قبل از ازدواج قشنگ از کون خانمم و میکردم. نکنه کون خوب نده چون بهترین تفریحم تو سکس کون خانم باید باشه…با خیال راحت ازدواج کردیم ..چند هفته از جلو میکردمش ولی بعدش میخواستم بدونه وحس کنه کون واسه کردنه..بیشتر از نظر روانی دوس داشتم حس کنه محکومه به کون دادنه…به خاطر این که لذت میبردم از اینکه همش با هاش بازی های روانی بچه کونی انجام بدم…اول ازدواج هر شب میکردمش…و ازهفته سوم تصمیم گرفتم یه مدت اصلا از جلو نکنم براش قشنگ جا بیفته کون علاقه منه هرشب کسشو میمالیدم واز کون میکردمش..از شب سوم میگفت از جلو بکن. میگفتم فعلا بزار توکونت هر موقع سیر شدم بعد از جلو…کیرمو میکردم تو کونس و کسشو میمالیم ارضا میشد تو دوران نامزدی به این کار عادتش داه بودم. ولی اون موقع جلوش باز نبود و فکر نمیکرد باید بازم کون بده به خاطر همین اون روزا رو به عشق ازدواج گذروند..ولی وقتی بعد از ازدواج هم از کون فقط میکردم هر جوری شده هر شب خواهش میکرد بکنم تو کسش ولی میگفتم یه مدت دوس دارم اصلا در مورد کست هیچی نگی. واز خواهش کردنش لذت میبردم.دوس داشتم به التماس بیفنه وبدونه شوهر کون کنی داره و باید کون خوبی هم یشه بهش بده و بفهمه چقد کون برام مهمه…خلاصه 4 شب که گذشت گفت. طاقت کون دادن ندارم درد میکنه گفتم ما دیگه ازدواج کردیم نباید از کون دادن در بری. و میگفتم تودوران نامزدی خوب کون میدادی میگفت هفته ای دوبار بود الان هرشبه درد میکنه کونم. منم بهش میگفنم ببین از کون کردنت واسه من خیلی مهمه یه جوری باهاش کنار بیا…خلاصه 1 هفته ای قشنگ از کون گردمش..دیگه التماس میکرد که دردش میاد میگفتم اول ازدواجمونه. باید کونتو اب بندی کنم بعدا راش باز باشه درد نکشی تحمل کن گولش میزدم این حرفایی که میزدم حشریم میکرد. اونم نمیفهمید چی میگم خیلی کون درد میگرفت وای باز میکردمش..تا اینگه بعش گفتم کون دادنت عالی بود خوب طاقت اوردی تو این یه هفته ثابت کردی خانم خوبی میتونی برام باشی. .دوس داشتم با اینکه مجبور کون بده بهم ناچاری کون دادنشو ببنیم ..لذت میبردم درد کون و حس کنه.خلاصه کفتم یه مدت تا کونت خوب شه به سوراخت فرصت بدیم فعلا عالی کون دادی..ولی خیل ازم ناراحت بود…من بردمش بیرون حسابی براش خرج کردم براش گردنبند خریدم و تو راه برگشت در مورد کونش به هم صحبت کردیم بهش گفتم قشنگ برام تو ضیح بده چه جوری میشه کونت که بدونم چه جوری بکنمت عزیزم خلاصه موشکافانه پایان لحظه های کون دادن و درد کشیدنش و با ناز برام تعریف کرد.منم گفتم پس باید برای کونت یه برنامه همشگی. و منظم بریزیم. که بتونی از پسش بر بیای..اون میگفت از کون منو نکن.من گفتم تو باید یاد بگیری که کونت برام خیلی مهمه پا این مسئله کاملا کنار بیا …و از اینکه مجبور بودبهم کون بده وشوهرش بودم لذت میبردم..خلاصه بهش گفتم به مرور کون دادن درست و بهت یاد میدم گه اصلا درد نکشی خلاصه دوست داشتم هر سری گولش بزنم و به امید اینکه دردش نمیاد بکشونش زیر کیرم و از کون حسابی بکنمش.دوش داشتم زنمو ولی واقعا کونش یه تاثیری روم داشت که حاضر نبودم از کون نکنم.باید با کونش عشق میکردم. کون خیلی خوبی داشت و واقعا عجیب کردنی بود. دیگه مدلهای کون دادنشو اینطوری کردم که اول کس بده حشری شه ولی هرشب بعد از کس یه راند کون باید میداد . کس که میداد کونش راحت تر باز میشد و میکردمش ..