کوس های کیردار دوجنسه آبدار رو شیرین
ما بود و هر روز میدیدمش و نگاش میکردم از برخورد اونم میشد فهمید که خیلی دوس
داره که بهش پیشنهاد بدم ولی از اون جایی که بچه مثبت بودم تا نزدیکش میرفتم ولی باز
منصرف میشدم اینم بگم که خدایی دم خدا گرم از لحاظ تیپ و قیافه خدا بهم همه چ
ی داده بود الا این پررویی که هر کار میکردم نمیتونستم باهاش کنار بیام خلاصه کنم یه چند ما
هی و گذشت امتحانات ترم اول شروع شد مدرسه که میرفتم میدیم همه اونایی که از من خیلی
پایین ترن دارن در مورد دوس دختراشون باهم حرف میزنن و وقتی یه نگاه به خودم میکردم
هی خودمو لعن و نفرین میکردم که پیمان خاک بر سرت که عرضه اینکه یه دختر برا خودت تور ک
نی رو نداری خلاصه زد به سرم که بشینم مست کنم شاید تونستم مشکل این کم روییمو حل
کنم یادمه قبل امتحان رفتم یه بطری عرق گرفتم بعد امتحان با دوتا از رفیق فابریکام نشستیم
خوردیم گفتم امروز روزیه که شاخ غول رو باید بش
کنمو که شکستم وقتی دختر رو دیدم دلو ز
را او
لین بار مخشو بزنم و بیارمش خونمون
اولین باری که تو بغلم حسش کردم باور کنید همه ی دنیام تصورش میکردم خودتونم خوب
میدونید که اولین دوس دختر ادم اونم از نوع تک پرش چه جایی تو دل ادم باز میکنه
دوست دختر
سلام کوچیکه شما من پیمانم و الان 28 سال دارم و داستانی که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به 9 سال پیش که تازه افتاده بودم به تو وادی رفیق بازی و کس کردن مردونه این ماجرایی هم که براتون میگم عین حقیقته دیگه راست و دروغش هم با خودتون
پیش دانشگاهی بودم که برا اولین بار تو زندگیم طالب یه دختر دبیرستانی شده بودم که مدرسشون نزدیک مدرسه ی
خلاصه گذشت و گذشت و گذشت تا اینکه من 21 سالم شد خیلی قیافه و تیپمم با اونی که بودم خیلی بهتر شده بود دورم پر شده از دخترای جور واجور که حتی اسماشونم قاطی میکردم و برا خودم شده بودم یه پا کس کن خراب ولی اون دختر رو هنوز داشتم و خدایی از همه نظر بهم میرسید هم از لحاظ جنسیش هم عاطفی و مالیش جوری بود با اینکه میدونست که بغیر اون با کسای دیگه هم رابطه دارم ولی اینقد دوسم داشت و وابستم شده بود که اگه جونشم میخواستم نه نمیگفت دوره ای هم شده بود که بخاطر اینکه دورم دختر زیاد بود و وضع مالی بابامم خوب بود دورم پر شده از از رفیقایی که مثه مگس دور شیرنی پرسه میزنن منم جوری شده بودم که رفیقام هر کدوم از دوس دخترامو که دست میذاشتن روش و میگفتن بیار من نه نمیگفتم تا اعتراضی هم میکردم میگفتن یعنی تو یه دختر رو به رفیقات میفروشی و کس لیسی و از اینجور کس شعرا…. که الان فکرشو میکنم میبینم واقعا خر بودم و یه تار موی بعضی از دخترا شرف داشت به هزارتای این رفیقایی که دورم بود رفیق که نه بهتره بگم فیق همشونم میدونستن که بحث مینا (همین دختری که بحثش رو میکنم و فراموش کردم اسمشو بگم) از باقی دخترا جداست برا همین اصلا تخم اینکه نگاه چپ بهش کنن نداشتن چه برسه به اینکه بخوان پیشنهادشو به من بدن مینا هم دیگه بس تو بغلم خوابیده بود کم کم داشت برام مثله بقیه میشد ولی باز دلم نمیومد که بخوام بدم این مفت خورا بزننش سر سیخ
