سلاماسم من آرشه الان 29 سالمه داستانم واقعیه و مربوط میشه به 8 سال قبل لازم میدونم بگم که من کونیم و خیلی تمایل دارم که زیر پسر بخوابم یه عصر تابستونیه گرم بود و منم تنها وحشری بودم و دلم یه سکس توپ میخواست داشتم منفجر میشدم دلم میخواست یه کیر بیاد و منو منفجر کنه خلاصه لباسامو پوشیدمو رفتم تو خیابون چون هیچکودوم از دزست پسرام که اینجور وقتا به دادم میرسیدن دم دستم نبودن لازم به توضیحه که بگم بهتون قدم 179و وزنم 79 کیلو و کون قمبل و سفتو تپلی دارم و وقتی تو خیابون راه میرم اینقده تابلو هستم که واسه کون کنا و همجنس بازا جلب توجه کنم خلاصه دو سه ساعتی تو خیابونا چرخیدمو چندتا سوژه به پستم خورد که باهاشون حال نکردم دیگه دم غروب بود و نزدیکای میدونه …. بودم که چشمم به یه دکه مطبوعاتی خورد راستش اولش قصد خاصی نداشتم رفتم طرفشو دیدم به به یه پسر خوشگل و خوش هیکل حدودا 19 ساله سفید رو موهای لختو … خلاصه خیلی جذاب پشت دخلش نشسته همونجا پاهام سست شد تو دلم گفتم چی میشد کیر این خوشگل پسر تو دهنم بود سرتونو درد نیارم رفتم طرفشو با یه لوندیه خاصی بهش گفتم ببخشید آقا میشه یه سیگار بهم بدید و یه مقداری پول از تو جیبم با کلی نازو ادا دراوردم تو همین حین جوابمو داد که چه سیگاری ؟ تا اومدم بگم کنت میخوام که باهاش چشم تو چشم شدمو دیدم چشاش چه برقی میزنه شهوت از همه جاش میبارید پیش خودم گفتم آرش کار خودتو کردی ….خلاصه سیگارو بهم داد و همینجوری داشت با چشای شهوت آلودش منو نیگا میکرد که بهش گفتم میشه عزیزم فندکت رو هم بهم بدی که اونم از خدا خواسته واسم فندکو روشن کردو منم سیگارمو روشن کردم و با اطمینان راهمو کشیدم که برم اما دروغ چرا تو دلم همش حول و هراس داشتم نکنه صدام نکنه …. اگه محلم نذاشت چی؟ و…. خلاصه تو این فکرا بودم و 2یا 3 متری دور شده بودم که حس کردم یه نفر از پشت داره واسم سو میکشه برگشتم دیدم خودشه تا برگشتم یه چشمکی بهم زدو اشاره کرد که بیا منم از خدا خواسته اما به رو خودم نیاوردم و با یه حالته بی تفاوتی رفتم طرفش باهام دست داد و گفت میتونی یکی دو ساعت دیگه بیای پیشم ؟ که بهش گفتم واسه چی؟ گفت همینجوری یکم باهم باشیمو …. اینا منم که دیگه طاقتم تموم شده بود بهش گفتم آخه من راهم دوره جایی رو هم ندارم برم که اونم که بعدا گفت اسمش مهدیه بهم پیشنهاد داد پس بیا تو دکه پیشم باش تا ساعت کاریم تموم بشه و ….حالا دیگه نصف راهو رفته بودم من تو دکه پیشش نشسته بودمو اونم رو چهاپایه پشت پنجره دکه بود جوابه مشتریارو میدادو هر از چند گاهی با من ور میرفتو ازم سوال میکرد مثلا چندسالته و اینورا چیکارمیکنی و … ازین حرفا تا یکی دوساعت دیگه هم گذشت و ساعت حدودا 11 شده بود که گفت موافقی تعطیل کنیم منم از خدا خواسته گفتم چرا که نه که اونم شروع کرد به بستن پنجره های دورتادور دکه و اومد تو بغلم نشستو بدون مقدمه شروع کرد لبامو خوردم نمیدونی باهام چیکار کرد درست مثله یه دختر باهام رفتار میکرد بهترین لذت زندگیمو بهم میداد که کم کم شروع کرد به دراوردن لباسای من و بعدم خودش یه بدنه ترکه ای و کم مو با یه کیر نسبتا بلند و ترکه ای دیگه لازم به توضیح نیست که بگم تا سه صبح داشت منو میکرد تا دلتون بخواد واسش ساک زدم و هر مدلی که فکرشو بکنید بهش دادم مهدی رومانتیک منو دوست داشتو بامن سکس میکرد اینقده عاشقش بودم که با کمال میل هرچی ازم میخواست واسش انجام میدادم مزه آب کیرش هنوز زیر زبونمه وقتی ارضاش میکردم بهم لذتی دست میداد که نمیتونم توصیفش کنمخلاصه جونم واستون بگه که مهدی شده بود عشق ثابت من هر وقت هوس سکس میکردم میرفتم پیشش و اونم همه جوره منو ارضا میکرد تا اینکه خودتون حدس بزنید …. یه روز که خودمو واسش آماده کرده بودم که بهش یه کون سیر بدم رفتم دیدم جا تر و بچه نیست از هرکی سراغشو گرفتم گفتن رفته خدمتو دیگه حتی امروزم که ازونجا رد میشدم بازم کسی ازش خبر نداشت امیدوارم هرجا که هست سالم باشه و به کیرش خوش بگذره که لیاقته بهترین کسارو دارهنوشته آرش
0 views
Date: November 25, 2018