با سلام خدمت همه بریم سراصل مطلباز سالها پیش عاشق دخترداییم بودم خیلی دوسش داشتم ارزوم بود ماچش کنم یه بار ولی روم نمیشد اسمش آتوسا بود و 16 سال سن داشت سال 1388بودکه دانشگاه قبول شدم مشهد. دخترداییم مال اصفهانه . بین خودمون باشه یه هیکلی داره که نگاه کنی بهش کیرت شق شق میشه .من یواشکی وقتی میرفتم خونشون ازتوگوشیش عکساشو بلوتوث میکردم بعد تو حموم میرفتم روش جلق میزدم من جوری میگشتم تو فامیل که کسی فکر نمیکرد کیردار باشم من . یه روز رفتم خونشون خودشو مامانش خونه بودن اسمش آتوساه دخترداییم ، رفتم دیدم تو اتاقشه یه تاپ تنشه با یه دامن که زیرش شورت پوشیده بود رفتم سلام کردم پیشش نشستم سرصحبتو واکنم باهاش خیلی شوخی میکردم بهش گفتم آتوسای میای کشتی بگیریم خواستم به بهانه ی کشتی دسمالیش کنم گفت نه پدر خوشم نمیاد ازکشتی لازم به ذکره که آتوسا تو همه چی ادعاش میشه خوب منم که میدونستم از اون دختراس که نمیخواد کم بیاره بهش گفتم تو ترسویی زور نداری آتوسا رو لجم که شد اومد گفت اره میام خوب دوتایی وایسادیم شروع کنیم خط سینشو دیدم دلمو تکون داد خیلی خشگلو راسته بود دست به هم دادیمو شروع کردیم اول کار دستمو به بهونه گرفتن گردن به سینش کشیدم جاتون خالی سفتو تیزبودن داشتم بی حال میشدم کمی به پام ضربه زد من دستمو به بهونه گرفتن پا بردم زیر دامن و رو شورتش کشیدم و بردم لاپاشو بلندش کردم و تو هوا میچرخوندمش بعد اروم گذاشتمش روپاهامو گفت قبول توبردی . خلاصه بعد اونروز خیلی دوس داشتم واسه یه بار باهاش سکس کنم . خلاصه کلام ما قبول شدیم دانشگاه و رفتیم مشهد . تو ملک اباد مشهد یه سوییت گرفتم خودم تنهایی . ترم 3بود که دختر داییم از طرف مدرسه واسه اردوی دانش آموزی اومدن مشهد . بهم زنگ زد گفت سیاوش من فردا میام مشهد با سرویس مدرسه و دوستام. خیلی خوشحال شدم بهش گفتم بیا خونه من اتاق دارم واسه استراحتت . گفت نه نمیشه فردا میرسم توبیا چن دقیقه همدیگه رو ببینیم بعد میریم گفتم آتوسای این همه راههو میای باید بیای پیشم دلم برات خیلی تنگ شده نمیتونم همینجوری بزارم بری. باصد مکافات راضیش کردم ، فردا صبح نرفتم دانشگاه ساعت 10 صبح بود زنگ زد گفت بیا دنبالم خوب نبودین ببینین چیکار کردم رفتم دنبالش باتاکسی و کلی خوردنیو میوه خریدم و از رستوران غذا خریدیمو رفتیم خونه .تو دلم میگفتم امروز باید کارشو تموم کنم داشتم از شدت هوس دیوونه میشدم خلاصه ناهار خوردیم قراربود بعداز ظهربره پیش دوستاش ومعلماش اخه گیرمیدادن زیاد بمونه.بعد ناهار گفتم لباس راحتی اوردی بپوشی؟ گفت اره ولی نمیخوام عوض کنم بهش گفتم کو تا عصر دربیار کمی استراحت کن . قبول کردو رفت تو اتاق دربیاره یواشکی رفتم نگاش کنم دیدم مانتوشودراورده یه تاپ نارنجی تنش بود که چسپون بودو سینه هاش کاملن پیدابودن. شلوارشو دراورد نبودین ببینین شورت توری پاش بود کسشو دیدم تپلیو سفید بود اب دهنم اومد خلاصه رفتم رو مبل نشستم اومد دیدم یه شلوارک تا زانو تنشه با تاپ نارنجیش. اومدنشست رو مبل اون یکی خندیدو گفت تنهایی گفتم اره. میخواستم بگم میخوام کستوبزارم ترسیدم ناراحت شه گفتم به بهونه ی کشتی باید امروز کسشوبکنم.خلاصه گفتم آتوسا باید کشتی بام بگیری جالب بود اخه درجا قبول کرد .مثل دفع اول تواصفهان وایسادیم و شروع کردیم . ایندفعه درجا سینشو گرفتمو مالش دادم اونم خیلی خوشش اومده بود دیگه کشتیو ول کردیم رو مبل خوابوندمش شلوارکو تاپشو دراوردم .رومبل خوابوندمشو پاهاشو باز کردم دل سیر شورتشو لیس زدمو بو کردم خیلی بوی خاصی میداد شورتشو دراوردم با خنده گفتم آتوسای چه کس خشگلی داشتی نشون نمیدای خندید گفت واسه امروز گذاشته بودم به شوخی. خلاصه سوتینشودراوردم دل سیرسینشو خوردم و با کسش بازی کردم و لیسش میزدم اون گفت میخواد کیرمو بخوره من ازپشت مبل اومدم شروع کردم به کسشو لیسیدن اونم کیرمنو میخورد داشتم از پا میافتادم . گفتم میخوام کیرمو تو کونت کنم گفت دردم میکنه نمیخواد گفتم باشه پس برام جلق بزن تا ابم بیاد اون برام جلق میزدو منم نگاه به کس سفیدو تنگش میکردم که هنوز دست نخورده بود ابم اومد با اه اه ریختن رو سینه هاش بعد تلب گرفتیمو رفتیم با هم حموم خودم کسشو باشامپو میشستم خیلی خشگل بود راستش داشتم عاشقش میشدم خیلی حال کردیم اونروز هیچ روزی برام اونروزنمیشه بعد حموم بهش گفتم آتوسای نمیشه بعد از ظهر نری گفت نه باید برم گیر میدن خودمم دوس دارم بمونم ولی نمیتونم خلاصه بعد اونروز آتوسای همه چیمه قراره باهم ازدواج کنیم باید بگم بعد اصلی زندگی سکسه واقعن سکسه امیدوارم برا شما هم یه کس خشگل پیداشه دوستان نظر یادتون نرهنوشته دی جی سیاوش
0 views
Date: November 25, 2018