کوس ایرانی دوخته شیرازی
روابط من و خواهرزنم سمیرا هیچوقت قطع نمی شد شاید گاهی تا شش هفت ماه هم می شد که شرایطش بوجود نمی اومد تا با هم سکس داشته باشیم حتی سر پایی، اما حتما” این رابطه برقرار می شد و با گذشت زمان شرایط خاصی پیدا می کرد. تو هر بار رابطه علاقه مندی ما به هم بیشتر می شد و از طرفی نارضایتی جنسی از شوهرش شرایط رو برای ارتباط با من بیشتر وُ بیشتر می کرد. البته این دو طرفه بود چون من و همسرم بعد از 15 سال، بچه نداشتیم، وجود اختلافات بین مون هم طوری بود که چندان میلی به سکس باهم نداشتیم. آگاهی از مسائل مشکلات خانوادگی بین مون باعث می شد که سکس بین و خواهرزنم بر اساس نیاز هردومون شکل بگیره. هرچند بیشتر برقراری رابطه ی بین من و سمیرا توسط خودش صورت می گرفت.
اینکه چطور رابطه ی منو سمیرا شروع شد رو بگذریم طولانیه. فقط خلاصه بگم که نیاز جنسی شدید سمیرا و نداشتن دوست پسر ، اونو به سمت من کشوند و گاهی هم پشت در اتاق شنونده صدای سکس من و خواهرش بود و گاهی هم از شیشه مستطیلی کوچیک بالای درب اتاق دید می زد. روابط مون گرم شد با سئوالات سکسیش وقتی تو درس ریاضی بهش کمک می کردم تا اینکه یکبار فرصت تنهایی مون قطعی شد. همه تو ییلاق بودند و سمیرا واسه مراسم جشن نامزدش نیومده بود و خونه مونده بود. من هم کاری برام پیش اومد مجبور شدم روز دوم بیام شهر. من و سمیرا تنها بودیم و برای اولین بار رابطه مون شکل گرفت و بصورت کاملا” عریان با هم همبستر شدیم. این رابطه همچنان ادامه داره. بگذریم.
بهمن ماه سال 1395 که زنم رفته بود به سفر زیارتی ده روزه به عراق، فرصتی عالی بود برای ساعتها با هم بودن و برقراری رابطه ی رمانتیک و سکس طولانی. البته من هم همین ایده رو داشتم. سمیرا که کلا” حدود سه هفته ای، برنامه ریزی کرده بود که تو این فرصت بیاد خونه مون. البته ایشون زیاد می اومد خونه مادرش و گاهی تا سه هفته می موند. به همون دلایلی که شوهرش دو تا شغل داشت و شبکاری هم می کرد و تو روستای خودشون بود و گاهی آخر هفته و گاهی وسط هفته یه شب و گاهی سرش شلوغ بود ده روز در میون می اومد خونه. اونهم خونه ای که تو شهر داشتن و 80 کیلومتر فاصله داشت تا محل کارش.
یک روز بعد از رفتن زنم، سمیرا پیامک زد که دو روز بعد یعنی دوشنبه کلا” خونه ای یا نه؟ که من هم گفتم آره. چون شرایط کاریم طوریه که دور کاری دارم. این دو روز هم از طریق تلگرام درباره چگونگی برقراری رابطه سکسیِ طولانی بینمون مطالبی رد و بدل می شد و دیگه لحظه شماری می کردیم واسه با هم بودن چند ساعته و بدون استرس و نگرانی. اونروز سمیرا حدود ساعت 10 صبح رسید. البته لحظه به لحظه با تلگرام در ارتباط بودیم و به من اطلاع می داد که کجاست و ی سری حرف های سکسی هم می زد و عکس های سکسی هم می فرستاد که شرایط رو برای سکس رومانتیک آماده بکنه. وقتی بهم پیام داد که : ” امروز وقتشه. دیدی گفتم فرصت مناسب پیش میاد واسه ی سکس رمانتیک و طولانی مدت و بدون دلهره؟. امروز روز خاصی برای منو توعه بویژه برای تو که می خوای…!”
