کلیپ سکسی بیغیرت با هم گروپ سکس میکنن
سلام. من سعید هستم ومیخوام ماجرای سکس با خواهر خوشگل و لوسم رو براتون تعریف کنم. اسمش سپیده است و الان 24 سالشه و سه سال از من کوچیکتره. قدش 1.64 و 65 کیلو وزنشه. سرخ و سفیده ورو پوستش یه لک پیدا نمیشه. اندامش کاملا سکسی وجذابه و یه داف تموم عیاره. من عاشق کون گرد و خوش فرمشم و هر وقت جلوم راه میره تا میتونم نیگاش میکنم و هوسی میشم. اینم بگم که خیلی لوسه چون هم خوشگله و هم عزیز دردونه باباس. این آبجی ما از 16 – 17 سالگی خواستگار داشت، من از وقتی یادمه عاشقش بودم و دائم دور و برش می پلکیدم و بدون اینکه بدونه باهاش لاس میزدم. عادت داشت هر وقت میخواست کتابی، رمانی ، چیزی بخونه دمر رو تختش دراز میکشید و هی کون نازش رو تکون میداد. اون موقع بی برو برگرد میرفتم تو اطاقش و میشستم روتختش ومثلا گوش میدام.گاهی هم که چند کیلو اضافه میکردبهش میگفتم خجالت نمی کشی؟ شدی عین زنهای هشت ماهه. بعد مجبورش میکردم بخوابه و داز نشست بزنه و همینطور که ساق های پاشو میگرفتم به کس تپل اش نیگا میکردم که زیر شلوارکش با هر بار درازونشست باز میشد و دوباره بسته میش
د و جوری دیونه ام میکرد که دوست داشتم لنگاشو بدم بالا و سیر کسش رو بخورم، دیگه همه آرزوم این بود که یه بار بکنمش اما هیچ وقت این
اتفاق نیفتاد تا بالاخره رفت دانشگاه و دو سال بعد بالاخره یکی مخش رو زد و اومد خواستگاری و خلاصه یه چند وقت بعد به صورت شرعی و قانونی پرید رو خواهر ما. یه شش هفت ماهی گذشت و تو این مدت کامبیز (شوهرش) باطن اش رو به ما نشون داد. مردیکه کس کش بیمار بود و دست بزن داشت و الکی سپیده رو میزد. حرومزاده یه بارهم صورت ناز سپیده رو آورده بود پایین. خلاصه دیگه بابام دنبال کارش افتاد و با یه وکیل یه پرونده تو پزشکی قانونی براش درست کرد و سپیده هم مهریه اش رو بخشید و اون هم مجبور شد توافقی طلاقش بده. بعد از طلاق، خیلی باهاش حرف میزدم و یه چند باری بردمش کن و سولقان ، چیتگر و این جورجاها تا کمتر فکر کنه و غصه بخوره، دستش رو میگرفتم و باهاش قدم میزدم و از اینکه ملت فکر میکردن شوهرشم خیلی حال میکردم. همیشه میگفت: اگه اون بی لیاقت رو بهتر میشناختم باهاش ازدواج نمی کردم. یه جورهایی دلم واسش میسوخت و از یه طرف چون خیلی بیشتر از قبل باهاش می لاسیدم بیشتر از قبل تو فکر کردنش میرفتم. یادمه آخرهای پاییز بود که عموم بابام رو دعوت کرد تا شب جمعه واسه مراسم بله برون دخترش بره خونه شون. بابام از عموم بزرگتره وعموم هم خیلی قبولش داره قرار شد مادرم هم همراش بره تا جاری اش تنها نمونه و قرار بود اون شب بمونن خونه عموم. خیلی شبها من و سپیده تو خونه تنها بودیم اما هیچ وقت هیچ اتفاقی نمی افتاد و اون شب هم واسه من یه شبی بود مثل بقیه شبها و تو فکر هیچی نبودم الا لاس زدن. سپیده اون روز رفته بود خونه همکلاسی اش الهام و قرار بود ساعت 6 جلو در خونه الهام باشم اما این بار نه با ماشین بابام، چون ماشینو بابام میبرد. قراربود اونها ساعت 5 راه بیفتن و دیگه وقتی نبود که زنگ بزنم به مینا- دوست دخترم- تا بیاد و یه دلی