دیگه بهم اعتماد کرده بود چون درد نمیکشید و فقط اولش یه کوچولو واسه باز شدن درد میومد اونم نه همیشه….خلاصه عادت کرد که ک کس بده و. بعد کون و عادتش دادم وقتی توی کونشه ارا بشه ..ولی هیجانات ماجرا تتزه هز اینحا شروع شد .. تو همون شبا یه شب زود ارضا شد و کیرم توکونکونش بود وقتی ارضا شد کون. دادن براش سخت شد و من وقتی اینو فهمیدم از درد کونش لذت بردم…خلاصه از اون به بعد اول ارضاش میکردم. و بعد به کون کردن ادامه میدام. وقت یللتماس میگرد ابم میومد بهم خیلی حال میداد بهم میگفت چرا زودتر ارضا نمیشی میگفتم دست خودم نیست در صورتی که لذت میبردم اونطوری کون بده..و مخصوصا ارضاش میکردم ودبعد از کون میکردمش..دیگه خواهش میکرد که تورو جون من فردا شب کون بدم…میگفتم باشه ولی فردا شب فقط از کون کردمش دوباره…میگفت چرا از جلو نمیکنی میگفتم سهم دیشبو امشب با هم میکنم.ولی همیشه لباش و میخوردم حشریش میکردم یه کم راحت کون بده..خلاصه…تا یه مدت دوباره به کونش اسنراحت دادم..تا زه بعد پریودیش بود خیل حشری بود زودش ارضا شد ولی کون نداده بود برش گردوندم واسه کون دادن گذاشتم کیرمو رو سوراخ کونش خیلی تنگ بود میگفت نمیتونم کون بدم..گفتم تو اتفاقا الان وقت کون دادنته راهی نداریم مجبورم بکنمت.مقاومت کرد ولی از اونحایی که خیل زورش بهم نمیرسید کیرم و کذاشتم روی سوزاخ کون دستم و فشار دادم محکم رو چوچولش دردش اومد کسش و که داد عقب تا اومد بفهمه کلاهک کیر رفت تو سوراخ کونش وخلاصه با التماساش ابم و اورد…انقد تنگی کونش بهم حال داد چون کلی کردم تا گشاد شد و خیلی با حساسیت. دقت کون تنگش و میکردم…خوشم اومد دیگه حشریش نکنم که تنگ باشه..چند شب به کونش استراحت دام چون میخواستم یه کون جالب ازش بکنم..خلاصه چند شب بعد سگی قنبلش کردم بدون ممقدمه کلاهک کر و گذشتم رو سوراخ کونش بهش گفتم پایان سسعیتو بکن امشب شب خاصی و من روی کون دادنت خیلی حساسم از زیر کیرم ادا اصول در نیاری یه وقت وگرنه نارحت میشم خلاصه قنبل کرد و با فشار کیرمو میخواستم بونم تو کونش یه دقع نذاشت گفت دردم میاد .خلاصه اونشب کون نداد منم خودم و زدم به قهر. فرداشب دختر خالش که 7یل با هاش دویت بود اومد خونمون من یه دفعه یه نقشه به سرم زد که شب دختر خالش ونگه داریم چون خونشون دور بود و خانمم و ازکون همونطوری بکنم چون زوش نمیشه حتما سر و صدا کنه و منم خیلی حشری تر میشدم که دختر خالش باشه و کون بده چون دختر خالش از قبا باهمون عیاق بود و لذت میبردم خانمم زیر کیرم حس کنه مخصوصا اینکه اون شب شب کون بازی حسابی بدم نمیومد دختر خالشم بفهمه خانمم زیر کیرم درحال کون دادنه.حشری شده بودم حسابس خلاصه سریعتر خانمم بردم گفتم بربم بخوابیم ..زنم فهمید میخوام بکنمش ولی روش نشد چیزی بگه اومد خوابید ..یه حورایی به دختروخالش رسوندم میخوام الان بکنمش زنمو ..خلاصهه به محض خوابیدن به خانمم گفتم همه لباساتو در بیار بعد بخواب…گفت نه اصلا امشب نمیشخ زشته. گفتم بی س رو صدا میکنیم ببیا عزیزم خلاصه هی اون گفت صدا میره راستم مفت از کانال ککلر کاملا صدا میرفت محصوصا اینکه در اتاق خواب از دورش تاب داشت و اصلا انقد باز بو د نو هم می رفت چه برسه صدا ولی من دوس داشتم.خلاصه راضی شکردم که انقد حرف نزنه و همونجور سگی امادش کردم خانمم کاملا حس کرد جریان کونشه ولی باورش نمیشد تا اون لحظه قنبل کرد در گوشش گفتم بدون هیچ سروصدایی قشنگ کونت و نگه دار تا کیرم بره توش.