با این پیام دل تو دلم نبود. راستش خیلی دوست داشتم این اتفاق می افتاد. سکس کامل با خواهرزنم سمیرا اونهم با هدف حامله کردنش یه رویای زیبایی برام بود که دیگه می خواستم عملیش بکنم. البته اگه بچه رو به ما هم نمی داد نگرانی نداشتم. راستش سمیرا، ی پسر داشت و دوست داشت بچه ی دومش رو به ما هدیه کنه. سمیرا عجیب دوست داشت به قول خودش تو اوج لذت و ارگاسم بعد از انجام ی سکس رمانتیک و طولانی، اونهم بدون دلهره، حامله بشه. چیزی که همیشه آرزوی هر زنیه. من هم تو ادامه که مثلا” تو باغ نیستم بهش پیام زدم که” برای من؟ می خوام چی رو عزیزم؟!!
اونهم در جواب نوشت: ” تو باید امروز پدر بشی. اونهم پدر بچه ی من.” البته راحت صحبت کردن سمیرا بخاطر این بود که ما 14 سال با هم رابطه داشتیم و این زمان کمی نبود. البته 10 سال رابطه جسمی داشتیم نه رابطه جنسی. یعنی تو اون 10 سال اول یکبار هم کیرم رو تو کسش قرار ندادم. چون مجرد بود. واسه همین از رابطه ی جسمی بیشتر لذت می بردیم و عادت کرده بودیم به این جور رابطه. واقعا” لذت داشت. چون نمی تونستم بزارم توش، آبم نمی اومد و حسرت این کار سکسمون رو طولانی تر و لذت بخش تر می کرد. و واسه سمیرا هم همینطور بود.
تو یک سال و نیم دوران نامزدیش هم هیچ رابطه ای با هم نداشتیم تا اینکه یکسال بعد از عروسیش دوباره رابطه مون شکل گرفت یعنی بعد از دو سال و نیم وقفه. سمیرا یه بچه داشت اما چون از سکس با شوهرش لذت نمی برد یعنی به ارگاسم نمی رسید چاره ای نداشت این خلا رو با من پر بکنه و من هم نیازم رو با سمیرا. دیگه رابطه مون جنسی شده بود و جالب اینکه تو این سکس هایی که این مدت کوتاه اخیر داشتیم یه بار هم آبم رو تو کسش نریختم. یا روی کسش بود و یا روی سینه هاش و یا روی صورت و عینکش. و گاهی هم کاندوم می ذاشتم که دیگه نگران بیرون کشیدن کیرم نباشم.
من و سمیرا اگه ساعتی رو هم تنها با هم تو خونه شون یا خونه مون یا خونه مادرزنم بودیم کسی شک نمی کرد و این خوبی رابطه های فامیلیه. از اون زمان تا بحال فرصت کافی و بدون دلهره ای نداشتیم واسه سکس طولانی و مسافرت زنم فرصت ایده آلی بود.
بگذریم بهرحال چون تو آپارتمان زندگی می کردیم و برای اینکه کسی شک نکنه و نبینه حضورش رو، یکی دو دقیقه قبل از اومدنش دکمه آسانسور رو زدم بره پارکینگ و در رو هم از طریق آیفون با دیدنش سریع باز کردم. البته تو این مدت ی زنگی هم واسه اطمینان به زنم زدم.
من که از قبل حموم کرده بودم و به خودم رسیده بودم، به محض ورود دست دادیم و همدیگه رو بغل کردیم و روبوسی. لب همو هم بوسیدیم. در رو بستم و حین احوالپرسی ، آروم آروم روسری و مانتوشو درآورد و دوباره بغلم کرد. من هم با دیدن چاک سینه هاش همونجا رو بوسیدم و با کنار زدن پیرهنش سینه هاش رو هم بوسیدم. ی جورایی طاقتمون داشت طاق می شد.
اون رفت سرویس بهداشتی و بعدش اتاق خواب، که خودشو آماده بکنه. البته نایلکس زیبا دستش بود و دو دست لباس مجلسی توش بود که مثلا” به مادرش گفت می خواد ببره پیش دوستش ایرادهاشو بگیره. البته پدر زن و مادرزنم اعتماد زیادی به من داشتند و ما هم هیچگاه کاری نمی کردیم که شک واسه کسی بوجود بیاد.