از عزا دربیاریم. بابام منو رسوند مترو و رفتن. یه ساعت بعد به سپیده اس دادم: من پائین منتظرم و بعد چند دقیقه سپیده و الهام اومدن پایین و بعد خداحافظی با الهام راه افتادیم. بهترین مسیر واسه ما مترو بود، سوار که شدیم مترو مثل همیشه شلوغ بود یه کم بعد یه نفر که انتها واستاده بود و تکیه داده بود جاش رو داد به ما. حالا سپیده کون خوشگلش رو چسبونده بود به شیشه کناری – درست پشت به راهبر قطار – و منم روبروش واستاده بودم و دستم رو گذاشتم روی میله کناری تا کسی بهش نخوره. چند ایستگاه بعد مترو حسابی شلوغ شد و ملت به زور می اومدن تو و کیپ تا کیپ آدم واستاده بود و از پشت به من فشار می اومد اما سپیده خانوم جاش راحت بود و اصلا مشکلی نداشت. مترو راه افتاد و از ایستگاه خارج شد اما همینطور که با سرعت میرفت یهو ترمز شدیدی گرفت جوری که همه افتادن رو هم ومنم از این فشار بی نصیب نموندم و چون یه دفعه ترمز گرفت نتونستم خودمو کنترل کنم و فشار جمعیت منو چسبوند به سپیده. من که قبلش پاهام رو باز کرده
بودم و گذاشته بودم بیرون پای سپیده تا پای کسی بهش نخوره، حالا کاملا چسبیده بودم به سپیده و سینه ام رو سینه اش بود و با کیرم که البته خوابیده بود ب
ی اختیار به کسش فشار می اوردم
. فکر کنم یه 6-7 ثانیه ای طول کشید تا ملت جابجا شدن و منم از سپیده جدا شدم. تو مسیر دائم باهام حرف میزد و بعد اون ترمز بازم با همون لحن ادامه داد چون واقعا عمدی تو کارم نبود. تو یه ثانیه یه فکر شیطانی به سرم زد و آماده شدم اگه این بار اتفاقی افتاد دوباره بچسبونم به کس تپلش. قطار راه افتاد و هنوز کمی نرفته بود که دوباره ترمز گرفت. ترمزش شدید بود اما نه به اندازه دفعه قبل، این بار خودمو شل کردم و آروم کیرم رو چسبوندم به کسش و فشار دادم بعد خیلی زود خودمو ازش جدا کردم که تابلو نشه که دیدم لحن حرف زدنش یه کم عوض شد. موقعی که قطار به ایستگاه رسید بازم بد ترمز کرد اما این بار بهش نچسبوندم. راه افتاد و تو مسیر اتفاقی نیفتاد تا موقع توقف تو ایستگاه بعد که قطار عادی ترمز گرفت، اما من این بار با اینکه کسی هل ام نداده بود آروم کیرم رو که حالا بزرگ شده بود چسبوندم زیر نافش. صحبتش رو قطع کرد و گیج شده بود چی کار کنه. کمی بعد گفتم خب حالا الهام میخواد چی کار کنه که با تاخیر گفت نمی دونم! فهمیده بود این بار سوم کاملا عمدی بوده، واسه 2 بار قبلی یه بهونه ای بود اما این بار قطار آروم وایساده بود باورش نمیشد داداشش هم بله !!! یه دو ایستگاهی گذشت هر دو ساکت بودیم و کسی حرف نمی زد قطار از ایستگاه رفت بیرون و همینطور که می رفت یهو چراغهای داخل واگن خاموش شد اما به راهش ادامه میداد من دیدم فرصت خوبیه و همه جا تقریبا تاریکه و جز نور موبایل مردم نوری دیگه نبود. منم از تاریکی کمال استفاده رو کردم و دوباره کیرم رو گذاشتم رو کسش. این بار دیگه هیچ دلیلی نداشتم و قطار در حال حرکت بود یه چند ثانیه ای گذشت و دیدم سپیده از رو اعتراض داره وول میخوره اما راه فرار نداشت، دست راستم رو چسبوندم به بازوش که بفهمه نمیتونه در بره و با کیرم محکم به کسش فشار میدادم.
