کمک به مشتری بالاشهری

0 views
0%

سلام من ارمین هستم البته اسم اصلی من نیست39 سالمه این خاطره مال چند سال پیشه که او نوقت من در یک سوپر مارکت که متعلق به عموی من در بالای شهر تهران هست کار میکردمیک روز غروب پنج شنبه یه رو تابستون با عموی خودم مشغول حسابرسی یودیم که دیدم یه خانم تقریبا 40 ساله که از مشتریهای سوپر ما بود برای خرید اومد مقدار زیادی خرید کرد و پولش رو داد بعد به من گفت زنگ بزنم تا یه تاکسی بیاد تا اونو ببره خونش. در همین موقع عموی من گفت الان ارمین کارش تموم میشه و شمارو میرسونه چون باید از مسیر خونه شما بره در همین وقت مریلا خانم یعنی همون خانم یه نگاهی به من کرد که اصلا با نگاهای قبلیش متفاوت بود و گفت نمیخوام مزاحم ارمین خان بشم منم گفتم چه مزاحمتی. خلاصه وسایلش رو به ماشینم برده و مریلا هم سوار شد و اومد جلو نشست.شروع به حرکت کردم و اونم هی از من عذر خواهی میکرد که مثلا مزاحم من شده و الان تو میبایستی میرفتی دنبال تفریح خودت و من مزاحم شدم گفتم نه پدر چه تفریحی؟یهو برگشت و گفت مگه دوست دختر نداری؟ گفتم نه پدر دوست دخترم کجا بودلبخندی زدو گفت حتما بی عرضگی از خودته گفتم شاید ولی شناگر قابلی هستم اب نمیبینم خلاصه رسیدیم دم در خونه اش وسایلش رو از ماشین در اوردم و گفتم اگه برات سنگینه بیارم تو خونه گفت اگه زحمتی نیست بیارید بردم براش توی خونه اش اخه خونه اش ویلایی بود .درو باز کرد باهم رفتیم درون خونه وسایل رو گذاشتم و خواستم خدا حافظی کنم گفت بیا یه شربت بهت بدم تا جبران زحمتت بشه از من تعارف و از اون اصرار رفتم درون خونه. خلاصه نشستم رو مبل و اونم رفت تو اشپزخونه دیدم منو صدا کرد و گفت ارمین جان یه لحظه بیا کارت دارم رفتم درون اشپزخونه دیدم بهم میگه لطف کن اون اب میوه گیری رو از توی کابینت بالا برام بیار پایین چون قدش نمیرسی منم جو گیر شدم و رفتم بالای سکوی کابینت و اون وسیله رو اوردم پایین و گفتم مریلا خانم زحمت نکشید تا گفتم مریلا خان به من گفت به من بگو مریلا نگو خانمیه لبخندی زدو و گفت باش باهات هنوز کار دارم خلاصه نشستم تا اون اب میوه رو بیاره چند بار برای پذیرایی از من درون اشپزخونه میرفت و بیرون میومد و من میدیدم هر دفعه یه چیزی از لباساش کم میشه دغعه اخر که اومد با اب میوه یه تاپ تنش بود با یه شلوارک به رنگ قرمز اومد کنارم نشست و شروع کرد به حرف زدن از زندگیش که اره الان چند مدته که از مردم طلاق گرفتم و دارم تنهایی زندگی میکنم از همین حرفها و که بعضی مواقع مادرم میاد پیشم که تنها نمونم راستی اینو بگو که وضع مالیش خیلی خوب بود و خودش هم الان از سهامدارام بزرگ بورس هستخلاصه مسیر حرفو به تفریح و از اون حرفها کشوند و منم از اون اول میدونستم که مریلا خانم چه قصدی داره ولی خودم رو زدم به کسخلی که اصلا تو باغ نیستم چون میخواستم اول اون شروع کنهبعد از خوردن اب میوه خواست تلویزیون رو روشن کنه چون کنترلش رو مبل من بود اومد کنترل رو برداشت و همونجا پیشم