بگذریم با رفتن سمیرا برای عوض کردن لباسش، من هم رفتم تا ی لیوان آب میوه براش بیارم. ی ده دقیقه ای گذشت و دیدم سمیرا با لباس مجلسی زیبای قرمز رنگ که پاهای گوشتی و سفیدش از چاک لباسش پیدا بود، اومد بیرون اونهم با موهای بلندی که ی مقدارش روی شونه هاش و سینه هاش ریخته بود.
حین خوردن آب میوه، ی زنگ به مادرنم زد و گفت که رسیده به شهر فلان. تعجب کردم. چون این شهر شهری بود بین شهر ما و اونها. بعدش گفت که کارم تموم بشه شاید یه سر برم شهر فلان یعنی همینجایی که الآن هست که مادرزنم هم بهش گفت که اگه رفتی یه زنگ حبری من به آقا مهرداد بزن شاید کاری چیزی داشته باشه و سمیرا هم گفت آخه زود باید برگردم کار دارم و از طرفی بچه هم اذیتت می کنه آخه، حالا اگه رفتم باشه سعی می کنم یه زنگی بزنم. البته این حرفهاش با نیشخند همراه بود. البته سمیرا به شوهرش هم گفته بود که امروز باید این جاها بره تا نگران نباشه و شک و شبهه ای بوجود نیاد و گفت که شاید تا برگرده خونه مادرش دیگه غروب بشه.
من و سمیرا دیگه نتونستیم تحمل بکنیم و آروم آروم شروع کردیم به آغاز رابطه ی خاصی که فرصت به اندازه کافی داشتیم. خوردن لبهای هم و مالوندن سینه ها و باسنش لذت خاصی به من می داد و اونهم دستش پشتم رو ماساژ می داد و گاهی هم به کیرم دست می زد. تو همین شرایط آروم آروم رفتیم تو اتاق خواب و به آرامی رو زیراندازی که از قبل پهن کرده بودم به حالت نشسته و نیمه دراز کشیده همچنان با هم ور می رفتیم. یه بیست دقیقه ای طول کشید تا لباس همو با خوردن نقاط حساس بدن همدیگه یواش یواش درآوردیم و با صحبت های عاشقانه ی سکسی و اینکه اومده که ارضا بشه بعد از چهل روز بدون سکس و اینکه تشنه ی منی منه و باید ریخته بشه توش و باید به قولی که دادیم عمل بکینم و صحبتهایی از این دست… راستش سمیرا چون از سکس با شوهرش راضی نبود وقتی می اومد پیشش که باهاش همبستر بشه وحشت می کرد چون می دونست دو سه دقیقه بیشتر طول نمی کشه و بعدش هم دردهای سرش شروع می شه و از طرفی واسه اینکه از سکس امروز لذت ببره، هر بار که شوهرش می خواست باهاش همبستر بشه بهانه می آورد که پریوده و یا اینکه اونجاش کمی زخمه و احسان رو مجبور می کرد که فقط لای پاش بماله و آبش رو خالی بکنه. من و خواهرزنم دیگه کم کم برعکس شده بودیم و با چه ولعی خوردن لای پای همدیگه رو تجربه می کردیم. دیگه صدای نفس های ناشی از لذت بردن سمیرا در اومده بود. من هم گاهی بهش می گفتم که آروم عزیزم صدات شاید بره طبقه پایین چون روی زمین داشتیم سکس می کردیم. دوباره اومدیم کنار هم و روبروی هم دراز کشیدیم و بدن همدیگه رو می دیدیم و می مالوندیم. تعریف از زیبایی های سمیرا از صورتش از سینه ها و باسنش از لای پاش و موهای به رنگ طلایی روی کسش و کلا” از بدنش رو شروع کردم. چون بدنش رو دوست داشت و خیلی از تعریف خوشش می اومد.
