کوس بلوند درخواستی از شما کیر رو ساک میزنه با ابه کیر پسر میماله به سینه اش
تک تک لحظات میدونستم آخر خوبی نداره . میدونستم دلم مچاله میشه . اما پشیمون نبودم . لذت میبردم . از خودش . از محبتاش. از عاشقی کردنش . از حرف زدنامون . از بقل کردناش . از خونه کوچیکش . اون تخت یک نفره اش . رابطه ما عجیب شروع شد . من بیست و چهار سالم بود . داشتم درس میخوندم و میخواستم از ایران برم . کیوان چهل و چهار ساله بود . مدیر موسسه ای بود که من اونجا زبان میخوندم . ترم های بالاتر هم درس میداد . همسرش هم توی همون موسسه عصرا درس میداد و مشاوره میکرد . خیلی شایعه راجع بهشون بود . همسرش جوون بود و خوشگل . میگفتن ازدواجشون فرمالیته است و هرکدوم جداگانه زندگی میکنن . میگفتن تو فرانسه توی یه مهمونی عاشق زنش شده و با کلی دردسر باهم ازدواج کردن . منم مثل بقیه روابطشون رو
زیر نظر داشتم . تو نگاه من بیشتر دوستای خوبی واسه هم بودن تا زن و شوهر . بالاخره هم طلاق گرفتن و همسرش از ایران رفت …
تا وقتی که من ترمای پایین رو درس میخوندم رابطه ام باهاش در حد سلام بود . میدیدم توی استراحت بین کلاسا با همه دخترا شوخی میکنه و چقدر همه دور و برش میپلکن . من مشغول درگیری هام بودم . باید سریع از دانشگاه میومدم کلاس . برای یک دانشجوی معماری استراحت اصلا بی معنیه . همیشه یک پروژه ای هست که باید تحویل داده بشه . همیشه ماکتی هست که باید درست بشه . همیشه فشار نقشه ای هست که باید کشیده بشه . منم همیشه خسته و خورد و پر از وسایل میرسیدم موسسه و مطمئن بودم اصلا تو نگاه اون نمی اومدم . دوسال همینطور گذشت . امتحانای ترم آخرم تموم شد و تابستون واقعی برام شروع شد . ترم تابستون موسسه اولین ترمی بود که ما با کیوان کلاس داشتیم . اومد سر کلاس . تاحالا اینقدر از نزدیک احساسش نکرده بودم . چقدر خوشتیپ بود . تیپ و استایل مردونه اش رو دوست داشتم . پیرهن آبی کمرنگ پوشیده بود با شلوار توسی . کالج سرمه ای . موهاش جوگندمی بود . شونه کرده بود عقب . بوی عطرش کل کلاس رو برداشته بود . محو اش شده بودم و دست خودم نبود. از همه خواست که خودشون رو معرفی کنن و درس رو شروع کرد .ترم ما میگذشت و من نمیتونستم تصمیم بگیرم ازش بدم میاد یا خوشم میاد . مثل یک طوفان می اومد و هرکسی که اشتباه میکرد یا حرف اضافه ای میزد میکوبید و به سخره میگرفت و سر جا مینشوند و بعد اون روی خودش رو نشون میداد . جوری که کسی نبینه لبخند میزد یا چشمک میزد یا فشار محبت آمیز کمی به بازو میداد یا به شونه میزد . دل اون شخص رو به دست میورد . دافعه و جاذبه باهم بود .
اخرای ترم بود . تصمیم گرفته بودم موهای مشکی مو بلوند کنم . بعد تغییر رن
گ همه به من گفتن به رنگ پو
ست و صورتم میاد و خوشگل شدم . کیوان هنوز منو ندیده بود . اومد سر کلاس . طبق معمول شروع کرد به فرانسه احوال پرسی . نگاهش به من افتاد . یک لحظه مکث کرد و رفت . داشتیم تمرین حل میکردیم که دیدم بالای سرم ایستاده . خیلی آروم گفت بهت میاد و رفت . ذوب شدم .