نشست و روشنش کرد . تلویزیون رو ماهواره بود و قبلا یه برنامه سکسی ماهواره داشت به نام اسپیس پلاتونیوم که پایان فیلم سگسی نشون میداد. وقتی روشن شد روی همون کانال بود و یه زنه داشت کیر ساک میزد من تا اون صحنه رو دیدم گفتم عوضش کن مریلا گفت چیه خوشت نمیاد خب داره بستنی میخوره و کمی به من نزدیکتر شد ومن دیدم که دیگه جایز نیست اونو تو خماری بزارم البته کیر منم دیگه داشت خودشو پاره میکرد گفتم خوب بستنی خوردن هم خودش جا داره گفت مثلا کجا جاشه؟ گفتم یلا تو حموم یا تو اتاق حواب بهم گفت تو کجا دوست داری گفتم تو حموم دیدم دستشو گذاشت رو پای من و چشمهایش رو خمار کرد و گفت منو ببر تو حمومدیدم دیگه وقت کردنه کس سیهلا جون رسیدهبغلش کردم بردم تو حموم تو رخت کن لبم رو گذاشتم رو لبش گردنش رو خوردم ولیس زدم دیدم داره از دست میره و به اه اه گفتن افتاده دستش رو گذاشت رو کیرم و داره میماله منم دستم گذاشتم تو شورتش و کسش رو مالوندم تند تند منو لخت کرد و منم او نو لخت کردم وای چه دیدم یه کس خوشگل و سفید و ناز اونم کیرم رو کذاشت تو دهنش و شورع کرد به ساک زدن بعد از چند لحظه کیرم بلند شد اخه کیرم خیلی بلند و کلفته منم اونو رو سکوی حموم نشنوندم و زبونم رو گذاشتم تو کسش و چوچول کسش رو میک میزدم که دیدم داره از حال میره به من گفت بریم تو حموم بردمش تو حموم رفتیم زیر دوش اب رو ول کردم همون زیر دوش به دیوار تکیه اش دادم و یه پای اونو بلند کردم و کیرم رو گذاشتم تو کسش و شروع کردک به گاییدنش داشت تموم بدنم رو چنگ میزد و گاز میگرفت به من گفت با خشونت کسش رو بکنم عین یه تجاوز منم شروع کردم با خشونت کسش رو گاییدن تند تند تلمبه میزدم چون ابم خیلی دیر میاد از بابت ارضا خودم خیالم راحت بود و برش گردوندم و سر کیرم رو گذاشتم از عقب تو کسش تند تند تلمیه میزدم و اون گفت که کونش رو بکنم منم سر کیرم رو به سوراخ کونش مالوندم به اروم اروم تو کونش کردم اول سخت توش میرفت ولی کمی گشاد شد و تا ته رفت ولی اون کمی اخ اخ میکردو میگفت درد میاد که بعد از چند لحظه گفت درد نداره و گفت با شدت تلمبه بزنم منم با شدت رو کونش تلمبه میزدم تا اینکه دیدم ابم داره میاد بهش گفتم گفت درش بیار بزار تو دهنم منم کیرمو در اوردم و گذاشتم تو دهنش و پایان ابم رو تو دهنش خالی کردم بهد از کارمون هردو دوش گرفتیم و از حموم در اومدیم خلاصه دوستی من و مریلا از اونجا شروع شده و اون خیلی در کارم به من کمک کرد اوبرام در بورس سرمایه گذاری کرده و منم خوبیهای اونو در روی تخت و حموم جبران میکردم. هنوز هم با هم هستیم و من الان از عموی خودم جدا شده و برای خودم فروشگاه دارم همه به کمک مریلا عزیزم هست البته من اون در هفته دو الا سه شب با هم هستیم به شمال میریم به کیش میریم در همه این جاها اون از خودش خونه داره و منم هیچ وقت خوبیهای اونو فراموش نمیکنم و همیشه با اون هستم خدا نصیب شما هم بکنهنوشته آرمین

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *