دانلود

کلیپ سکسی تری سام همه هم رو میکنن کوس و کون ساک و جق

0 views
0%

کلیپ سکسی تری سام همه هم رو میکنن کوس و کون ساک و جق

 

 

دان از دست دادم.
هرچي كه باشه،هر ماجرايي شروع شده باشه من بهش خيانت نميكنم
شهاب قاه قاه زد زير خنده،صداش شبيه عر عر شده بود!

_اين تنگ بازيا چيه عشقم؟ببين عزيزم مهم اينه منو تو زودتر عاشق هم بوديم و كار تو خيانت محسوب نميشه و تو عاشق يزدان نيستي و

همه چي زوريه پس خيانتي در كار نيست
مچمو اروم گرفته بود،چند ثانيه مات به چشماش بودم تا بفهم چي توي اين چشم بود كه من اين حجم از رذل بودنشو هيچوقت نديدم.به

خودم اومدم،محكم مچمو از دستش كشيدم.
فرياد زدم،جيغ زدم،غريدم:
_تنگ بازي؟اره؟تنگ بازيه؟اينطوري منو شناختي كثافت؟

 

من يه زن شوهر دارم شايد هنوز عاشق يزدان نباشم اما اون عاشق منه

من بدنمو بهش دادم،و حالا ميبينم ميتونم روحمو هم بهش بدم،چون هرچقدم پست باشه

مرده،مرد مسئوليت

 

 

_به من دست نزن حرومزاده!
شهاب و شدت هول دادم عقب،پاشنه ي كفش لعنتيم لغزيد و سكندري خوردم.
دوباره اومد جلو

_من اومدم كنارت باشم،امشب لمست كنم كي راز عشق پنهونمونو ميفهمه؟
شترق!
با پشت دست محكم زدم توي صورتش،خون از رد حلقه م روي صورتش شره داد.
هيچوقت انقدر كثافت نديده بودمش،هيچوقت انقدر ازش بدم نيومده بود،دستشو گذاشت روي صورتش رگ روي پيشونيش متورم شده بود و حسابي عصباني بود.
_اينه؟شش ماه زنش شدي همه چي بينمونو يادت رفت اره؟اره؟
از صداي دادش لرزيدم،تيك شديدي كه از بچگي داشتم.اما نه!من نميتونستم كوتاه بيام
_اره.شش ماه زنش شدم،اينو نگاه كن،خوب نگاش كن عوضي
حلقمو نشونش دادم
_اين حلقمه!من زن يزدانم،من باهاش خوابيدم،من دختر بودنمونو روي تخت يزپذيره،همين برام كافيه برعكس همه ي مرداي زندگيم…
از كنارش رد شدم برم
استين مرواريد دوزي شده لباسم كشيد و لباسم پاره شد جيغ كشيدم اومد به سمتم
كه يهو چراغ اتاق روشن شد
يزدان و مامانش توي چار چوب در بودن
كت و شلوار عسلي
پيرهن سياهش
صورتش
چشاي سبزش
واي…نكنه فكر كرده باشه بهش خيانت كردم،با بغض بهش خيره شدم
از تجاوز اون شبش خيلي ميگذشت هنوز از دستش ناراحت بودم اما تنها تيكه گاه زندگي من بود…،خجالت زده قسمت لخت سينمو پوشوندم دنيا اونجا ايستاده بود. ناليدم
_يزدان…من
دستاش بازش شد،جوري كه انگار داد ميزد بيا…
هيچي نفهميدم،هيچي،فقط اون لحظه دلم يه تكيه گاه امن براي فرار از شهاب ميخواست بي اختيار با صورتي كه داشت كم كم از گريه منفجر ميشد دويدم و پريدم توي بغلش
زار زدم.زار زدم،زار…
صداي من هميشه موقع گريه خوب بود…
هميشه همه اشكمو در ميوردن تا به موسيقي نا مفهومش برسن
دستش اروم لاي موهام ميرفت و صداش توي گوشم
_هانا؟عزيزم گريه نكن.من همه حرفاتو شنيدم.منو نگاه كن
صورتمو بالا اورد بهش نگاه كردم،چشماش خيلي زود غمگين شد
_اين اشكا؟اينا براي چشاي خوشگلت نيستا،اروم باش،من پيشتم منو نگاه كن هانيه منو نگاه كن
درد شديدي توي سرم حس ميكردم
نقطه ي ثقل زمين وسط پيشونيم بود چشمام و به زحمت نگه داشته بودم كه سفيد نشه،اروم گردنم داشت مي افتاد كه سيلي ارومش منو به خودم اورد
دوباره سرمو پايين انداختم…
كتشو انداخت روي تنم رو به مامانش با صداي گرفته و خشمگين گفت:
_مامان،هانيه رو ببر من با يسريا كار دارم.
مامان نوشين بغلم گرفت،دستاش گرم بود
دستاي مامانمم هميشه گرم بود
صداش مهربون بود اما من كلماتش و نميفهميدم ،بردم به سمت پله ها
كه صداي مشت و لگد و فحش از توي اتاق بلند شد
خرد شدن وسايل،فحش،داد…
نه…نه…
همه چي داشت تكرار ميشد
حالم بد شد عين همون موقع ها…
از دست مامان نوشين در رفتم و نميدونم با چه سرعتي دويدم كه يهو وسط اتاق پيدام شد
يزدان،داشت شهاب و ميزد،محكم،محكم اونقدي كه حس ميكردم زمين از اين ضربه ها ميشكافه
_مگه نگفتم طرف هانيه نيا؟هان؟
گفتم يا نه؟با اون جنده ها ميخوابي كمه؟زن منم ميخواي؟ من كل خاندان تورو ميگام بي ناموس دنبال زنم افتادي؟