گذشت ….
نمیدونستم چیکار کنم . گیج بودم . هم جذبش بودم و هم از رفتارش سر کلاس اذیت میشدم . مطمئن بودم منو نادیده میگیره .. میدونستم همه اینا یک توهم تو ذهن منه . با همه همینطوره . فکر کردن بهش لخند به لبم می اورد . به همین چشمک ها و نوازش های کوتاه مدتش دلخوش بودم
بچه های کلاس تصمیم داشتن روز آخر ترم رو دست جمعی بیرون برن . کیوان هم قرار بود بیاد . از بچه ها پرس
یدم که کدوم رستوران میریم . آدرس رو گرفتم و گفتم بعد میبینمشون . رفتم دستشویی ، یکم آرایشمو تمدید کردم و موهامو درست کردم و اومدم بیرون . دید هنوز تو موسسه ام . گفت چرا نرفتی ، گفتم آدرس رو دارم میرم الان . گفت وایسا منم بیام . رفتیم تو خیابون گفت ماشینتو قفل فرمون بزن با ماشین من میریم ، شب هم همینجا میارمت پیش ماشینت . هرچی گفتم مزاحم نمیشم و نه و مرسی اثر خاصی نکرد . حرفش همون بود . در ماشینش رو برام باز کرد و رفت خودش سوار شد . توی ماشین از من هی سوال میکرد . راجع به درس ام ، کار ام ، فرانسه و از تجربیات شخصی ش گفت . بر خلاف کلاس خیلی دلچسب بود . شوخی میکرد و میخندید . توی رستوران کنار من نشست .اینقدر جمعیتمون زیاد بود که کسی متوجه ما نشه . همه مشغول صحبت کردن با صدای بلند بودن . گاهی در گوشم شوخی پچ پچ میکرد یا از دستم نیشگون میگرفت . من نمیدونستم چیکار باید بکنم . استاد من بود . بزرگتر از من بود . تمام مدت بعد که میدیدمش و توی موسسه توی ذهن ام بود . آخر به خودم گفتم ترم دیگه که کیوان معلم ما نیست و کو تا من باز اینطور از نزدیک ببینمش . منم دل به دریا دادم و باهاش تیک زدم . اون شب تو سکوت برگشتیم پیش ماشین من . توی راه هیچ حرفی نزد فقط موزیک بین ما بود . منتظر شد من سوار ماشین شم و راه بیفتم ، بوقی زد و از من گذشت .
ترم بعد برخلاف بقیه کلاسا باز معلم ما خودش شد . بیرون رفتن های دست جمعی آخر ترم بچه های کلاس تبدیل به هفته ای دوبار شده بود و توی تمام این مدت کیوان منو همراهی میکرد . همیشه هم همون روال بود . از اون حد هم خارج نشد . سرکلاس جدی و بیرون شوخ و مهربون تا اینکه یکی از بچه های ویزاش درست شد و مهمونی گرفت . کیوان هم دعوت بود . اون ساعت ده شب اومد .تیشرت تیره پوشیده بود با شلوار جین و کالج تیره . منم تاپ سیاه پوشیده بودم با شلوار جین . گردنبند چوبی انداخته بودم بلندیش جوری بود که تا لب شلوار جینم بود . موهامو باز گذاشته بودم . از آرایشای خرکی و سنگین بدم میاد . ریمل زده بودم و یه رژ قرمز . همین کیوان تا اومد شروع کرد مشروب خوردن و دست یه دختر دیگه ای رو گرفت و رقصید . بغض کردم . فک میکردم با من میرقصه . کلی منتظر همچین مهمونی ای بودم . وسط رقص موهای اون دختره گیر کرد به گردنبند من . باهاش رفتم تو اتاق تا جدا کنه . کیوان بعد ما اومد و کمک کرد . دختر رفت بیرون و موقع رفتن به کیوان گفت نمیای ؟ جواب شنید الان . با اکراه و یکم عصبانیت رفت بیرون . ک