میدونستم فهمیده دارم باهاش حال میکنم و چون دستم رو شده بود دیگه ملاحظه چیزی رو نمیکردم تا برسیم به ایستگاه بعد 3 بار ازش جدا شدم و بازم چسبوند
م بهش. کیرم شده بود مثل گرز و س
عی میکردم سرش رو بیشتر فشار بدم رو کسش. معلوم بود بیچاره خیلی ناراحته اما کاری نمیتونست بکنه. به ایستگاه که رسیدیم به خاطر نور سالن ازش جدا شدم صورتش رو برگردونده بود سمت راست و کاملا اخم کرده بود. قطار که از ایستگاه خارج شد دوباره تاریکی همه جا رو گرفت اما این بار یه چراغ کوچیک اون ته روشن شد که نور کمی داشت و فضا رو واسه من بیشتر سکسی میکرد کاملا معلوم بود که نگرانه بهش بچسبونم. به بهانه اینکه پاش میخواره پای چپش رو اوریب گذاشت روی پای راستش و این همه کاری بود که واسه فرار از من میتونست انجام بده واقعا گیر افتاده بود و حتی نمیتونست به داداشش اعتراض کنه پامو خم کردم و زانوم رو با فشار کردم لای پاش، پاهاش که از هم باز شد اومدم بچسبونم بهش که کف دستش رو گذاشت رو پهلوم و فشارم داد سمت عقب منم که طعم کسش رو چشیده بودم با پررویی مچ دستش رو گرفتم و دادمش پایین. هر چی تقلا میکرد فایده نداشت و آخرش کیرم رو رسوندم به کس نازش و همزمان با مچ دستش بازی میکردم. احساس میکردم دارن نیگام میکنن اما من که هارهار شده بودم، واسه ام مهم نبود وهی به کسش فشار میدادم و ازش جدا میشدم و دوباره فشار میدادم. بیچاره از سنگینی نگاه آدمهای هیز سرخ شده بود و سرش رو انداخته بود پایین، دیگه مطمئن شدم کاری نمیکنه و اونقدر باهاش ور رفتم تا اونم شل شده و دیگه مقاومت نمیکرد. دو سه ایستگاه دیگه وقت داشتم تا باهاش حال کنم چون میرسیدیم و کاری نمیشد کرد اما خدا رو شکر اونم تحریک شده بود و اجازه میداد کیرم رو فشار بدم رو کسش.
وقتی رسیدیم خودمو دادم عقب تا سپیده بیفته جلو تا کسی بهش تنه نزنه اومد بیفته جلوم که دست انداختم زیر باسنش و یه کوچولو فشار دادم، تا افتاد جلوم بازوش رو گرفتم و یه بارم چسبوندم به کونش. پیاده که شدیم دستش رو گرفتم تو دستم و جوری رفتار میکردم انگار دوست دخترمه اما به بهانه درست کردن روسری اش دستش رو از دستم جدا کرد. کیرم هنوز سفت سفت بود با صدای لرزون بهش گفتم : شام بریم بیرون خانومم؟ اون با حال بدتر از من گفت: مگه مامان شام درست نکرده؟ به دروغ گفتم عدس پلو درست کرده آخه سپیده دوست نداشت. تو پیتزا فروشی دائم به هر بهونه ای بهش میگفتم خانومم، خانوم خوشگله من، خوشگل خانومی من، تا بالاخره شاکی شد و گفت: مگه من زنتم که هی بهم میگی خانومم؟ منم تو جواب خندیدم و گفتم تو امشب خانوم خوشگله منی. تو مسیر خونه همه اش دنبال یه راهی بودم که دوباره تحریکش کنم، اگه میتونستم یه بار دیگه آمپرش رو ببرم بالا دیگه کرده بودمش. وقتی رسیدیم خونه کمی بعد میخواست بره حموم وقتی حموم بود همه اش به یه راه واسه کردنش فکر میکردم اما تا وقتی از حموم اومد هیچ راهی به ذهنم نرسید. از حموم که اومد و لباس پوشید در زدم و رفتم تو اطاقش. یه شلوار ورزشی و یه پیرهن آستین کوتاه گل و گشاد پوشیده بود که اندام خوشگل و سکس اش رو نشون نده. گفت: چته؟ گفتم میخوای موهاتو سشوار بزنم؟ – زمانی که مجرد بود و مخصوصا بعد از طلاقش بارها و بارها بعد از حموم میرفتم تو اطاقش و موهاش رو سشوار میزدم و حسابی باهاش لاس میزدم – گفت: نه مرسی خودم میزنم. فکر کنم فهمیده بود واسه چی اونجام از حرکاتش معلوم بود اونم تحریک شده اما بروز نمیداد. اصرار کردم و گفت: نه میخوام زود بخوابم که گفتم: هر موقع خواستی بخوابی بگو، من میرم بیرون و دست بردم و سشوار و برس رو از دستش گرفتم و زدم به پریز و باد سشوار رو دادم طرفش و گفتم: برگرد دیگه ! اونم با اکراه برگشت و وایساد روبروی دراورش. شروع کردم به سشوار کشیدن و برس زدن تا موهاش خشک شد بعد موهاش رو از پشت دو قسمت کردم و انداختمشون رو سینه هاش. کیرم سیخ شده بود و مثل همیشه سرش رو انداختم زیر کش تنبونم تا تابلو نشه. سشوار رو گذاشتم رو دراور و به بهانه اینکه هنوز کمی از موهاش مونده آروم انگشتم رو میکشیدم پشت گردنش و چند بار تکرار کردم دوباره سشوار رو برداشتم و بادش رو دادم سمت موها و سینه هاش. باد سشوار میپیچید تو پیرهنش و میخورد به سینه های اناری اش. هر وقت این کار رو با مینا میکردم اون حسابی تحریک میشد و امیدوار بودم با سپیده هم همین کار رو بکنه. با همه وجود دوست داشتم کیرم رو بمالم به باسنی که سالها بود دیونه ام میکرد، اما میترسیدم شاکی بشه و کار خراب بشه. با اون دستم هم شروع کردم با موهای خرمایی و بلندش بازی کردن، کمی بعد پشت انگشتام رو کشیدم رو نوک سینه اش که دیدم اعتراضی نکرد باد سشوار رو میدادم سمت سینه ها و پشت گردنش و سعی میکردم بیشترتحریکش کنم. دو سه باری پشت دستم رو زدم به نوک سینه هاش که گفت: سعید مرسی دیگه بسته. صداش معلوم بود داره حشری میشه و کارهام داره جواب میده. گفتم: نه هنوز کاملا خشک نشده مثل اون دفعه سرما میخوری ها. سشوار رو گذاشتم زمین و انگشت هام رو میبردم تو موهاش و لبهام رو رسوندم پشت گردنش و آروم پشت گردنش رو بوسیدم و با صدای حشری گفتم: یه کم دیگه تموم میشه خانومم. همینطور که پشت گردنش رو میخوردم بی اختیار دستام رفت سمت سینه هاش و اونها رو گرفتم تو دستم و فشار دادم. سپیده که حالا هم حشری شده بود و هم از این کار من صورتش کاملا سرخ شده بود با اخم گفت: سعید داری چی کار میکنی؟ و با دستاش خواست دستم رو از سینه هاش جدا کنه. جوابی ندادم و سینه هاش رو می مالوندم که صداش دراومد و گفت: ااااااااههههههه سعید دیونه شدی؟ ولم کن. اما من شروع کردم تکمه های پیرهنش رو بازکردن که با دست مانع ام شد. دست هاش رو گرفتم و مچ دستاش رو چسبوندم به هم و گرفتمشون تو مشت ام و با اون دستم تکمه هاش رو باز کردم. هی تقلا میکرد تا دستش رو آزاد کنه اما وقتی دید بی فایده است تو آیینه نیگا کرد وگفت: سعید خیلی وقیحی. من بدون یه کلمه دستم رو بردم زیر سوتین مشکلی خوشگلش و سینه های نازش رو میمالوندم و
با سر انگشتام نوک سینه اش رو میگرفتم و یواش فشار میداد. یه چند دقیقه ای که باهاش بازی کردم کمتر تقلا میکرد و داشت رام میشد. این منو جسور تر کرد
تا دستم رو از زیر سوتین اش در ب
یارم و ببرم سمت پایین. دوباره شروع کرد تقلا کردن و شکمش رو محکم چسبوند به دراورش. انگشتم رو تو نافش میچرخوندم اما پایین تر نمیشد رفت چون کاملا چسبیده بود به دراور. کف دستم رو گذاشتم رو شکمش و هلش دادم سمت خودم و از دراور فاصله گرفت. دستم رو بردم پایین و پایین تر و نزدیکای کسش که رسیدم حرارت کس اش رو با سر انگشت هام حس میکردم. حرارت کسش که هم از شهوت بود و هم از تقلاهاش وقتی میخورد به نوک انگشتام روانی ام میکرد دستم رو بردم جلو تا کس تپل اش رو لمس کنم حالا حرارت کسش رو کاملا حس میکردم، اما تا انگشتم خورد به کسش خم شد تا مانع ام بشه منم نامردی نکردم و کیرم رو چسبوندم به کون اش و ( وای خدای من !!!!!!!! ) فشارش دادم جلو و کسش رو رسوندم به انگشتام . آروم از رو شورت و شلوار ورزشی اش انگشتمو کشیدم رو شیار کسش. صداش در آومد اااااااااهههههههههه ! نمیفهمی بهت میگم ولم کن؟ اگه همی الان ولم نکنی به جون خودم به مامان میگم! میدونستم داره الکی تهدید میکنه همیشه موقع تهدیدهایی که نمیخواست عملی کنه میگفت به جون خودم، اما وقتی تهدیدش جدی بود میگفت به جون بابا ! میدونستم بلوف میزنه. همینطور که کس اش رو میمالوندم در گوشش با صدای 100% حشری گفتم امشب میخوام باهات ازدواج کنم خوشگله و دستم رو بردم زیر شورتش. برخلاف مخالفت هاش ترشحات کسش میگفت کاملا حشری یه و اینها فیلم شه. حالا هم گردنش رو میخوردم، هم با کیرم به کونش فشار میدادم و هم با انگشت خروسک اش رو میمالوندم و زیر گوشش میگفتم: سپیده خیلی دوستت دادم عروسکم. کسش خیس شده بود و صورتش گر گرفته بود و قلبش تند تند میزد. کمی بعد همین طور که تو بغلم بود عقب عقب رفتم و نشستم رو تخت و نشوندمش رو پام. سرش رو دادم عقب و ازش لب میگرفتم و مدام بهش میگفتم امشب مال خودمی، خانوم خوشگله منی، سپیده من، و پیرهنش رو درآوردم. بعد دست انداختم وبند سوتین اش رو گرفتم و با فشار پاره اش کردم و سینه اش رو میک میزدم و شلوار و شورتش رو دادم پایین که فوری با دست کسش رو پوشوند و سرش رو انداخت پایین. شاید این از لوس بازیهاش بود شایدم روش نمیشد با داداش سکس کنه. یه ده دقیه ای با ممه هاش بازی کردم و بعد رو شکم خوابوندمش رو تختش و لباس هامو درآوردم. حال هر دومون لخت مادر زاد رو یه تخت بودیم. نوک انگشتام رو میکشیدم رو ساق های پاش و پشت زانوهاش و تا بالا، پشت رونش. نوک انگشت هام رو آهسته میکشیدم رو کون و کپلش و محکم سیلی میزدم رو کونش. چشم هاشو بسته بود و لذت میبرد با شصتم لمبرهای کون اش رو باز کردم و به سوراخش نیگا میکردم. واقعا کون بیستی داره خیلی خودمو نگه داشتم که فعلا به سوراخ کونش زبون نزنم. دستم رو بردم و آروم از پشت گردنش میکشیدم تا رو کپل اش و محکم کشیده میزدم رو کونش. و انگشتم رو میمالیدم دور سوراخش اما به سوراخش دست نمیزدم حسابی حشری شده بود، دهنم رو بردم سمت کونش و چند بار زبونم رو چرخوندم دور سوراخ کونش و بعد با همه وجودم سوراخ کونشو لیس میزدم صدای آه و ناله اش اطاق رو پر کرده بود صدای ناله هاش کیرم رو سیخ سیخ کرده بود و احساس میکردم چند قطره منی از سرش زده بیرون. سپیده کونشو داده بود بالا و دست انداخته بود رو باسنش و کاملا اونو برام باز کرده بود با لذت سوراخشو میلیسیدم و تو دلم میگفتم خاک تو سرت کامبیز الاغ. دستمو بردم زیر شکمش و کسش رو میمالیدم اونقدر حالش بد بود ترسیدم ارضا بشه یه استوپ زدم و چند دقیقه دست کشیدم رو سرش واز کون خوشگلش تعریف میکردم. حالش که بهتر شد برگردوندمش. از چشماش شهوت می بارید دست بردم زیر کونش و کسش رو دادم بالا و شروع کردم به خوردن کسش. خروسکش رو میگرفتم زیر دندونهام و آروم گازش میگرفتم و ازش میخواستم چشم هاش رو نبنده و نیگام کنه. انگار با چشم هاش داد میزد تو رو خدا منو بکن سعید. دیگه کیرم داشت اذیتم میکرد بیشتر از نیم ساعت میشد که باهاش ور میرفتم و تو این مدت کیرم مدام میخورد به تشک تختش و حسابی شق شده بود مثل وحشی ها کاور کاندم رو با دندون جر دادم و کشیدم رو کیرم لب هامو گذاشتم رو لبش و با همه وجودم لباشو میک میزدم. سر کیرم رو گذاشتم رو سوراخ کسش و فشار دادم تو – کیرم 15 سانته و کلفتی اش بد نیست – و تا اونجا که راه داشت کردم تو کسش. انگار دنیا رو بهم داده بودن همینطور که تلمبه میزدم زبون همدیگه رو میخوردم و هر دومون هوم هوم میکردیم. صدای ملچ ملچ و صدای تلمبه هام اطاق رو برداشته بود . سپیده دستاش رو رو کمرم میکشید و ناله میکرد. به آرنج هام تکیه دادم و صورتش رو گرفتم تو دست هام و مدام لب میگرفتم. فکر کنم 5 دقیقه نشد که خودشو زیر من خیس کرد و شاید 2 دقیقه بعد هم آب من اومد .