آروم آروم کیرم رو گذاشتم لای پاش و روی کسش که دیگه خیس خیس شده بود، عقب و جلو می کردم. این حالت رو خیلی دوست داشت. روبروی هم به پهلو دراز کشیدیم. ی دست تو گردن هم و یه دست دیگه رو باسن ها و پشت همدیگه و مالش کیر و کس روی هم که واقعا” به من هم لذت خاصی می داد. سمیرا سعی می کرد با حرکت خودش کیرم رو وارد کسش بکنه که من مانع می شدم، به سمیرا گفتم خیلی وقته با خواهرت سکس نکردم، آبم نوک کیرمه و آماده در اومدنه که بهم گفت: خواهش می کنم حواست باشه می خوام لذت ببرم و ارضای کامل بشم و طبق برنامه، تو اوج اورگاسم همشو بریزی اونجایی که خودت می دونی و دوسش داری. من هم لبخندی زدم و گفتم سعی خودم رو می کنم دختر خوشگله. سمیرا نگاه فوق العاده ای به من کرد و شروع کرد به خوردن لبم. آغوشمون احساسی تر و زیباتر و لذت بخش تر شده بود. انگار ی زنو شوهری هستیم که امروز به هر شکلی شده باید کارمون رو واسه بوجود اومدن یه موجود دیگه از وجود خودمون، تموم کنیم.
رابطه مون لحظه لحظه گرم تر می شد و اینکه نگران هیچی نبودیم و وقت به اندازه کافی داشتیم و اینکه حتی تا شب هم می تونستیم با هم باشیم، لذت رابطه رو بیشتر و بیشتر می کرد. من هم هر وقت حس می کردم شاید آبم بیاد بهش می گفتم تکون نخوره و کیرم رو از روی کسش در می آوردم تا کمی شرایط عادی تر بشه. سمیرا آروم و قرار نداشت. همش وول می خورد می اومد روم، منو می کشوند رو خودش. مجبورم می کرد بایستم و کیرمو می خورد و دوباره خودش هم می ایستاد و ایستاده کیرمو میذاشت روی کسش و من هم با هاش همراه می شدم تا لذت بیشتری رو ببره. تو همین حین تلفنش زنگ زد. دوستش بود که نمی خواست جواب بده که بهش گفتم جواب بدی بهتره، ی وقت کار ضروری داره زنگ می زنه خونتون شاید… اونهم همین کار رو کرد.
البته این تلفن هم باعث شده بود آتیشم بخوابه و نگران اومدن زودهنگام آبم نباشم. دوباره خوردن لب همدیگه رو شروع کردیم اونهم با ولع خاصی که انگار اولین بارمون هست. وقتی رو زیرانداز دراز کشیدیم اومدم رو سمیرا و نگاش کردم و آروم کیرمو گذاشتم رو موهای کسش . دوربین عکاسی رو هم که کنارم گذاشته بودم گرفتم که چند تا عکس بگیرم که سمیرا خندیدو گفت دمت گرم یادت بود. با گرفتن چند تا عکس و گذاشتن کیرم لای کسش و بستن پاهاش که زیبایی خاصی به همون قسمت می داد خیلی برام لذت بخش بود.
دوربین رو گذاشتم کنار و با بوسیدن اطراف کسش و کشاله ی رونهای سفیدش که هیچ موی زایدی نداشت، آروم آروم اومدم به سمت بالا و شروع کردم به خوردن پستونای سمیرا و بعدش هم لبش و با قرار گرفتن تمام بدنم رو بدن هیکلی و درشت سمیرا، کیرم دقیقا” رفت روی کسش و سمیرا با باز کردن پاهاش کیرم رو گذاشت در آستانه ی ورود به کسش که بعد از چهل روز واقعا” می خواست لذت ببره و من هم می خواستم تنگیش رو احساس بکنم و همزمان لذتش رو ببریم. با نگاه کردن به چشای همدیگه آروم آروم کله ی کیرم رو می ذاشتم تو کسش و دوباره می کشوندم بیرون و در همین حین صحبتهای سکسی خاصی می کردیم تا بیشتر لذت ببریم. با گفتن اینکه بزار تو دیگه نمی تونم تحمل بکنم… آروم ی خورده بیشتر کیرم رو فرو می کردم تو کسش و می کشیدم بیرون و همینطور این کار رو انجام می دادم. بدنم رو کاملا” گذاشتم روی سمیرا و شروع کردم به خوردن لبش و آروم آروم تلمبه زدن رو شروع کردم. زیبایی سمیرا با تلمبه زدن من و لذت بردنش انگار بیشتر شده بود. هر دومون با اینکه تازه شروع کارمون بود کمی عرق کرده بودیم. وقتی اشک از گوشه چشم سمیرا اومد متوجه شدم که واقعا” داره لذت می بره. گفتم آماده ای کامل بزارم تو که با حرکت آروم چشم های زیباش و سرش تایید کرد. من هم با نگاه عاشقانه به چشاش بطور کامل تا ته فروکردم کیرمو تو کسش . البته کسش مثل قبل تنگ تنگ نبود. بعد از چند دقیقه که سمیرا پرسید کیف می کنی ؟ تنگه کسم؟ واست لذت داره؟ من هم گفتم آره عزیزم اما مثل قبل نیست. که گفت چیکار کنم مجبور شدم یه بار خود ارضایی کنم. دست خودم نبود نمی تونستم تحمل کنم. بعدش به من گفت تو چی؟ خودارضایی داشتی تو این مدت که من هم گفتم نه، فقط یه بار خواب سکسی دیدم و ی خورده اونجام خیس شد اما آبم نیومد یعنی ارضا نشدم. بعدش به من گفت: حالا کی اومد تو خوابت؟ که گفتم نمیشناسی و خیلی سمج شد و گفتم ندونی بهتره. بزار رو خودمون تمرکز کنیم و هدفی که قراره هر دومون بهش برسیم. ی خورده از این صحبتها کردیم تا کمی حسم کمتر بشه و آبم دیرتر بیاد بیرون و همینطور هم می شد.
