سلام ،من پسری۱۵ساله هستم که برای این که به یه جای خوب برسم رفتم خوابگاه شبانه روزی درس بخونم.روز اول که رفتم برای ثبت نام ساعت ۱۲ظهر بود هیچکس بجز من برای ثبت نام نیومده بود منم خوشحال رفتم ثبت نام کردم… داشتم برمیگشم که ازدر خوابگاه بیام بیرون که یهو نمیدونم چی شد فکرکنم بخاطر خوشحالی زیاد بودکه حواسم سرجاش نبود که خوردم به یه مرده ی هیکلی اونم افتاد روزمیندستاشو گرفتم فوری اززمین بلندش کردم شلوارش خیلی چسپون بود اونقد که کیرش اززیرشلوار مشخص بود معذرت خواهی کردم واونم رفت،ازپشت که دیدمش یه چیز دیگه بود یه کون گنده داشت ….. بالاخره اون روز گذشت و تا روزی که من دوباره اومدم خوابگاه تا یه مدت طولانی بمونم…اتاقم که مشخص شد رفتم وسایلام رو بزارم تو کمدکه یه دفعه چشمم خورد به همون پسری که روز اول دیدمش خوشحال شدم رفتم کنارش سلامش کردم دوباره ازش واسه روز اول معذرت خواهی کردم اونم گفت سر این جور چیزا نباید زیاد سخت گرفت ناسلامتی ما۱سال کنارهم هستیم منم اسمش رو ازش پرسیدم و برای خودمونی تر شدن شمارش هم ازش گرفتم و بعدش اونم زد رو گیر من و باپیچ وتاب گفت فعلأ بای اقای خوشرو…من ازاین حرکتش تعجب کرده بودم امافهمیدم خیلی خودمونی هست.چندروزی بود بعدازکلاس باهم خیلی دورمیزدیم باهم خیلی پایه شده بودیم تااین حد که شب هاهم کنارهم رویه تخت میخوابیدیم وبیشتر شبها مجید قبل از خواب برام داستان سکسی میخوند.اون چندتاسایت بلد بود که پراز داستان سکسی بود،یه شب که رو تخت خودم دراز کشیده بودم حشری شدم و سایت هایی که از رو گوشیه مجیدحفظ کرده بودم وارد شدم وای…چه داستان هایی کونم به خارش افتاد،همه ی داستان هاش در مورد کون دادن بود وای…تقریبأ ساعت ۳نصف شب بود خواستم بخوابم دیدم مجید داره رو تختش تکون تکون میخورد گفتم یه اس واسش بدم شاید بیدارباشه برم پیشش بخوابم یه کم کونم رو به کیرش بمالونم شاید منم آروم شدم.براش تو پیام نوشتم چیه مجید تکون تکون میخوری میخوای بیام خوابت کنم،دیدم سریع جواب اس دادخودم خوابم میبره اما کیرم نه،تعجب کردم امامنم جواب دادم خوب سرش روبزار روبالش تاخوابش ببره،منظورم روفهمیده بود گفتاین موقع شب کون ازکجاگیر بیارم،من بچه کونی هم براش نوشتمیه دونه دارم میخوای بیارم بزارم زیر سرش ،اونم فق ط نوشت آره.من ازروتختم بلند شدم ورفتم روتختش آروم بغلش خوابیدم اونم یواش خودشو انداخت رومن ،کیرشق شدش رو ،روی کونم راحت حس میکردم آروم بهش گفتم بکینی توش راحت ترنیستی ،هیچی نگفت امادیدم بعد از چند لحظه بادستاش داره شلوارم باشرتم رو میکشه پایین یهو دیدیم یه چیزداغ افتاد رو لمبر هام وهی داره زورمیزنه که بکنه توکونم ،ترسیده بودم اماپاهام رو براش باز کردم و اونم آب دهنش رو ریخت در سوراخ کونم اماهرچه زورزد کیرش نرفت تو کونم من پاهام روبیشتر باز کردم اینبار سرکیرش رفت توکونم یه کم دردم گرفت اماچون خوشم اومده بود هیچی نگفتم،تاهمون جاواسش کافی بود یه ۲۰دقیقه ای که گذشت دیدم دیدم یه آب گرمی رفت توکونم فهمیدم به همین سادگی آبش اومده بوداون شب همون جوری تو بغل هم خوابمون برداماصبح زود بیدار شدم قبل ازاین که بچه های دیگه بیداربشن رفتم سرجای خودم خوابیدم،اون روز اصلأ تو چشمای مجید نتونستم نگاه کنم اماشب که شد واسم پیام دادمیای بریم تو حموم یه کم بکنمت آخه کیرم دوباره شق شده،براش فرستادماگه یه جور بکنی که دردم نیاد باشه قبوله،اونم فرستاد باشه آروم میکنمت عزیزم حالااول تو آروم ازاتاق برو بیرون ومستقیم برو تو حموم تامن بیام،منم که عشقم شده بودیه کیر کلفت سریع پریدم ورفتم توحموم ،ساعت۱۲نصفه شب بودتادوازده و ده دقیقه وایسادم یهودیدم درحموم رو بازکرد واومدتو سریع درروبست وبهم گفت آروم زود باش،لخت لخت شدم واونم همین طور من برگشتم واپاهام رواباز کردم وگفتم بزار توش تااز بی کیری نمردم اونم گفتای به چشم امشب میخوام تاته بکنم تو کونت ،گفتم آ خ جووووون ..بکن توش،یه کم شامپو آورد مالوند به کیرش یه کم هم مالوند رو سوراخ کون من بعد باانگشت چندبار کرد توکونم ودرآوردو گفت دیشب بازش کردم دیگه بسه و کیرش رو گذاشت توکنم یه کم سرش روجلو عقب کرد و بعد یهو تاته کردتوکونم خیلی دردم گرفت امانمیدونستم دادبزنم چون همه باخبر میشدن،تازه شرو ع شده بود دستاشو گذاشت روکمرم وشروع کردایستاده کونم روپاره کردن بهش گفتم جرخوردم بزار بخوابم دوباره بکن اونم قبول کرد،خوابیدم کف حموم و کونم رودادم بالا دوباره کیرش رو کردتوکونم یه لرزه تو وجودم ا فتاد اون داشت رو کونم تلمبه میزد ،تازه داشت خوشم میومد که دیدم آبش اومد وریخت توکونم وبهم گفت سریع بپوش برو ،بگیر بخواب…منم رفتم اون سال۱۱بارمجیدکون منو کرد ولی بهم خوش گذشت تااین که من از خوابگاه شبانه روزی رفتم….نوشته ؟
0 views
Date: November 25, 2018