یه شب درست یادمه دو روز مونده بود که ماه رمضون بشه نشسته بودیم تو خونه ( خونه مجردی داشتم) با سه تا از رفیقام مشروب میخوردیم که یکی از دوستام که از صدقه سری همون مینا با دختر همسایه مینا دوست شده بود تو همون جمع بهم گفت که مینا با یه پسری ریخته رو هم و خاک بر سرت ندادی بچه ها بکننش تا دختر بهت کیر زد منو نگو خدا شاهده میگی حالا همون لحظه زنمو دارن جلوم میکنن جوری جوش داغ کرده بودم که به رفیقم گفتم اگه راست بگی همین فردا میدم همتون نوش جونش کنید که دیدم قیافه هاشون جوری بود انگاری عروسی ننشونه گفت بهت ثابت میکنم منم گفتم باشه ثابت کن منم نامردم اگه نیارمش همون شبش به مینا اس زدم که دلم برات تنگ شده و اینجور مخ زنیا که خودشم به رفتارم شک کرد گفت چی شده زمین تا اسمون فرق کردی که هزار یه جور بهونه تراشیدم که تو همه چیزمی و مخشو زدم قرار شد دو روز بعدش برم دنبالش بیارمش خونه اینو به رفیقم گفتم که دیدم چشماش روشن شد گفت همین فردا بهت ثابت میکنم که فرداش رفت دنبال دوس دخترش دیدم تو ماشینش مینا هم نشسته با یه پسر دیگه خدا شاهده میخواستم دق کنم اخه اون کسی بود که من رو سرش قسم میخوردم اغا ما رو نگو شدیم عین اینایی که برق سه فاز گرفتتشون همون لحظه طاقت نیوردم بهش زنگ زدم( قرارمون هم با رفیقم این بود که اگه دستشو برام رو کرد من ضایع نکنم تا دختر رو بیارمش تو خونه) هرچی شمارشو گرفتم جواب نداد دیگه داشتم خونای خودمو میخوردم باورم شد که مینا خانومی هم که من اینهمه بالا بالا میشوندمش هم وفا نکرده
خلاصه به هر بدبختی بود خودمو رسوندم خونه و نشستم پای بساط مشروب اینقد خوردم و خوردم که وقتی رفیقام رسیدن خونه هر کدومشونو چهارتا میدیدم تا رفیقم رسید گفتم نوش جونتون مینا هم بکنید حالشو ببرید یه نیم ساعتی گذشت دیدم اس داده ببخشید با بابام اینا بودم نتونستم جواب بدم منم خودمو زدم به در بیخیالی و پیش خودم گفتم فردا یه بابایی نشونت بدمت صدتا بابا از پهلوش در بیاد بهشم گفتم فردا روضه نگیر که میخوام یه دل سیر باهم حال کنیم و اونم قبول کرد
روز اول رمضون شده بود که رفتم دنبالش و به رفیقامم قبلش گفتم که ما اومدیمدتو خونه سرصدا نکنید اول خودم حالمو باهاش میکنم بعد میدم شما حالشو ببرید
خلاصه رفتم دنبالش ولی همین که دیدمش باور کنید میخواستم بزنم دندوناشو بریزم دهنش ولی جلوی خودمو گرفتم گفتم اینجوری حیفه باید جوری به سرش بدم که بفهمه تاوان خیانت به پیمان یعنی چی خودشم از قیافه و لحن صحبتم یه چیزای دستگیرش شد ولی فکرشو نمیکرد که چه برنامه ای براش ریختم
