(لاپایی)…شروع کردم به تکون دادن فقط مواظب بودم داخل نره…آبش اومد…بوسیدمش گفتم کون زوری نمیخوام….یه مدت فقط لاپایی کون میکردم ….یه بار که قصد کردنش رو داشتم دیدم از توی کیفش یه ژل دراورد گفت با این بکن ولی خیلی یواش…ژل زدم با کلی ماساژ انگشت کردم تو کونش…یه کم درد داشت …..کیرم گذاشتم توی سوراخ؛خیلی تنگ بود با کلی زحمت کله رو کردم تو…مشخص بود که فقط به خاطر من داره تحمل میکنه…به خودش میپیچید….چندلحظه صبر کردم تاجاباز کنه…یه کم دیگه فشار دادم تقریبا نصف کیرم توش بود خیلی آروم تلمبه میزدم ….سمانه میگفت تو رو خدا زود باش…بالاخره ابش اومد…سمانه سرش رو از رو بالش بلند کرد دیدم چشماش پر از اشک هست….بوسیدمش خیلی عذاب وجدان گرفتم..اون به خاطر من تحمل میکرد ولی من از سر خودخواهی فقط به کردن کونش فک میکردم….از اون تاریخ تقریباسه سال میگذره دیگه سراغ کونش نرفتم.نوشته ؟

Date: January 10, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *