سلام…امروز می خوام یکی از زیبا ترین خاطراتمو براتون بگم…به سر کیرم قسم داستانم راسته…اول باید بگم که تک تک حروف اینجا مستعاره…حتی واژه کیرو کسو اسما و….بزارین اول از خودم براتون بگم…من حسین 20 سالمه این خاطره ای که می خوام براتون بگم مربوط میشه به 3 سال قبل یعنی وقتی من 16 سالم بوداز خصوصیات ظاهریم بگم که قیافم میشه گفت خوبه…چشمای درشت ابی…موهای شرابی…دماغ سر بالا…لبا غنچه….سفییییید…در کل معمولیم…یادمه اون موقع ها به خاطر هیکل تیکه تیکم تو باشگامون معروف بودم…یه روز که از باشگاه داشتم میومدم بیرون دیدم یه دختر حدودا 18 سالو 231 روزه اون ور خیابون منتظر تاکسیه…اندامش واقعا مستت میکرد طوری که تو همون 5 دقیقه 3 بار ابم اومد…وزنش نزدیک 61 کیلو…قد 171…نوک سینش قهوه ای…رنگ پوستش سفید مایل به برف…شاید باورتون نشه ولی دو تا سینه داشت…یه لحظه دورو برمو نگاه کردم دیدم 30 40 نفر کشیدن پایین دارن جلق میرنن…منم رفتم امر به معروفو اینا…خلاصه اون روز تموم شد…فرداش رفتم باشگاه جمعه بود کیر شدم برگشتم…روز بعد دوباره همون جایه قبلی دیدمش ولی این بار نوک سینش بنفش شده بود…رفتم اون طرف خیابون بهم گفت حسین چرا اومدی اینجا من گفتم اسممو از کجا میدونی…گفت اون روز اون ور خیابون دید منو که محلش نذاشتمو امر به معروف میکردم اونم خوشش اومده بود رفته امار منو دراورده…بهش گفتم چرا نوک سینت این رنگی شده گفت هیچی مگس نشسته بود نوک سینم برادرم با مگس کش زد روش اینجوری شد منم فهمیدم داره مثل سگ دروغ میگه چون یکمم بوی منی میداد…بحثو عوض کرد معلوم بود میخواد شماره بده…منم بعد کلی ناز کردن گرفتم ازشو اون روز تموم شد…یه روز کیرم بد جوری شق شده بود اون روز هیچی ولی یه روز دیگه که کیرم خواب بودو دیدم خونه تنهام زنگ زد بهم گفت بیام پیشت…منم کلی رو مخش کار کردم که یه بهانه ای بیاره بیاد خونمون اونم قبول کرد…وقتی اومد نمیدونین چقد ناز شده بود…اصلا کلی فرق کرده بود بعد فهمیدم این اصلا خودش نیست خواهرشه…اون گفت خواهرم دوست پسر داره عذاب وجدان داشت نتونست بیاد…منم گفتم بهتر این یکی خوشگل ترم هست…دیگه کم کم شروع کردیم به خوردن لب هم…در حین لب گرفتن بهم گفت که اونم باشگاه میره…یه خیابون پایین تر از باشگاه ما…منم گفتم چقدر زر میزنی لبتو بخور دیگه…شروع کردم به کندن لباساش وایییییییی چی میدیدم…چه سوتینییییی….روش عکس یه ملخ بود که داشت یه حشره رو میخورد…سوتینو از تنش کندم یه لحظه کپ کردم…سینه هاش تیکه تیکه بود…یکیش سایزش 80 بود اون یکیم 75…اول فکر کردم خطای دیده بعد بهم گفت که تو باشگاه یه جوری حرکتارو میزده که اینجوری شه که هر کس با هر سلیقه اونو بپسنده…منم شروع کردم به خوردن 75…هی 80 میخوردم هی 75 هی 80 هی 75…سرگیجه گرفتم گفتم ریدی با این سینه ساختنت ادم گه گیجه میگیره…اروم شلوارشو کشیدم پایین وایییییی…این بار چی میدیدم رو شرتش عکس یه قورباغه بود که داشت انتقام اون حشره هرو میگرفتو ملخرو میخورد(دقت کنین اینجای داستان پیام داشتا)شورتشم کشیدم پایین چه کسی به به…سفید…عضلانی…خلاصه اونم منو لخت کرد کیرمو که دید یکم ترسید…اخه کیر من 23 سانتو 33 میل قطرشه…طولشم 7.5 سانته…من تو باشگاه حرکت برای کیر زیاد میزنم به خاطر همین کیرم شش تیکه میشه وقتی فیگور میگیرم…اومدم از کون بکنمش گفت میترسم گفتم نترس گفت باشه…خلاصه از کون کردمش که گفت حسین از جلو جرم بده…منم گفتم مگه بازی؟قبلا سکس داشتی؟اونم گفت نه یه روز داشتیم غذا میخوردیم برادرم به شوخی چنگالو تا ته کرد تو کسم…منم که خیالم راحت شده بود شروع کردم به کردن کسش…میگفت حسین فیگور بگیر بعد بده تو کسم…شش تیکشو دوست دارم…میتونین کیرمو مثل یه سیخ کباب فرض کنین(از نظر تیکه بودن)که دو تا گوجه زیرشه…وفتی کیرمو فرستادم تو اونم نامرد یه فیگور گرفت که کیرم اون تو مونده بود…منم نامردی نکردم دستمو تا ته بردم تو کونش یه فیگور جولو بازو گرفتم که داشت جر میخورد…بعد کلی حال کردن یادم اومد اسمشو نپرسیدم که اونم بهم گفت اسمش سپیده است ولی همه تو محل سپیده کسه صداش میکنن…منم گفتم نکنه این جنده لاشی باشه که اون بهم قول داد که اینطوری نیست…خلاصه اون روز با کلی خنده و شوخی تموم شد ولی تک تک خاطراتش تو ذهنم محو شده…عاشق لبخند رو لبتونم…این اولین داستانیه که مینویسم…قربون همتوننوشته aradisestar
0 views
Date: November 25, 2018