نفسم بالا نميومد و قفسه سينم سنگين شده بود،صدايي از توي دهنم در اومد
كه هيچ وقت نشنيده بودم.
_ي…يزدان.
با وحشت بهم نگاه كرد.
_هانيه؟
_صورتت يزدان!،اون.اون خونه…خون…تقصير منه.
حالم بد بود،حمله عصبي شديدي كه بعد از مدت ها برام اتفاق افتاده بود،گودي زير چشم يزدان ،خون خشك شده كنار ابرو هاي خوش حالتش.
داشتم ميمردم،كلمات توي گلوم ميپريد
_ت…ت…تقصير منه.من نبايد ميومدم.تو…توام مثه مامان ميشي؟يزدان…بس كن
دستمو بردم ميون موهام و مشت مشت ميكندمشون صداي افراد بيشتري ميومد بيرون اتاق،مثل اينكه بقيه ي بچه ها فهميدن اينجا خبريه،يزدان وحشت زده با قدماي بلند رسيد بهم،
چپ،راست،چپ،راست محكم ميزدم توي صورت خودم
كه دستامو توي دست بزرگ و قدرتمندش فشار و داد و منو ميون بازوهاش كشيد.
_هيس،اروم باش هانيم!هيچي نشده
،تقصير تو نيست!ببين من خوبم،ببين اينجام ،اينجا،نگام كن به من نگاه كن
_توام ميري نه؟مثل بابام ميخواي منو ول كني بري؟نه؟
با گفتن اين جمله اشك توي چشماي يزدان نشست
اون مرد خشن اون كوه قدرت…
مرد ها ستودني ترين احساسات رو دارن…
دستشو توي موهام برد و محكم پيشونيشو به سرم فشار داد
_هيچ جا نميرم هانيم،همين جام.
_نرو…من بدون بابا ميترسم،من بابا ندارم.نرو؟باشه؟
همه اين كلمات و عين يه دختر بچه يتيم ميگفتم،لحن كودكانه با درد هاي بزرگ يه زن
گرمي اشكاشو روي پيشونيم حس ميكردم،
مامان نوشين از بغل يزدان كشيدم بيرون
صورتش توي دستاش بود.انگار
دلش نميخواست اشكاشو كسي ببينه.
_مامان لطفا ببرش بيرون
_باشه توام زودتر بيا،يزدان ميدوني كه نميمونه.
سر تكون داد.مامان نوشين سفت منو چسبيده بود و آيلين خواهر شوهرم هم اومد كمكش.
از اتاق رفتيم بيرون،همه توي راهرو بهم نگاه ميكردن
چشماي حريص مردم فضول
صداي موزيك بلند بود!رقص نور،دود…حالم داشت بهم ميخورد
يزدان يكم بعد اومد،
_مامان ولش كن خودم ميبرمش
مامان نوشين سري تكون داد و با چشماي نگرانش نگامون كرد،اصلا يادم نمياد چي ميگفت،يزدان بغلم كرد و رفتيم سمت ماشين.

روي مبل روبروي پنجره ي بزرگ اپارتمانمون دراز كشيده بودم،لباسمو عوض كرده بودم ،ارايش لعنتيمو شسته بودم،اروم تر بودم.صداي كفش يزدان روي پاركت ميومد
عطر تلخش هنوز تازه و ترسناك بود
،از شيشه نگاهم چرخيد روش كه نشسته بود لبه ي تخت و بوي سيگارش توي مشامم ميومد،هيچي نميگفتم
انگار فلج شده بودم،تهران زير پام بود
و من محو تماشاي اين هرزه ي پير…صداش همه افكارمو بهم ريخت:
_اومدم طبقه بالا كه با تلفن حرف بزنم لاي در باز بود،صداي تو و شهاب و شنيدم،مطمعن بودم بهم خيانت ميكني
وايسادم با چشم خودم ببينم كه بعدش بتونم كشتنتو توجيه كنم ،اما…
مكث كرد.
_تو منو كشتي هانيه.
حرفات و كه ميشنيدم از خوشحالي ميخواستم بميرم و از خجالت فكرايي كه ميكردم…

سكوت كرد.سكوتي كه دو قرن شايد بيشتر طول كشيد
بلند شد از اتاق بره،
_نه…نرو
ايستاد.نگاهمون با هم تلاقي شد.
ذهن من از شهاب پاك بود چيزي كه دنيامو سياه كرده بود.مبل و دور زدم و با قدماي بلند به يزدان رسيدم و محكم بغلش كردم
اونقدر محكم…اونقدر محكم…
انگار،اين دختر كوچولو نياز به يه نگهبان داشت.
_تو اگه امشب نبودي،شهاب به زور با من ميخوابيد بعدش نميخواست تو منو بكشي
خودم خودمو ميكشتم…
دستم اروم روي صورت استخونيش ميكشيدم،چشماش داشت معصوميتشو از دست ميداد و اتيش ميگرفت.اون چشماي وحشي.جنگل موسمي بي رحمي كه هيچ ادمي ازش زنده بر نميگشت
سرشو انداخت پايين و با خنده تلخي گفت
_دوباره رو مخم تاتي تاتي نكن،خيلي تشنتم نميتونم خودمو كنترل كنم تولد ايلينم مثل تولد ستاره ميشه ها.
با شيطنت گفتم
_لازم نيست كنترل كني
متعجب نگام كرد،عاشق معصوميت نگاه متعجبش بودم.تا اومد حرفي بزنه محكم هولش دادم سمت تخت.
نشستم روي شكمش.هنوز مات بهم خيره بود اون مرد خشن حالا توي اسارت من بود.كه دستمو بردم سمت كراواتش.
محكم كشيدم،در اومد
پيرهنشو در اوردم ،ناخونامو روي سينش ميكشيدم
هميشه دختر گرمي بودم،بعد از دو سه بار سكس خجالتم ريخته بود هرچند زوري.
اما اينبار دلم ميخواست همه زندگيمو با اين سكس عوض كنم
امشب بايد داستان زندگي جديدم شروع ميشد دلم ميخواست بسوزم
تا ميون اتيش شهوت و عشق از حماقتاي گذشتم پاك شم.
لبامو روي لباي يزدان گذاشته بودم و فشار ميدادم،اروم ميمكيدم،دست راستمو روي شلوارش اروم تكون ميدادم و بازوي چپش ميون دست چپم چنگ ميزدم،سرمو بردم زير گردنش و مشغول خوردن گردن ورزيدش شدم،گوششو گاز ميگرفتم يه آه كشيد ديوونه تر شدم
با ناخون بلند دست چپم اروم رگ روي گردنش لمس كردم،بوسيدم و زمزمه كردم
_ديوونه ي اين رگ غيرتتم…
مشغول باز كردن كمربندش بودم كه نتونست تحمل كنه.مثل يه شير وحشي
كمرمو گرفت و پرتم كرد زير
سفيدي چشاش سرخ بود سبزي چشاش روشن ترين حالتش و داشت
فورا شلوارش در اورد و وحشيانه لباس نيمه حرير منو كند.
يدفعه يادم اومد چقد سينه هام كوچيكه خجالت زده جلوشون با دست گرفت
_بردار دستتو ببينم
_خجالت ميكشم،كوچيكن
گردنمو توي دستش اروم فشار داد،گوشمو با دندون كشيد و با صداي مست شهوت و خنده گفت:راجب ليمو هاي من درست حرف بزن خانوم
خنديدم و حرفي نزدم،دلم نميخواست با كلمات فرياد هاي نگامون قطع شه.كيرش توي دستم بود سينه هامو ميخورد و دست راستش لاي پام بود.صداي ناله هام بالا رفته بود،هرچند هنوز ازش يكم خجالت ميكشدم