در مورد خوابم باید بگم که دوست زنم بود که شوهرش هم معلول بود و شرایط خاصی داشتن و… بگذریم.
تو همین حین که کیرم رو درآورده بودم تا آبم نیاد، سمیرا منو کشوند کنارش و من هم به پشت خوابیدم و اومد روم و کیر سفت و کشیده ی منو با دستاش تنظیم کرد رو کسش و آروم گذاشت تو و شروع کرد به بالا پایین رفتن رو کیرم. لذت خاصی می برد دو سه دقیقه که گذشت بهش گفتم مواظب باش آبم داره میاد که آروم از روم بلند شد و کنارم دراز کشید. با دست کشیدن موهای همدیگه، ی خورده صحبت کردیم که بیشترش رفت رو حامله شدنش. راستش سمیرا دوست داشت تو اوج ارگاسم حامله بشه و از اولین حاملگیش راضی نبود چون تو دو سه دقیقه شوهرش کارش رو تموم می کرد و بعدش هم خرو پف شوهرش و پیامدش ناراحتی و مالوندن خودش و سردردش شروع می شد. دوست داشت بچه دومش تو اوج لذت شکل بگیره. بارها و بارها اینو به من می گفت که من هم البته بدم نمی اومد اما خوب قرار نیست هر کاری رو حالا تا اینجا سکسمون کشیده شده انجام بدیم. البته سمیرا هم پر بی راه نمی گفت. ی جورایی من و باجناقم اون فرم و اسکلت صورتمون تا حدودی به هم نزدیک بود و اگه بچه پسر می شد و شبیه من کسی شک نمی کرد که روزی شاید نیاز به آزمایش باشه، اما اگه دختر می شد که خوب بیشتر شبیه سمیرا می شد و نگرانی وجود نداشت.
بهرحال با این حرفها و همچنین صحبت های عاشقانه ی دیگه، دوباره کیرم رو می ذاشتم تو کس سمیرا و تلمبه زدنها رو شروع می کردم. بوسیدنمون و نگاه کردنمون قطع نمی شد دیگه کلی عرق کرده بودیم، ذهنم رو منحرف می کردم تا آبم دیرتر بیاد اما صورت زیبای سمیرا و بدن خوش فرم و هیکلیش شرایط رو سخت تر می کرد، یه پنج دقیقه ای عجیب تلمبه زدم و وقتی دیدم دیگه داد سمیرا داره در میاد گفتم آماده ای که گفت آره عزیزم آماده ی آماده… واسه حامله شدن از تو، واسه حس کردن اسپرم گرمت تو بدنم، واسه پاشوندن آب کمرت رو تخمکهام واسه لذت همبتسر شدن باتو واسه اینکه پدر بچم بشی و و و… دیگه اشکهاش گوشه چشمهاش رو خیس کرده بود و من هم که دیگه نمی تونستم تحمل کنم با علاقه ی تمام کیرم رو تا ت فشار دادم و با خوردن لبهای سمیرا گفتم: خیلی دوست دارم حاملت کنم، تو باید از من آبستن بشی و از این حرفها و وقتی کلمه های ی ” جانم عزیزم ، همش رو بریز تو من که از خدامه ” رو از زبان سمیرا شنیدم، دیگه نتونستم تحمل کنم و با فشار دادن مضاعف کیرم تو کس سمیرا، آبم رو با تمام وجود و علاقه ریختم تو کسش و عجیب هردومون رفتیم تو حس خاص لذت. حسی که واقعا” لذت بخش بود. حسی که هیچوقت تو زندگی مشترکمون با همسرامون بوجود نیومد و نمی اومد. حسی بود از علاقه مندی به برقراری رابطه جسمی و جنسی برای لذت طرف مقابل. نه فقط برای خودش .
بعد از یکی دو دقیقه که روی سمیرا بودم بدون اینکه کیرم از کسش بیرون بیاد، دستام رو گذاشتم رو باسنش و کشوندم طرف خودم و آروم از روش اومدم کنارش درازکشیدم و با ی فشار کیرم رو که ی کم از اون سفتیش کم شده بود رو بطور کامل گذاشتم تو کسش و همدیگه رو بغل کردیم. سمیرا لرزش خاص بعد از ارگاسم رو پیدا کرده بود و از دیدن این صحنه خیلی لذت می بردم. با مرتب کردن موهاش و دست زدن به صورت و لبش ی خورده حرفهای سکسی لذت بردن از سکس و اینکه داره نطفه تشکیل می شه رو مطرح کردیم و یه ده دقیه ای رو به همین شکل لذت بردیم و گذروندیم.
وقتی کیرم کوچیک و کوچیکتر می شد و خود بخود از کس سمیرا بیرون می اومد لذت خاصی داشت و خواهرزنم مثل بعضی از زنها از این حالت خوشش می اومد. دیگه داشت نوک کیرم بیرون می اومد که با دستم بقیه منی لوله ی کیرم رو با انگشتام ریختم رو چوچوله ی کس سمیرا و با پیدا کردن شورت سمیرا که گوشه تخت افتاده بود، گذاشتم لای پاش تا ی وقت منی بیرون نریزه. بصورت مورب باسن هامو بطوری که کیرم زیر کس سمیرا قرار بگیره، گذاشتم زیر کون سمیرا تا کسش به طرف بالا باشه تا اسپرم ها مسیر رسیدن به تخمک رو راحت تر طی بکنن. من که با دست راستم پستونای سمیرا رو می مالوندم و با دست چپم موهاش رو ناز می کردم، سمیرا هم با دست راستش باسن و پاهامو می مالوند و با دست چپش سینه ها و موهامو. واقعا” آرامش خاصی داشتیم.
ی نیم ساعتی گذشت. پیشنهاد دادم که بریم ی دوش بگیریم سمیرا هم قبول کرد. تو حموم همدیگه رو بغل کرده بودیم و با شامپو بدن همدیگه رو شستیم. بدن هردومون نرم نرم شده بود. خوردن پستونهای درشت و نرمش و خوردن کیر و خایه هام توسط سمیرا لذت خاصی به هردومون می داد. یهو سمیرا به من گفت باورت میشه؟ گفتم چی؟ گفت: آبت همش رفت تو، به قطره شم نریخت بیرون. من هم بوسیدمش و گفتم نوش جونت مادر بچه ی آینده ی من. همونجا ایستاده کیرم رو که کوچیک بود گذاشتم لای پاش و شروع کردیم به لب گرفتن. ی ده دقیقه ای رو تو حموم بودیم که تلفنش زنگ خورد. سمیرا دوش گرفت اومد بیرون و بعدش من.
سمیرا که لباس مجلسی دومیش رو پوشیده بود خیلی زیباتر شده بود. واقعا” بهش می اومد. به زن کامل شده بود. ساعت دیگه دوازده شده بود. ی غذایی آماده کردیم و بعد از خوردن غذا رو تختخواب نشستیم و شروع به صحبت. آروم آروم دراز کشیدیم و تو چند دقیقه لباسهای همو درآوردیم. البته شورت هامونو نه. حین صحبت کردن و مالوندن بدن همدیگه و خوردن لبها، دیگه یواش یواش تو بغل هم خوابمون برد. واقعا” خواب بعد از سکس می چسبه. با زنگ تلفن همراه سمیرا، بیدار شدیم. یهو ترس ورمون داشت….