اوردمش تو خونه و رفتیم تو اتاق به دوستامم گفتم وقتی من دارم میکنمش از جفتمون و صحنه سکسمون لحظه به لحظشو فیلم بگیرید که میخوام تا اخر عمرش عذابش بدم تو اتاق نشسته بودیخ یهویی یکی از همین گوساله ها اونور یه مرگیش شد که صدای نالش بلند شد مینا ترسید گفت کی بود گفتم هیچکس باو مهم نیست لباساتو درار که دیدم گفت نه گفتم چرا گفت روضه ام و باشه برا یه روز دیگه هرچی بهش اصرار کردمدکه به خوبی لباساشو دربیاره قبول نکرد ترسیده بود اخه این دو روز رفتار منم خیلی مشکوک شده بود براش دیدم فایده ای نداره اومدم زوری لختش کنم دلم نیومد بالش رو گذاشتم پشت در اتاق خودمم روش لم دادم گفتم مینا خانوم من صبرم زیاده ولی این تویی که نهایتش یکی دو ساعت دیگه خونوادت گوشیتو سوراخ میکنن گفتم امروز تا نکنمت بیخیالت نمیشم خیلی وقت هم بود که باهاش سکس نکرده بودم خدایی اندامش خیلی از قبل توپ تر شده بود برا همین خوشم نمیومد که زوری بکنمش چون اعتقادم به اینه زوری فقط ابت میاد دیگه هیچ لذتی توش نی دیدم افتاد بع التماس هرچی پیر و پیغمبر بود اورد وسط میدون اخر سر جوش اوردم گفتم خوارکسده ی جنده تو همونی بودی که روز قبل عقب ماشین با یه پسره نشسته بودی و دل میدادی و قلوه میگرفتی اونوقت به من میگی که با بابام بودم فکر کردی من قیافم شبیه یابوهاست که دیدم یهو رنگش مثه گچ سفید شد یخ کرد نمیدونست چجوری موضوع رو ماس مالی کنه هرچی قسم خورد که بقران هیچی بین ما نبوده من بیشتر عصبی میشدم بهش گفتم حالا دختر خوبی باش لباساتو درار حالتو بده گمشو بیرون گفت پیمان میخوای چیکار کنی گفتم هیچی قبلا چیکارت میکردم الانم میخوام همون کار رو کنم باور نکرد جرات نمیکرد لباساشو در بیاره فکر کنم پیش خودش فکر میکرد که میخوام پردشو بزنم گفتم چیه نکنه میترسی پردتو بزنم دیدم باز قسمم داد که پیمان توروقران کاری به دختریم نداشته باش گفتم باشه یه کم اروم شد دیدم یه چند مین که گذشت داره دکمه هاشو باز میکنه باور کنید این همه دختر تو زندگیم از زیرم رد شد ولی هیچ کدومشون به زیبای و اندامی که مینا داشت نمیرسیدن پوستش سبزه بود قدشم تقریبا 170 بود سینه هاشم عین هلو بودن سفت و قرص دکمه هاشو که باز کرد دیدم داره گریه میکنه گفتم اشک تمساح نریز لباساتو درار دیدم دست کرد دکمه های اخری مانتوشو پاره کرد بلند شد شلوارلشم از پاش در اورد گفت بیا هر گوهی دوس داری بخور ولی بقران من با اون پسره هیچ رابطه ای نداشتم گفتم اره جون خودت تو گفتی منم باورم شد بهش گفتم حالا شرتتو درار میخواستم که قشنگ اندامش از روبرو تو فیلم بیوفته چون رفیقم قرار شد از بالای شیشه ی در فیلم بگیره شرتشو که دراورد از دور که نگاش میکردم تازه به این مسئله پی بردم که یه عمر چه هلویی رو میکردم و بهش دقت نکرده بودم پاهاش تو پر و کونشم بس از عقب من کرده بودمش بهش ساخته بود بزرگتر از قبلش شده بود رفتم طرفش دیدم رفت عقب گفتم نترس بابا من همون پیمانم فقط الان مستم اعصابم ریخته بهم دارم زود قضاوت میکنم بشین میخوام با میل و رغبت خودت سکس کنیم که دیدم باز دلش راضی نیست دقیقه نود هنوز داره قسم میده که منصرف شم گفتم فایده ای نداره کاری نکن دختریتو بگیرم پس دختر خوبی باش و هر کاری گفتم بکن گفت پیمان بقران تا اخر عمرم نوکریتو میکنم منو دست دوستات نده که یهو برق از سرم پرید گفت این چرت و پرتا چیه که میگی گفت پیمان من میدونم که تو با بقیه چیکار میکنی ولی اینقدر دوست داشتم که هیچوقت راضی نشدم قیدتو بزنم گفتم خیالت راحت کسی قرار نیست به تو دست بزنه حالا بیا بشین پیشم به هر بدبختی بود ارومش کردم اینم بگم که من تو سکس واقعا همه فن حریف شده بودم مینا هم از اون دسته از دخترای بود که شهوتش صد برابر مرد بود نشست پیشم دستمو کردم تو موهاش و نوازشش کردم یه چند دقیقه ای که اروم شد لبامو گذاشتم رو لباش اولش اون فقط مثه مجسمه نگاه میکرد ولی بعد که دستمو و سینه هاش بردم و اون یکی دستمو بردم سمته کسش دیدم شد همون مینایی که من میخواستم دیدم لبامو محکم گاز گرفت و دستاشودکرد تو موهام و نشست رو پام که کیر من جون گرفت و رفت خورد به چوچولش که دیدم داره لذت میبره چون هی با چوچولش رو کیرم خودشو بازی میداد دیدم لبامو جوری گرفته دهنش و مک میزنه انگاری میخوان کنده بشن کشیدمشون از دهنش بیرون گفتم باو تو که کندیشون گفت مال خودمی عشق خودمی میخوام بکنمشون کلا از ذهنش رفت که تا پنج مین پیش داشته زار زار اشک میریخته رفتم سراغ سینه هاشو و شروع کردم با تموم وجود مکیدن سرشون جوری سیخ شده بود و گنده شده بود یه چند مین که گردنشو و سینه هاشو خوردم اون دیگه کلا تو ابرا بود جوری اه میکشید که با هر بار اه کشیدنش مردونه میخواست ابم بیاد گفت پیمان بسه میخوام بخورمت گفتم خوب بخور گفت اینجوری نه تو بخواب من میام رو تو خوابیدم اونم اومد روم باور کنید تنها جایی که نخورد فقط سوراخ کونم بود نزدیک نیم ساعت اینقد منو خورد که از لذتش چرتی شده بودم گفتم بسه حالا بخواب میخوام بکنمت گفت امروز خودم ابتو در میارم گفتم افرین زرنگ شدی از کی تا حالاااااا گفت امروز میخوام جوری بهت حال بدم که به عمرت همچین حالی نکرده باشی دیدم رفت سراغ کیرم و شروع کرد خوردن گفت میخوام ابشو دربیارم بخورم گفتم کور خوندی خودت میدونی باساک من حال نمیکنم ابمم نمیاد گفت حالا میبینی من همیشه از ساک زدن بدم میومد چون دندوناشون که به سر کیرم میخورد چندشم میشد کیرم شل میشد ولی اینبار این عزمشو جذم کرده بود که ابمو دربیاره گفتم باشه هرجور راحتی کیرمو کرد تو دهنش و خوب میدونست که دندوناش اگه به سر کیرم بخوره کیرم شل میشه دیدم کردش تا نصف تو دهنش اینم بگم کیر من هنوز سانتش نکردم ولی مردونه راحت 18 سانت رو میرسه و خیلی خیلی هم کلفته برا همینم هرکسی از عهده ی ساک زدنش بر نمیاد یه چند مین که گذشت دیدم اولین باره که نه بابا دارم با ساک زدنم حال میکنم خلاصه اینقد سرشو مک زد تو حلقش کردش که دیدم داره ابم میاد گفتم داره میاد که دیدم مکیدن سرشو جوری زیاد کرد که یهو ابم اومد ولی هنوز ول کن مکیدنش نبود جوری مک میزد احساس میکردم کل اب بدنمو داره میکشه بیرون باور کنید به حدی اون ساک برام لذت داشت که هنوز که هنوزه فراموشش نکردم اصلا عجیب حالی داشتم بدنم کرخت شد شل شدم جوری که نفس هم از کون میکشیدم بعد از اینکه ابم اومد دیدم همشونو خورد گفتم دیگه فاتحه خودتو خوندی خودت نمیتونی حال کنی دیگه جوری ابشو کشیدی که یه قطره هم برا راند بعدیمون نذاشتی چون همیشه هروقت با مینا سکس میکردم دو بار راحت میتونستم بکنمش چون اینقد حشری بود که منم حشری میکرد گفت خودم راستش میکنم گفتم دیگه عمرا بتونی که اومد تو بغلم و سرشو گذاشت رو سینم و یه نیم ساعتی تو همون حال خوابیدیم که دیدم شروع کرد دوباره خوردنش خداوکیلی جوری مک میزد که به یه مین نکشیده دوباره سیخ سیخش کرد اینقد سرشو خورد و با تخمام بازی کرد گفتم بسه نکنه میخوای دوباره ابشو دراری که اونم بیخیالش شد و بهش گفتم حالا بخواب به پشت که میخوام کونتو جر بدم گفت نه گفتم یعنی چی نه گفت اینبار تو میخوابی من میخوام ابشو بیارم گفتم دمت گرم خوب بیا ببینم چکاره ای که کرم کیفشو در اورد و یه خوردشو مالید سر کیرم یه کمم زد به سوراخ کونش و اروم اروم نشست روش دیدن اون صحنه واقعا برام لذت بخش بود که کیرم تا خایه داره میره تو همچین کونی یه چند مین که گذشت گفتم دیگه بسه بذار خودم میخوام بکنم خوابوندمش به بغل و پاهاشو چفت هم کردم و کیرمو گذاشتم دم سوراخش و یهویی تا ته کردم توش که یه اهی از ته کرد و گفت جوووووووووووون محکمتر بکن نزدیکه منم نامردی نکردم کیرمو کشیدم بیرون و شروع کردم با کیرم با لبه های کسش و چوچولش بازلا پایین کردن که گفت پیمان بکن توش مردم بکن تو کسم بزن پردمو پاره کن من کیرتو میخوام میخوام تو کسم حسش کنم گفتم مطمینی گفت اره (اخه هر وقت شهوتش میزد بالا باور کنید حرفاشو و حرکاتش دیگه دست خودش نبود همیشه هم میگفت بکن تو کسم ولی من تا حالا چون پرده کسی رو نزده بودم دوس نداشتم که دیگه همچین کاری رو بکنم یه جورایی هم میترسیدم بعدا شاکی بشن خودشونو بزنن وبال گردنمون برا همین اینکارو نمیکردم) گفتم پس عواقبش با خودت گفت تو فقط بکن توش توروخدا دارم میمیرم که سر کیرمو یه تف زدم و یهو تا ته کیرمو کردم ته کسش که دیدم چشاش گله شد و یه جیغی کشید که هنوز یادش میوفتم سرم سوت میکشه کردم توش و همون جا نگهش داشتم تا جا باز کنه که دیدم از بغل کیرم قطره خون سرازیر شد محل ندادم و یواش یواش شروع کردم عقب جلو کردن که دیدم صداش در اومد یه مین که عقب جلو کردم دیدم داره مارپیچ میره فهمیدم وقت ارضاشه منم جوری محکم تلمبه زدم که صداش داشت به عرش میرشید میگفت پیمان واااای چه حالی میده پیمان بکن که ارضا شد جوری هم ارضا شد که تا بحال همچین ارضایی ندیده بودم جوری خودشو جمع کرد که میرم اومد بیرون یه کم که حالش بهتر شد دوباره کردم تو کسش که دیدم دوباره صداش از لذت بلند شد و شروه کرد اه کشیدن و حرفای سکسی زدن میگفت پیمان جونم بکن هی تلمبه میزدم هی میگفت میخوام که دوباره دیدم لرزید و باز ارضا شد ولی از ارضای ما خبری نبود بهش گفتم گفت بیا بریم بشوریمشون برات میخورمش ولی من از ترس اینکه بفهمه بچه ها تو خونه ان گفتم نمیخواد همین جوری میکنیم که خودش اینقد گوشمو و خورد و با تخمام با دستش بازی کرد که دیدم دارم ارضا میشم سریع در اوردم گذاشتم تو سوراخ کونش و تا ته کردم توش که با یه فشار کل ابم اومد همونجا بیحال افتادم رو کمرش و یه ده دقیقه ای تو همون حالت کیرمو گذاشتم تو کونش چون عادت نداشتم که ابمو بریزم بیرون اخه حیف بود اونجوری لذتشم بیشتر بود یه چند مین که گذشت با خودم سبک سنگین میکردم که بدمش دست دوستام یا نه از یه طرف میگفتم این بهترین کسیه که باهاش حال میکتم از یه طرفم میگفتم به اونا قول دادم الان اگه بگم نه میگن دختر خرت کرد منم که مغروررررر از روش بلند شدم گفتم تو بخواب من کیرمو بشورم میام تا رفتم اونور دیدم کون کشا جای سه نفر شیش نفر شدن همگی هم به اتفاق نشستن پای فیلم سوپر دارن نگاه میکنن تا دیدن که شرت من خونیه تو کونشون عروسی شد با دماشون شروع کردن گردو شکستن که دمت گرم بازش کردی گفتم برید بزنید کون کشا ولی هیچ کدومتون حقی که دست روش بلند کنید ندارید که اولی رفت تو اتاق تا رفت تو اتاق و در رو بست صدای زجه ی دختر بلند شد که پیمان توروقران بیا پیمان داغ عزیزات بیا خدا شاهده پشیمون شدم یه لحظه خواستم برم تو اتاق ولی باز این غرور کیریم اجازه نداد که برم جلوشو بگیرم رفتم تو اون یکی اتاق درم بستم صدای کامپیوترم تا ته کردم که صداشو نشنوم ولی ممگه میشد تا لحظه ی اخر که اون شیش تا کس کش حروم زاده داشتن یکی یکی میکردنش ناله میکرد و اسم منو صدا میزد ولی منه لاشی صفت نرفتم بکشمش بیرون تا همه کارشونو کردن و دیدم دختر پشت در داره گریه میکنه و قسمم میده که در رو باز کنم بقران روم نمیشد تو روش نگاه کنم من به اون حروم زاده هام گفتم کارتونو که کردین یکیتون بره برسونونتش ولی مینا لباساشو تنش نکرده بود گفته بود تا پیمان رو نبینم از تو خونه تکون نمیخورم نزدیک یک ساعت پشت در ناله میکرد و قسم میداد که درو باز کنم ولی باز نمیکردم گوشیمم خواهرشم ورور رو گوشیم زنگ میزد نگرانش شده بودن منم دیدم دیگه راهی ندارم اگه دختر بمونه دردسر میشه برام درو باز کردم دیدم دختر بیحال پشت در افتاده فقط داره صدام میکنه منو که دید ساکت شد اومد تو اتاق گفتم مینا ببخشید مست بودم خریت کردم ببخشید گفت گمشو لباسامو بیار بپوشم میخوام برم رفتم لباساشو اوردم هرچی در گوشش خوندم که منو ببخشه فقط گریه میکرد و میگفت خفه شو لباساشو که پوشید به یکی از همون لاشیای مفت خور گفت برو برسونش مینا گفت فقط یا خودت میبریم یا از جام تکون نمیخورم گفتم باشه تو راه که میبردم برسونمش خونشون دیگه نزدیک افطار شده بود صدای اذون میومد گفتم به همین اذون مست بودم ببخشید دست خودم نبود هیچی نمیگفت فقط گریه میکرد گفتم حالت خوب نیست الان نرو خونه گفت به تو ربطی نداره زنگ زدم خواهرش گفتم با مینا بحثمون شده حالش خوب نیست بیا خودت ارومش کن گفت باشه ادرس داد بردمش پیش خواهرش لحظه ای که پیاده میشد گفت اگه خدا خدایی باشه که تقاص کاری که تو در حق من کردی رو تا همین فردا ازت پس میگیره گفتم ببین مینا تو خیانت کردی منم داغ بودم نفهمیدم چه گوهی دارم میخورم گفت گمشو تو دیگه حرف خیانت نزن که حالم ازت بهم میخوره و در رو بست و رفت…….
فردای روز بعدش خیلی حالم خراب بود رفتم پیش داییم نشستیم مست کردیم ماشینم یکی از همون رفیق های گرامی برد که طرفشو ببره تو خونه ی من شب که نشستیم مست کردیم گفتم میخوام برم خونه هرچی گفت بمون فردا برو لج کردم گفتم میخوام برم موتوری از یه حروم زاده دم در بود گفت پس میرسونمت سوارشو باور کنید خدا شاهده تو کل عمرم از وقتی که یاد میدم کل کلش دو بار سوار موتور شدم که یه بارش همین شب بود خیابون رو پیچیدیم نزدیک خونه مینا اینا که رسیدیم یهو یه چیزی از تو تاریکی شروع کرد جیغ زدن ساعتم تقریبا دو شب بود و ملخ تو خیابون پر نمیزد که یهو مثه برق دیدیم یه چیزی اومد طرف موتور و بوووووووم
از روبرومون یه موتور بی چراغ با سرعت بالا اومد صاف زد به موتور دایین فقط تنها کاری تونست بکنه این بود که فرمون موتور رو چرخوند طرف چپش و موتور به بغل شد اون یارو هم تو همون سرعت از رو موتور پرید و موتور رو ول کرد طرف ما که وقتی موتور اومد طرف ما یه وری شد و چرخید و پای من بین دوتا موتور پرس شد و جالبش هم این بود که داییم رد خورد ته موتور فقط گرفت به پای من که عقب نشسته بودم داییم از رو موتور افتاد و من همراه دوتا موتور کشون کشون رو اسفالت کش میخوردم داستم میرفتم طرف جدول کشی بغل خیابون که فقط تنها چیزی که خدا بهم رحم کرد این بود که لحظه اخر درست قبل از اینکه سرم بخوره به جدولا دستم رفت بالای سرم و بین جدول و موتور گیر کرد که مغزام نریزن کف اسفالت جالبترش اینجاست که جدول کشی خیابونی من بهش خوردم فاصلش با در خونه ی مینا اینا دو متر هم نمیرسید که با صدای تصادف همه ریختن بیرون اولین نفری هم در رو باز کرد منو دید خدا شاهده خود مینا بود که تا منو دید شوکه شد و دوید طرفم و مردم یکی یکی جمع شدن زنگ زدن امبولانس اومد وقتی پامو دستمو دیدم یعنی همه جای بدنم تیکه پاره بود این دوجا خیلی افتضاح بودن مخصوصا پام وقتی پامو دیدم ریدم گفتم قطع شد اخه از زانوم استخونش کلا به یه رو چرخیده بود و زانوم داغون بود گفتم یا زهرا خودت کمک کن ولی یه چیزی در گوشم میگفت دیدی چوب خدا صدا نداره دیدی تقاص کاراتو خدا با پات گرفت به داییم گفتم به این شماره پیام بده بگو حلالم کنه گفت گوشیمو باز کرد گفت خودش پیام داده نوشته بود پیمان گوه خورده نفرینت کردم غلط کردم من بقران بخشیدمت بگو کجایی دارم دق میکنم) وقتی پیام رو خوند بقران از خودم متنفر شدم ارزو کردم گفتم خدایا یا جونمو بابت کارام بگیر یا پامو بهم برگردون که فقط بتونم روش راه برم که بعد از چندتا عمل جراحی زیر نظر بهترین متخصص های کشور الان خدا رو هزار مرتبه شکر میکنم که پام خوب شد اینم بگم که اون دختر اینقدر بامرام بود که هر روز رو میومد پیشم میموند و برام دعا میکرد ولی اون فیق های لاشی رفتن که رفتن…. اگه متنش زیاد بود ببخشید این رو دلم سنگینی میکرد شاید یه روزی هم شما تونستین خوندینیش و براتون درس شد
فقط یه نصیحت برادرانه به همه ی داداشام میکنم هیچوقت حتی جنده ترین دختری هم که باهاتون دوست شد ندید دست کس دیگه چون لذت با اوناست تاوانش گردن شما
پسرم پسر نمیکنم پسری مزاحم نشو
فقط دوجنسه دختر میکنم
دوجنسه دختری واتساپ پیم بده
شمال تهران
قد 1/95
سن 30
خوش هیکل
قابل اعتماد
09128548552