چند سال پیش پس از سالیان سال از کانادا به ایران بازگشتم و روزی تصمیم گرفتم برای تفریح به دربند برم. خیلی دلم برای دربند و کوهای البرز تنگ شده بود و خاطرات زیادی از دربند داشتم چون ییلاق تابستونی خانواده ما بود.خلاصه راهی دربند شدم و پیاده به سوی توچال حرکت کردم. زیر شلوارم یک شورت بندی پوشیده بودم که در خارج بهش میگن thongو در فرانسه بهش میگن sli.به خاطر آسم و تنگ نفسی نیمه راه خسته شدم و به یک کلبه که اول فکر کردم متروکه هستش رسیدم. به کلبه که نزدیک شدم متوجه شدم استراهتگاه دو سه تا عمله هستش که در اطراف بنایی میکردند. یکی از عمله ها با لهجه محلی نمیدونم کجا از من پرسید که آیا چای میل دارم یا نه. گفتم بلی و در ضمن پرسیدم دستشویی کجاست. اول راهی دستشتویی شدم و بعد پسر عمله منو به یک اتاق کوچک در کلبه راهنمایی کرد و گفت بیا استراحت کن. داخل اتاق که شدم دیدم تو نفر عمله دیگه اونجا نشسته بودند. پسر اولی برام چای آورد و برای دونفری که در اتاق بودند هم چای آورد و همگی شروع به صحبت کردیم. سه نفر اهل دهات کردستان بودند. از طرز صحبتم فهمیدند که چند سالی هستش که خارج زندگی کردم و شروع کردند از من درباره اوضاع کار در خارج سوال کردن و آیا اینکه برای آنها ویزا برای کانادا میشه گرفت یا نه و بازار کار در کانادا. من به شتاب چند تا جواب سرهم کردم چون حقیقتش اینکه جواب پایان سوالهای پیچیده آنها را نداشتم. بعد از من پرسیدند که آیا در خارج خانم و بچه هم دارم یا نه. به صراحت بهشون گفتم که نه و کمی تعجب کردند که سر 39 سالگی مجرد هستم و آخرش گفتم که علاقه ای به خانم گرفتن ویا ازدواج کردن ندارم. تا اینو گفتم فکر کنم گوشی دستشون اومد که گی هستم و به هم یک نگاهی کردند و لبخند زدند.متوجه شدم که شلوارم گلی شده بود و خوشبختانه یک شلوار اضافه در کیسه ای که با خودم داشتم آورده بودم…در واقع کیسه که نه کوله پشتی کوه نوردی بود. گفتم جایی هست که بتونم شلوارمو عوض کنم. مرده گفت آره یک اتاق کوچیک بغل دستشویی هستش (در واقع این اتاق انبار کوچکی بود برای خرت و پرت هاشون) و من رفتم تو اتاق کوچیکه و شلوار گلی شده ام رو که در آوردم فقط شورت بندی پام بود که یک دفعه دیدم در اتاق باز شده و مرده که منو به چایی دعوت کرده بود وایستاده و بو کون من زل میزنه و میگه جووووون. اومد به من نزدیک شد و با دستهاش کونمو شروع کرد مالیدن. گفت بیا بشین با ما تو اتاق یعنی منظورش همون اتاقی بود که دوتا دوستاش اونجا بودند. من فقط شورت بندی پام بود و کوله پشتی رو گزاشته بودم تو اتاق انباری. دو تا عمله دیگه با لبخند منو تحویل گرفتند و گفتند بیا یک کم کیر بخور…هر دوشون کیرشون رو از شلوارشون در آوردند بعد مرده کیرشو در آورد و من شروع کردم به خوردن کیر هر سه نفر ولی یکی یکی و خایه هر کدومشونو قشنگ لیس زدم و خیس کردم. بعدش پسر اولیه گفت حالا حاضری برای کردن؟ گفتم آره و یک لحاف در آورد از گوشه اتاق و پهن کرد وسط…اول از همه منو گایید من هم چهار دست و پا روی زمین قمبل کرده بودم و همزمان کون دادن به مرده شروع کردم خوردن کیر دوستش…تک تک جاشونو با هم عوض کردند و هر کدوم موفق شدند هم کونمو بکنند و هم کیرشونو بکنند دهنم و آخر سر دونه دونه آب منیشونو ریختند تو دهنم…چه اسپرم خوشمزه ای داشتند…خیلی لذت بردم. آخر سر کارشون که تموم شد گفتند پا شو برو کار داریم و مثل اینکه دیگه حوصله منو نداشتند من هم بلافاصله رفتم لباسمو پوشیدم و کوله پشتیمو برداشتم و رفتم. دیدم این ها مثل سه تا گرگ حشری و شهوتی فقط طرح گاییدن منو کشیده بودند و بعدش انگار نه انگار و منو مثل کهنه استفاده شده دور انداختند. هنوز از خودم متنفرم که از سکس با اونها لذت بردم و میخوام انکار کنم که لذت نبردم ولی دروغ از آب در میاد. فقط دلم میخواست یک کمی بیشتر با من بهتر تا میکردند و صرفا از من بعنوان یک سوراخ برای کردن استفاده نمیکردند چرا که من واقعا از مرده خوشم اومده بود و داشتم عاشقش میشدم ولی دیدم فقط بازیچه میخواد و میخواد چون کس گیرش نمیاد یک جایی کیرشو جا بده که اون هم کون من بود.نوشته شهوتی
0 views
Date: November 25, 2018