زنم به نشانه نخالفت خودش تکون دادم و با یه قیافه عصبی مخالفت کردی منم با خونسردی قنبلش و درس کردم هی یکی دوبار کدنش و جمع کرد خلاصه دید راهی نیست و من تف زدم و بایه فشار نرم کونش واسه کیرم باز شد به محضی که سرش و اورد بالا فهمیدم بی سرو صدا داره لباش و گتز میره و به خاطر اینکه صدا نزه داره درد و کمل تحمل میکنه و کونشم باز باز کرده که کیر زودتر تو ی کدن جا بیفته…کیرم رفت وقتی خاص برکرده انقد تنگ بو د با اصتجاک زیادی اومدم عق در اوردم تف زدم دوباره و از اول خلاصه انقد کردم گه باز شد و ابمم نو کونش خالی کردم .وبع بوسیدمش وخوابیدیم..فرداش دختر خالش و برای تعطیلی هفته بعد. مخصوصا دعوت کردم..هفته بعد دوباره اومد و طبق معمول نیگرش داشتیم..و موقع خواب گفتم دوباره دختر خالت اومده کون میخوام لباساتو در بیار ..واون گقت این جه کاریه خلاصه شروع له صحبت کردیم بخش گفتم کون تنگ میخوام همیشه در میری امشب بهترین موقیعته که کارتو درست انجام بدی وقتی از زیز کیر در میری باید یه جای دیگه جبران کنی انقد حشری بودم بادتر گفتم عزیزم لخته لخت شو که دختر خاش بشنوه بهم گفت میشنوه گفتم نمیشنوه انقد دیگه صدا نمیره خلاصه با همون ولوم صدا اروم داشتم به دختر خالش قضیه رو میرسوندم….بهش گفتم سگی بخوابه ولی موقع قنبل کردن بلندتر گفتم.قشنگ کونتو قنبل کن میدونستم قشنگ دختر خالش داره میشنوه فه خلاصه هرکاری میخواستم بکنم اروم میگفتم گفتم خودت سوراخ کونتو خیس کن انگار زورش میومد گفت اب دهن ندارم دوباره بلندتر گفتم خودت سوراخ کونتو خیس کن دید جای بحث نیست تف و زد به کونش .کلاهک کیرمک گذاشتم گفت تو رو خدا یه ذره امادم کن دردم میاد اخه گفتم من سوراخ تنگ دوستد دارم خلاصهبه شکل گزارش دادن گفتم کیرم و کذاشتم روی سوراخ کونتون حسش مکینی گفت یواش بگو صدا میرهد گفتم اماده ای شرو ع کنم . خلاصه ییه جوری که دردش براش قابل تحمل باشه. ولی حس دردشو ببینم فشار دادم یه دفه یه صدای مث سس از خودش دراورود که دقیقا این همون صدای معروف ورود کیر به کون با سوزشه چون قبلا هر کیو از کون مکردم با همین صدا میفت اروروم اروم سوختم خلاصه همه چی خیلی شیک پیش رفت وکونش و راه انداختم کاملا داشتم از کون کردنم لذت میبردم. و هنونقدرم حواسم پیش دختر خالش بود و انگار داشتم واسه اون کون میکردم خیلی حشری بودم بد جوری کیرم کلفت شده بودمیخواست کونش خانم خشگلمو جر بده خلاصه طااقت نیورد یه اوف از دهنش در رفت منم سریع با هیجان گفتم عزیزم چی شده سوراخ کونت درد داره با سرش اشاره کرد هیچی.نگو منم کردمو خلاصه بلندش کردم واسوندمش لامپ و روشن کردم گفت چیکار میکنیدپ یه هیس خوب گفتم یعنی خفه شو کونتو بده عزیزم بردمش جلو اینه پشت در اتاق خواب که قشنگ صدا بره..یه جوری وایسونمش. جلوی اینه بهش.میگفتم میبینی سوراخ کونت چقد باز شده به به چه بچه کونی داری عشقم.یه حوی از کون میکردمش که هم صدای تلنبه زدنم بیاد هم خودش دردش بیاد هبی خلاصه یه چیزایی بپرونه منم هی از کون دادنش تعری4 مبکردم اروم میگفتم دیدی کون دادن کاری نداره خانم مجبور که باشه دیگه راحت باید کون بده بعد میگفتم دختر خالتم ازدواج کنه مطمغن باش وکه ممثل تو باید به شوهرش کون بده چون همه شوهرا زنشون همیشه از کون حسابی میکنن چون همه مردا کونو خیلی دوس دارن ولی زنا اکثرا روشون نمیشه اعتراف کنن پیش کسی و گرنه اونم همین دردا رو داره حالا خوا کنه فقط هیلی کلفت نباشه طرف چون واقعا سخته براش .و همه اینا رو قابل شنیدن تعریف میکردم و یه تیکه دلمو زدم به دریا در مورد کون دختر خالش بهش گفتم .گفتم البته خوبیش اینه استیل باسنش طاقتش خوبه وچون برامدگیش خوبه خیلی طرف تا ته همیشه نمیکنتش ولی باید خیلی دت کنه که یه موقع بزرگتر از نوان کونش کلت نباشه خانمم گفت چی داری میگی گفتم وتسه خودش میگم…خلاصه به خانمم گفتم تو شانس اوردی کیر من وایه کون تو خوب در اومد سایزش و گرنه باید اول کلی کونتو خم میکرد تا کشاد شه خیل درناکه خوب شد تو نیاز به گشادی نداشتی …اوناییکه کیر شوهرشون کافت درد میکشن نه تو عزیزم.میگفت ولی خیلی درد داره. گفتم میدونم عزیزم ..چون من وراختو دیگه اماده نکردم وبا ففشار بزش کردم درد زیادی کشیدی یه دفه حس کردم صدای نفسای دختر خالشو از پشت در شنیدم کخ گوش وایساده هی میگفتم میدونم عزیزم درد داره تحمل کن..من کون دوست ودارم خانم خشگلم..مخصوصا با این بچه کونی که توداری که حیفم میاد نکنمش. خانمم حس کرد یه صدایی از پشت در اومد ولی هیچی نتونست بگه. دسام گرفت ببره رو تخت. گفتم وایسا بزار یه کم دیگه جلوی اینه بکنم. یه دفعه.گفتم تاحلا کونن دختر خالتو لخت دیدی به نظرت طاقت میاره زی کیرگفت این چه حرفیه میزنی گفتم آخه اکثر زنا قبل از ازدواج حتی خیلیاشون نمیدون باید کون بدن .گفت چه ربطی داره بکن دیگه گفتم اخه حتما تو که تجربه داری بهش یه جوری برسون حداقل زیر یه کری گیر نکنه طاقت نیاره یه دفه طرف هم بیشا اندازه کون بخواد اذیت میشه ..حالا کاش باهاش صخبت میکردی بهش میگفتی که ایتو بدونه بگد تو هم نمیدونستی بعد از ازدواج فهمیدی خلاصه دیوونه شده بودم خانمم گفت بیم رو تخت تمومش کن امومدیم بریم برقبرقو خاموش کرد من ردگوشن کردم منم.د قیقا به سمت سوراخ.کلید کونش و سگی قمبل کزدم گفت لا اقل برق خا موش کن. گگفتم چه فرقی میکنه میخوام قپشنگ ببینمت بکنمت ولی هی از دم سوراخ.کلید میرفت اونور و من دوباهر کونشو دادم تو زاویه دید سوارخ در پاهای دختر خالشو از زیر در حس میکرد م خلاصه دقتی برای اخرین بار اوردمش همونجا کونش اماده کردن کردن.یه اه گفت که حس کردم داره حس میکنی دختر خلش داره از سوراخ صحنه رو میبینه دوباره گت لاقل برق و خاموش کن فهمیدم زبر نگاه دختر خالش خودشو حس میکنه منم گفتم منیست از جایی که من میخوامم سوراخ کونتو تو روشنایی زیر کیرم.ببینم خلاصه حشری حشری شده بودم قشنک کردمش ابمم ریختم تو کونش گفت جرا دوباره تو خالی کردی گفتم ببعدبرو دستشویی بشور گفت نمیرم بیرون روم ننیشه..گفتم مگه چی تو شبا تو خواب نمیریدستشویی خلاصه فرستادمش دستشویی وقتی تنهاش شدم ددقیقا یه جوری که دختر خالش بشنوه گفتم عجب خانم خوبی درام چه کون کردنی داره و چقدر خوب با اینکه مهمون داشتیم قشنگ کون داد خانم خوب یعنی این که در هر شرایطی کون میده تو چشم شوهرش دنبال کسی نباشه…این شوهرو خوب نگه میدارهفرداس خانمم رفت دکتر یهدکتر گفت مردم منو میکنه درد دارم. روش نشده بود بگه کون میده دکتر هم بهش ژل داده بود و بهش گفته بود عادت میکنی اول ازدواجتونه ….منم ژل میزدم کونش و راه مینداختم به کردن درد که داشت میگفتم عزیزم دکتر گفته عادت نیکنی.حسابی از کون میکردمشنوشته esi
0 views
Date: December 13, 2019