سلام این اولین داستان منه ولطفااشتباهاتموببخشید.من اسمم محسنه و متاسفانه یه چندسالیه یه بیماری پوستی دارم به اسم برص شایدبعضیاتون شنیده باشیداسمشو.به همین خاطرخیلی ادماخوششون نمیادبا ادمایی مثل من رابطه داشته باشن.اول ازخودم بگم من29سالمه سبزه هستم وقدم 180داستان ازاونجایی شروع شدکه من بخاطر کارم مجبورشدم برم یه شهردیگه اونم تنها.رییس شرکتی که توش کارمیکردم یه انبارقدیمی داشتن که نیازنداشتن و اونوبه من دادن که توش زندگی کنم شبایی که حوصلم سرمیرفت ازتنهایی توگروههای سکسی دنبال چت کردن بودم کمکم سکس باهمجنس خودم افتادبه سرم ولی کسی منونمیخواست ت ااینکه بایکی اشناشدم که اسمش علی بودومحل زندگیش زیادازمن دورنبودبعدچندروزچت کردن باعلی واسه اینکه به هم کاملااعتمادکنیم یه قرارگذاشتیم وازاونجایی که من توخونه تنهابودم قرارشدعلی بیادقبل ازاینکه بیادرفتم حموم وهمه جاموتمیزکردم .اونشب خیلی استرس داشتم قبل ازاومدنش تاموقعی که اومدپیشم دلم هزارراه رفت .بالاخره بعدکلی ادرس دادن واینااومددروبراش بازکردم ماشینشواوردداخل اول باهم معمولی بودیم بعدکه یخمون بازشدشروع کردیم همدیگه رولمس کردن بعدلب همدیگه روخوردیم وهمدیگه رولخت کردیم فقط شلوارپامون بودشلوارشوکه دراوردم یه کیرکلفت وخوش تراش اومد جلوصورتم ناخوداگاه شروع کردم به خوردن کیرش کیرعلی اندازه مال خودم بودولی یکم کلفت ترباحرص وولع براش میخوردم بعدش اون اومدشلواروشرتموباهم کشیدپایین باهم69شدیم واسه هم میخوردیم من دلم دیگه طاقت نداشت بهش گفتم شروع کنه اونم یه چشم گفتوافتادبه جون کونم سوراخموحسابی لیس زدمنوداشت دیوونه میکردحسابی دلم کیرمیخواست بهش گفتم زودبکن اونم یه کرم برداشتوهم به کیرش زدهم به سوراخ من سرکیرشوگذاشت روسوراخم دل تودلم نبوداروم اروم هلش دادتواولش یکم دردداشت ولی من کیرشومیخواستم چون تنهاکسی بودکه منوقبول داشت باوجودبیماریم بعدچنددقه کل کیرش توکونم بودازش خ واستم یکم صبرکنه که جاش بازبشه اونم قبول کردبعدکمکم شروع کردتلملیعقب جلوکردن چنددقه تلمبه زدمن حالت داگی استایل بودم خیلی حال میدادبعدبه شکم خوابیدم واونم گذاشت توکونم همش قربون صدقه کونم میرفت اخه کونم خیلی خوش تراشه میگفت کونت مال خودمه و خودم بهش حال میدم منم دیوونه ترمیشدم بعدش بلندشدیم وایستاده چنددقه منوکرد دیدم انگارداره ابش میادگفتم صبرکنه وبازبرگشتیم به همون حالت داگی استایل چون این حالت خیلی بهم حال داددوباره گذاشت توکونم بهدچنتاتلمبه ابش اومدوهمشوروپشتم خالی کردبعدشم چنددقه لخت توبغل هم خوابیدیم که دیدم علی پاشدلباس پوشیدکه بر ه منم باچنتالب گرفتن ازش تشکرکردم بعداون یکی دوباردیگه باهم سکس داشتیم که دیگه من کارموول کردم وبرگشتم خونه دیگه ازش خبری ندارم ولی خیلی دوسش داشتم چون مثل بقیه نبوددرسته اومدمنوکردولی بازم معرفت داشت اونایی که این بیماریو دارن یا میشناسن میفهمن من چی میگم ببخشیداگه داستانم بد شد.نوشته محسن
0 views
Date: April 19, 2019