سرشو محكم زير گردنم فشار ميدادم
_دوست داري اره؟دوست داري ابتو بيارم؟
لبامو به هم فشار ميدادم و هيچي نميگفتم
يزدان سرشو بالا اورد و نگام كرد
_برام ميخوريش
نگاش كردم.
_ميدوني كه حرفه اي نيستم
_همينشو دوست دارم.
شونه هاشو گرفتم و خودمو انداختم روش
رفتم پايين،رون پاهاش لاي كسم بود كير بزرگشو كه متانسب هيكل خيلي درشتش بود و نگاه كردم،حس خوبي نداشتم اما نميتونستيم ردش كنم،اروم كردمش توي دهنم.
_آههههه،بخورش
سرشو اروم كوبيد به تاج تخت،نميتونستم كيرشو بفرستم تا ته حلقم،عقم ميومد ،نصفه ميليسيدمش،دندون نميگرفتم چون خيلي اروم توي دهنم حركتش ميدادم
رونشو ميماليد به كسم حشري تر ميشدم و يكم تند تر ميخوردم براش
_اره،دوست داري كير شوهرتو بخوري،قربون اون بلد نبودنت برم خودم يادت ميدم انقد هر شب بايد ساك بزني برام كه حرفه اي شي،جنده خانوم خودم ميشي
تخماشو ليس مي زدم و به حرفا و تن صداي يزدان گوش ميدادم،صداش بيشتر تحريكم ميكرد،فكر اينكه اون مرد قدرتمند اسير منه و تو بغلم ناله ميكنه حالمو بهتر ميكرد،ساعدم و كشيد بالا و دوباره اومد روم
توي چشمام نگاه كرد،كيرشو اروم بالا پايين ميكرد، من لبمو گاز ميگرفتم
_باز كن اون دهن خوشگلتو عشقم حرف بزن بابا ابمون خشك شد دختر
بي اختيار دستمو دور گردن ورزيدش حلقه كردم و توي گوشش اروم ناله كردم:
_ميخوامش
_چيو؟
_اون كه لاي پامه رو…اهههه
_اسمشو بگو بايد صداش كني
محكم لبمو گزيدم،برام سخت بود اما يزدان دوست داشت منو اذيت كنه
محكمتر گردنشو فشار دادم و خيلي اروم گفتم:
_كير يزدان و…
يهو رواني شد و پهلومو فشار داد و گفت
_جووووون اونم تورو ميخواد
يهو كيرشو فرستاد داخل و نفسم از درد حبس شد ، درد همراه با لذت ديوانه كننده
فكر اينكه بدن منو يزدان يكي شده بهم قدرت جاودانگي ميداد
به چشمام نگاه كرد
مردمك چشم سبزش تو گشاد ترين حالت ممكنه بود…
محكم شروع كرد به تلمبه زدن،دستامو برده بود بالاي سرم و اين ديوونم ميكرد
ميخواستم چنگش بزنم
اما نميتونستم و اون از اين حس بي تابي من لذت ميبرد
_چيه؟دلت ميخواد شونه هاي يزدان و تيكه تيكه كني؟
_اوهوم…واي يزدان دستامو ول كن…
_نه اين خبرا نيست بايد گاييده شي اهههه
محكم تر تلمبه ميزد و صداي ناله هاي مردونش بيشتر و ديوونه كننده تر شده بود
يهو حس كردم همه بدنم لرزيد،محكم ناخونامو توي گوش دست يزدان كه حصار دستام بود فرو كردم و ارضا شدم
_جونم…گربه ي وحشي من انقد زود ابش اومد اما من بات كار دارم هنوز …
بي جون بودم
اما از ضعف الان بدنم زير وزن و فشار سنگين ضربه هاي يزدان لذت ميبردم
ضربه هاش خيلي شديد تر شد و يه اه بلند كشيد و ايستاد
ابش با فشار و داغي زياد داخل كسم خالي كرد و يكم بعد افتاد كنارم…
صداي نفس نفسش توي گوشم اكو ميشد
به زحمت از لاي چشم نيمه بازم بهش نگاه كردم
چشماي سبزش خمار بود هنوز…
دستمو كشيد و توي بغلش گرفتم
_ممنونم عزيزم…تو بهترين بدن دنيارو داري
توي اغوشش كز كردم
اينجا تنها جايي بود كه متعلق به من بود
البته شايد هنوز…

Date: September 2, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *