سال سوم هنرستان بودم.پژمان بچه خشکل کلاس بود.خیلیا تونخش بودن.ناگفته نماند خیلیم بچه ننه بود.با هم میونه بدی نداشتیم.درسش خوب بودمنم تودرسام ازش کمک می گرفتم.وقتی بدن سفیدشو میدیدی خواب ازسرت میپرید.یه روز قرارشدبا بچه های کلاس بریم باغمون که تویکی ازجاهای خوش آب وهوای شیرازه.پژمان اهل اینکه با کسی جایی بره نبود.میترسید.وقتی خونشون میرفتم واسه درس تونستم اعتمادمادرشوجلب کنم.بااصرارمن قبول کرد پژمان بامابیاد.البته به سختی.وقتی رفتیم توباغ ساعت 10صبح بود.بچه ها همه تو نخ پژمان بودن اماکسی جرات نداشت بهش نزدیک شه.ازترس اینکه به مامانش چیزی بگه.خلاصه تا ظهرکارمون شد ورق بازی و کس کس و شعر گفتن.ظهر که گرما حسابی عرقمونودراورده بود رفتیم استخرواسه شنا.بیچره خجالت میکشید لخت شه.شایدم میترسید.با شوخی وهزارمکافات راضی شد بیادواسه شنا.لباسشوکه دراورد هممون به بدن سفبد و بدون موی پژمان خیره شدیم.خودشم فهمید چه خبره.یه نگاهی به من کرد یه جورایی ملتمسانه بود.فهمیدم ترسیده.به بچه ها گفتم چیه مگه آدم ندیدید.هرچی شماداریداونم داره.همه خندیدیم و رفتیم توآب.من که ازاون فاصله نمیگرفتم.نگام کردوگفت ممنون.بهش گفتم یه جوری نگات میکنن انگار دختری.عجب خرایی هستن نمیدونن که ازصدتادخترم سری.یه هو جاخوردم گفتم الان قهرمیکنه.نگاه کردو گفت تو که ازاونابدتربودی.گفتم توکه میدونی دوست دارم ولی بدون منظور.گفت اگه کسی نبود معلوم میشد نظر داری یا نه.دیدم نه باباخیلیم کم رونسیت.گفتم اگه دختربودیی ی ی ی ی چی می ی ی یشدخندید گفت مثلاچی میشد؟جوابی ندادم.گفتم پاهاتوبازکن میخام ازبین پاهات ردشم.این کاروکرد ومنم یه زیر آبی رفتم از بین پاهاش که ردشدم دستموکشیدم روی کونش.چقدرنرم بود.وقتی اومدم بالادیدم یه خنده ای کرد کلی خجالت کشیدم.سرموپایین انداختم.یه کم با بچه های دیگه بازی کرداومدپیشم گفت اگه دختربودم همی کارو میکردی؟خسته نباشی.فهمیدم که خوشش اومده.پرروترشدم بازم تکرارش کردم.دفعه سوم دست به کیرش زدم دیدم راست شده.فهمیدم حسابی تو حسه.حسابی دست مالیش کردم ولی جاش نبودکه بکنمش.عصرشدرفتیم خونه.ازاون روز به بعدخیلی راحت حرف میزد.از فیلم سوپرو…یه روز گفت خوانوادگی میخوایم بریم شمال.با داییم که خیلیم ازش بدم میاد.چشام برق زد.یعنی یه پیشنهاده؟گفتم خوب نرو.گفت مگه مادر وبابام میذارن.مخشوزدم و گفتم داییتو بکن بهانه.اینجوری شد که پژمان شمال نرفت.عصر روز اول بهم زنگ زد بیا حوصلم سر رفته.منم ازخداخواسته رفتم خونشون.دیدم حمام کرده و آمادست.ولی هنوزم شرم داشتیم از این موضوع رک حرف بزنیم.گفت سردردداشتم 3-4تا قرص خوردم.گیج گیحم.معلوم شد که آمادست.گفتم یه کم بخواب آروم میشی.ناراحت نمیشی گفتم نه.تازه خوشحالم میشم.خندید کولر رو روشن کرد رفت زیر پتو.بعداز نیم ساعتی دیدم حسابی خوابش برده(مثلا)یه جوری که بشنوه گفتم سرد شد کاش منم برم زیر پتو یخ زدم.بالشت روگذاشتم کنار بالشتش رفتم زیر پتو.دل تو دلم نبود.چند لحظه گذشت یه تکونی خورد هی کم اومد عقب.منم دستمو گذاشتم رو شونش گفتم بیداری؟جواب نداد.یواش دستموگذاشتم روی کونش.به به.چه نرم بود.چند لحظه مکث کردم بازم با به کم جابه جایی اومد عقب تر.دیگه کیرم داشت میترکید.چون دیگه فاصله ای نمونده بود.ایندفعه من اومدم جلو وچسبیدم بهش.کیرمو کامل چسبیدم به کونش.بعد دستمو به کیرش زدم دیدم راست شده.خیالم راحت شد.یواش شلوارشوکشیدم پایین.البته خودشم همکاری میکرد.تامچ پا شلوارشو دراوردم.خودمم لخت لخت شدم.روغن مایع آوردم حسابی کونشوچرب کردم کیرمو گذاشتم بین پاهاش چنددقیقه تلمبه زدم خاستم بکنم توی کونش زودخودشو کشیدجلو.بیچاره حقم داشت آخه کیری به کلفتی رانی و19سانت همه کس طاقتشو نداره.گفتم توش نمی کنم نترس.میدونم بیداری.خندیدوگفت خیلی زرنگی.ما اینیم دیگه.یه بالشت گذاشتم زیر شکمش کیرمو گذاشتم لای پاش.انگشتمو کردم توکونش یه آخ جلبی گفت.دیدم آروم شدوچیزی نگفت.شصتمو کردم داخل.باورم نمیش این اندام پسر باشه.باسن پهن سفید آس آس.بعد2تا ازانگشتامو کردم تو.یه جوری آخ و اوخ میکرد مثل دخترای14ساله.نیم ساعت روش کار کردم که آماده شد.کیر کلفتموحسابی چرب کردم.سرشو که کردم توش داد زد درش بیار پاره شدم.توجهی نکردم و محکم گرفتمش که تکون نخوره تلمبه میزدم و کم کم فشارو بیشتر میکردم نصف کیرم که رفت داخل کامل درش آوردم .مثل این بود که تونل حفر کرده بودم.دوباره شروع کردم.ایندفعه تا ته کردم توش.چه حالی میداد.نمیذاشتم زود آبم بیاد.حدود یه ساعتی کردمش آخر کارم پاهاشو بازکردم گذاشتمشون رو شونم و تند تند تلمبه میزدم آبمو ریختو توش وروده هاشو شست وشودادم.جالب اینجا بود که پژمانم ابش اومده بود.10روز فراموش نشدنی رو داشتیم.جاتون خالی. نوشته هومن
0 views
Date: November 25, 2018