یوان جلو روم وایساده بود . بوی الکل رو از دهنش احساس میکردم . خودمم خیلی تعادل نداشتم . اومد جلو تر . فاصله ای دیگه نداشتیم . ت
و چشام خیره شده بود . چونه مو گرفت و منو سمت خودش کشید و بوسید . با تمام وجودم بوسیدمش . یهو سرش رو کشید عقب ، دوباره تو چشمام نگاه کرد و رفت بیرون . من وا داده بودم . میخاستمش . اما اون منو گذاشت و رفت . بعد از اون آخر هفته و مهمونی توی کلاس جدی تر شد . با ما بیرون نمی اومد و منو نادیده میگرفت . دیگه کلاسا اونطور نبود . کیف نمیداد . کیوان انرژی دیگه نمیزاشت . همه اذیتش میکردن که باید مهمونی بگیره از این حال و هوا در بیاد . آخر مهمونی رو انداختن رو گردنش . به شوخی بهش گفتم کمک نمیخواین ؟ گفت چرا که نه . هرکی میاد داوطلب شه . ادرسمو از منشی بگیرین . تصمیم گرفتم من زودتر برم خونش . تیری تو تاریکی بود . قبلاهمش فکر میکردم من دارم خودمو بهش تحمیل میکنم . اما اراده نمیکردم که نرم .
ساعت سه رفتم خونه اش . وارد آپارتمانش که شدم دیدم نیست . از تو اتاقش داد زد الان میام . خونه اش نقلی بود . اومد بیرون .نه گفت چرا زودتر اومدی نه پرسید تنهایی بقیه کجان. هیچی . فقط گفت تزئین هله هوله با تو . من میرم مشروبا رو از ساقی بگیرم و رفت بیرون .خونه اش رو برانداز کردم . اتاق خوابش تخت یک نفره داشت . پر از کتاب بود . یه دست مبلL مانند ، میزنهار خوری کوچیک ، با چندتا کمدو باز هم کتاب . نیم ساعت بعد برگشت .مشروبا رو گذاشت تو یخچال و شروع کردیم کار کردن . آشپزخونه اش کوچیک بود و هی به هم برخورد میکردیم . آخر سر دوتا بازوی منو گرفت و بلندم کرد و گذاشت رو اپن . گفت توهمینجا بشین . خنده ام گرفته بود . باهاش حرف میزدم و شوخی میکردم و اونم کارا رو میکرد . دوتا گیلاس شراب ریخت و گفت برای خستگی در کردن خوبه . شراب میخوردیم و به هم لبخند میزدیم . اومد جلوم ایستاد . دوباره همون نگاهو تو چشمش میدیدم . دوباره خیره شده بود بهم .نگاهمو انداختم پایین . خجالت میکشیدم . اومد نزدیکم . آروم گفت بهم نگاه کن . چشمامو آوردم بالا و نگاهش کردم ، مکث کرد و بعد محکم منو بوسید . دستاشو انداخت دورمو منو محکم بقل کرد . از رو اپن بلندم کرد .پاهامو دورش حلقه کردم و دست هامو دورش . میخواستمش . با تمام وجودم میخواستمش . همینطور که همو میبوسیدیم و بقلم کرده بود رفتیم اتاق خواب . منو گذاشت رو تخت و خودش روم . لب امو میبوسید . گردنمو میبوسید . میرفت سراغ گوش هام . لاله ها رو گاز گاز میکرد . توی بقل اون من مثل یه گنجیشک بودم . یهو خودشو کشید عقب . گفت من چیکار دارم میکنم . تقصیر اون شرابه لعنتیه و اون نگاه تو . نباید اینکارو میکردم . نمیدونستم چی بگم که منو پس نزنه و بلند نشده . فقط بوسیدمش . نه بوسه محکم و از سر شهوت . بوسه نرم و ملایم . بعد بهش نگاه کردم . تمام خواستنمو ریختم تو نگاهم . تو چشماش دیدم داره با خودش میجنگه . آخر مغلوب شد و منو بوسید . شیرین ترین بوسه زندگیم بود .
بوسه هاش محکم تر میشد . زبونمو میکشید تو دهنش و با زبونش بازی میکرد . لبشو یکم گاز گرفتم . خوشش اومد . لاله گوشم رو گاز گرفت و آه کشیدم . گردنش رو میبوسیدم و گاز میگرفتم .اومد پایین تر . با زبونش خط سینه ام رو از بالای تاپ ام لیس زد . آه میکشیدم و دستم رو کرده بودم تو موهاش . تیشرتشو از سرش کشیدم بیرون . تاپم رو در آورد . گفت هشتادی ؟ خنده ام گرفته بود . چجوری حدس زد با یه نگاه ؟ ست سوتین و شرت ام سیاه بود و ساتن . از بالای سوتین بالای سینه هام رو لیس میزد و گازای ریز میگرفت . هی ام سرش رو میورد بالا و لبام رو میبوسید . سوتینمو خیلی سریع باز کرد . سینه چپ ام رو گذاشت تو دهنش و راست رو گرفت تو مشتش . خیلی محکم و خشن سینه رو میخورد و اون یکی رو محکم فشار میداد . ناله میکردم آروم ، اما واقعا داشتم کیف میکردم . هی سینه ها رو عوض میکرد . راستو میخورد و چپ و فشار میداد .نوک سینه هامو گاز گازی میکرد و باز سرشو میورد بالا و لب میگرفت . زبونش رو از نافم کشید اومد پایین تا لبه شرتم . با دندون پایین شرتمو کنار زد و چوچولمو لیس زد . آه میکشیدم بلند و موهاشو میکشیدم . پاهامو دور گردنش گذشته بودم . شرتمو در اورد و من کمکش کردم دکمه های شلوار جینشو باز کنه . یهو ترسیدم . شرتش کلوین کلاین طوسی بود و بدجور بادکرده بود . هولم داد عقب و شروع کرد کسمو لیس زدن . نگاهم کرد و با چشمش اشاره کرد به کسم و گفت اکی ه ؟ میدونستم منظورش پرده است . گفتم راحت باش . دوباره شروع کرد لیس زدن . زبونشو میکرد تو کسم ،یکی از انگشتاشم گذاشته بود تو دهنم تا میک بزنم . شایدم میخاست زیاد جیغ نزنم . انگشت اون یکی دستشو اروم کرد تو کسم . آخ ام رفت هوا . خیلی وقت بود سکس نداشتم . کرد تو کسم و چرخوند . به نظرم دنبال جی پوینت ام بود . جیغ زدم و لرزیدم و رسیدم . انگشتشو از کسم در اورد و گذاشت تو دهن خودشو لیسید . خوشم اومد از کارش . روم دراز کشید و اروم لبامو میبوسید تا اروم شم . بعد چهار پنج دقیقه شروع کردم کرم ریختن . پامو میمالیدم به پاش با موهاش بازی کردم و محکم بوسیدمش . خنده اش گرفته بود . گفت کرم نریز بچه .دستمو مالیدم به کیرش . به پشت خوابید و شرتشو در اورد . کیرش دراز نبود اما کلفت بود . تهش کلفت تر از نوکش بود و خاییه های گنده داشت . بلند شد وایساد .گفت بخورش . شهوت تو چشماش بود . رفتم جلو پاش زانو زدم و کیرش رو کردم تو دهنم . دستام دور پاهاش بود و سرش کیرشو کم کم مزه مزه میکردم . دستشو گذاشت پشت سرم و یه فشار کوچیک داد و چشماشو از شدت شهوت بست .باز فشار داد. احساس میکردم سکس خشن دوست داره . دلم میخاست داد بزنم منم عاشق سکس خشن ام . کیرش تا اخر تو دهنم بود . یکم در اورد و گفت زبونتو بیار بیرون . کیرش رو باز کرد تو دهنم و این دفه گفت حالا با زبونت خایه هامم لیس بزن . خیلی کیف میکرد اما من داشتم خفه میشدم چون کیرش کلفت بود . یکم تلنبه زد تو دهنم و بعد در اورد . دستمو گرفت و بلندم کرد و دوباره انداخت رو تخت . از تو کمد کنار تخت کاندوم در اورد و کشید رو کیرش و گف بخواب . اومد روم یه گاز از بالای سینه ام گرفت . دستاشو ستون کرد دورم خیره تو چشمام . کیرشو میمالید به کسم .
