سلام من امیر هستم (مستعار) این اولین داستانیه که مینویسم . من ترم 4 حسابداری بودم تا اون روز سکسهایه زیادی کرده بودم ولی این بهترین سکسه زندگیمه. اولین روز که رفتم دانشگاه فقط به خاطر نقطه جی بود خلاصه هر چقد سرچ کردم تا ترم 4 خوبشو پیدا نکردم تا اینکه با ز آشنا شدم یعنی 2 ترم بود رو مخش کار میکردم بالاخره یه روز تو راهرو دانشگاه دلو زدم به دریا بهش پیشنهاد دادم و … چند بار باهاش با عجله حال کردم که فاز نداد.یه روز یر کلاس پیشرفته که باهم بودیم بهش گفتم بریم خونه دانشجویه دوستام 2 تامون هم بومی بودیم اولش قبول نکرد خلاصه یه جور مخشو زدم ساعت 10 صبح با دوستام هماهنگ شدم کلیدو گرفتمو نهارم گرفتیم رفتیم خونه . اولش نشست بغلم منم یه کم لب گرفتم خداییش اندام توپیییییییی داشت. با خودم گفتم امروز از اون روزهاست که کمتر پیش میاد بهش گفتم اینجوری حال نمیده بریم حمام اونم گفت نه منم گفتم باهات قهرم یه کم که ساکت شدیمو حرفی نزدیم یهو لخت شدو گفت اوکی البته قبلا کرده بودمش ولی اینیکه میخوام بگم یه چیزه دیگه هست خلاصه من هم سر از پا نشناختم لخت شدمو پریدم تو حمام واییییییی چی بگم چه سینههایی داشت شروع کردم به خوردنش از لب شروع کردم تا رسیدم به کسش اوفففففففف خداییش کوسشو دقیقا نیم ساعت لیس زدم آخه این یه چیز دیگه بود بعد همین که آب میومد شروع کردم از پشت کردن دقیقا حدود 1 ساعت با انواع حالتهایه سکس از پشت کردم اولش حشری نبود ولی طوری حشریش کرده بودم که فقط میگفت بکننننننننننننننننننننن منم کم نمیاوردم خودم هم هم قرص تاخیری انداخته بودم هم ترامادون راستی درم قفل کرده بودم تا هیچ کس نیاد اگه هم میومد ما نمیفهمیدیم چون تو حمام چنان آه میکشیدیم که اگه خونه آپارتمانی بود کل ساختمون میفهمید جونم براتون بگه ساعت 11 رفته بودیم حموم ساعت 2 بود منم هر چی دستم اومده بود انداخته بودم تا آبم نیاد دیدم اگه کوسشو نکنم از دستم میره اونم که حشرش خیلی زیاد بود هیچی حالیش نبود تویه حموم که لایه پاهاشم صافه صاف بود از جلو به طور سرپایی بچمو هل دادم داخل کوسش اوفففففففففففففففففففففففف چقد کوسش باحال بود خودشم یه دختر مهربونو ساده بود با اینکه باهاش سکس داشتم ولی عاشقش بودم خیلی دوسش داشتم. بعدا هم از کارم پشیمون شدم بالاخره از ساعت 11 ظهر تاساعت 4 بعد اظهر تو حموم با هم سکس کردیم به اونم یه ترامادون دادم که خسته نشه بالاخره ساعت 4 که آخرایه کردنه کسش بود آبم اومد اینم بگم همه کار باهاش کردم ساک. لاپایی. از پشت از جلو مدل سگی وانواع مدل دیگه…. ساعت 4 بهش گفتم بریم دیر با کمال تعجب گفت نه یه کم دیگه بکن آخه قبلا 4-5 بار کرده بودمش هیچ وقت غرورشو نشکسته بود منم یه کم بهش حال دادم دیدم نا ندارم گفتم بریم رو مبل… اونم قبول کرد اومدیم بیرون دیدم تازه داره حشرش بالا میاد فقط میگفت بکن من دراز کشیدم اون رفت بالا یه کم که کردم دوستام زنگ زدن گفتن عوضی کجایی بسا 2 ساعته منتظرتیم دیدم دیگه راه نداره کاسه کوسه رو جمع کردیم بعد از اون چند بارم کردمش با این که عاشقه هم بودیم و اون کارها رو کرده بودیم و تریپ ازدواج بودیم یه خواستگار. کارمند بانک. اومد بدونه اجازه از من با اون ازدواج کرد منم به خاطر اینکه عاشقش بودم زندگیشو یهم نزدم. ختم کلام این که تو این زمونه به مادرتون هم اعتماد نکنید همه دخترا از دم بی معرفتن اگه با دختری هم ازدواج کردین بدونید که به خاطر خودتون باهاتون ازدواج نکرده یا به خاطر پول و … یا خودش مشکل داشته این حرفو پس از دوستی با بیش از 30 تا دختر میگمنوشته امیر
0 views
Date: November 25, 2018