آب کسم راه افتاده بود و اروم ناله میکردم . میخاستم لامصب ام نمیکرد تو . میخاست التماس کنم . سرمو کج کردم از دستش که کنار سرم ستون شده بود یه گاز کوچیک گرفتم گفت جووون میخای نه ؟ گفتم بکن دیگه . گفت نه هنوز زوده . فقط کیرشو میمالید و دیوونم میکرد . داشتم زیرش پیچ و تاب میخوردم از شدت شهوت و خواستن . خواستن تنش . کیرش . سنگینی وزنش . بوی بدنش که اینقدر خوب بود . بهش با ناله گفتم توروخدا… بکن .. دارم میمیرم . ته خنده ای زد و تو چشمام نگاه کرد و اروم کرد تو . خیلی وقت بود سکس نداشتم و یکم دردم اومد . تا کیرشو کرد تو چشمام از شدت لذت جمع شد و ناله کردم . اروم اورد بیرون و گفت میخای بازم . التماس میکردم توروخدا بکن . خیلی اروم میکرد تو ودر میاورد و بیرون نگه میداشت . صورتشو نزدیک صورتم کرده بود و زبونشو بیرون اورده بود . با زبونش با لب ام بازی میکرد و من پر پر میزدم اون زیر . میخاستم . به نظرم طاقت خودشم تموم شد . شونه هامو گرفت و کیرش رو تا ته تو کسم فرو کرد . فک میکنم خایه هاشم بود اینقدر محکم و تا ته بود . داشتم پاره میشدم . التماسش کردم یواش تر . تا اینو گفتم مث دیوونه ها شروع کرد تلنبه زدن . یهو کشید بیرون و منو محکم برگردوند . یه بالش گذاشت زیر شکمم و از پشت کرد تو کسم . درد داشت واقعا . سعی میکرد پاهامو جمع نگه داره که کسم تنگ تر باشه . درد داشتم . اما لذت میبردم . دولا شد روم و پشت گردنمو گاز گرفت . یکم حالتش رو عوض کرد و شترق کوبوند رو کونم . گفت جووون میلرزه . کونتم میکنم . کونتم پاره میکنم . کست بس نبود . همه چیتو میخام . میخام جررررت بدم . من ناله میکردم . آخ میگفتم . میخاستم اروومتر منو بکنه و همزمان محکم تر پاره ام کنه .دستشو گذاشت پشت گردنمو یکم فشار داد و خیلی محکمو تند تلنبه میزد . من رسیده بودم اما صبر نکرد . انگا دیگه نمیدید منو فقط میکرد . فحش میداد بلند : میگامت . دیدی بالاخره کردمت . جنده منی . مال منی . جای کیر خودمی . پاره ات میکنم .
رسید . یه لحظه توو نگه داشت . اروم کشید بیرون و روم ولو شد . داشتم له میشدم . احساس میکردم کس ام مث دروازه شده . از روم رفت کنار و خودشو انداخت کنارم . اروم دستمال برداشت و کاندومو برداشت و کیرشو تمییز کرد . نمیدونستم بقلش کنم یا نه . فکر میکردم شاید ازیناس که بعد سکس احتیاج به چند دقیقه سکوت داره . برگشت نگاهم کرد . منو کشید سمت خودش و بقلم کرد . پاهاشو انداخت لای پام و منو سفت چسبوند به خودش . گفت