سلام دوستان… شاید از تیتر داستان متوجه شدید که میخوام چه داستانی رو براتون تعریف کنم…من 30 سال دارم و از یکی از شهرهای شمالغرب هستم… اوایل تیر 91 (نزدیک دو هفته پیش) برای کار اداری رفته بودم اهواز و در هتل … اهواز در 32 متری یک اتاق گرفته بودم و دو شب اونجا بودم… این خاطره مربوط به شب دوم حضور من در اهواز و اون هتل هستش…کمی درباره خودم بگم که من بدن سبزه و کاملا بی مو دارم… شاید باور نکنید، اگه بخواهید از زیر گردن تا لب کونم (از پشت بدنم) دنبال مو بگردید شاید نزدیک 5 یا 6 تا مو پیدا میکنید که اونا هم دوره سوراخ کونم هستن… کونم نه گندست و نه تخت… کاملا مثل یک دختر اندامی کون دارم… تا حالا با همجنس نخوابیده بودم و راستش بدم هم نمیومد… حالا نمیتونستم حسم رو توجیح کنم که میخوام حال بدم (بی) یا حال کنم (تی)…بریم سر داستان…کل دو شب رو که هتل بودم رو بعلت نداشتن لباس راحتی مجبور بودم با شورت بخوابم… شب دوم که تازه از خیابون و ساندویچ خوری رسیدم هتل میخواستم یه راست برم دوش بگیرم… چون به گرمای اهواز عادت نداشنتم و شدید اذیت میشدم… بعد از دوش گرفتنم آقای ریجیستر (اونیکه پشت پیشخوان وایمسته) اومد در زد… منم بخاطر اینکه با شورت بودم فقط سرم را از سمت در دادم بیرون تا زشت نشه… گفت برای گرفتن سینی اومده… یه لحظه هم تعجب کردم که با وجود این همه کارگر خدماتی چرا این اومده و کمی هم خواستم اذیتش کنم… در حالی که میخواستم برکردم و سینی رو بردارم در یک چشم به هم زدن با یک دستم لبه های شرتم رو دادم تو تا شورتم باریک بشه و اندامم بیشتر بزنه بیرون… و با دست دیگم در رو باز کردم و رفتم سر میز و دولا شدم و با ادا سینی رو برداشتم و دادم بهش… اونو میگید مثل گاو اصلا نه به من نگاه کرد و نه به باسنم… باسنی با این فرم و زیبایی… خلاصه رفت و من هم بلافاصله یادم رفت… چون واقعا بخاطر اذیت اینکار رو کردم نه هدف دیگه… تقریبا نیم ساعت نشده بود که در زدند… باز هم به حالتی که فقط سرم بیرون بمونه درو باز کردم و دیدم یه مرده حدود 45 تا 50 ساله… موهاش جو گندمی و با کمس شکم… البته قدش نه کوتاه بود و نه بلند… کاملا به اندازه… که یه لحظه حس کردم اصلا نمیشناسمش… گفتم بله بفرمایید.. گفت شما تنها هستین؟؟؟ گفتم بله… گفت منم تنهام، میتونم بیام داخل؟؟؟ گفتم بله، اما اجازه بدید لباس بپوشم بعد… گفت نمیخواد راحت باش… درو که شل کردم زود اومد تو… نشست روی تخت و چشمش افتاد به تلویزیون… منم واقعا دیگه نمیدونستم چیکار کنم… گفت نمیخواهید بشینید… واقعا نمیدونستم بهش بگم پررو یا راحت… خواستم که بشینم پیشش گفتم زشته من لباس تنم نیست… گفت لخت که نیستی… گفتم شما به این وضع میگید لخت نبودن… نشسته بودم و میدیم چشمش به پاهامه… (البته پاهام کمی مو داره)… خیلی راحت بحثمون به بحث اصلی کشیده شد…ادامه داد من قبلا هم شما رو اینجوری دیدم… شاخ در اوردم… گفتم کی؟؟؟ گفت وقتی داشتید با آقای ایکس (اسم اون آقا رو گفت که اصلا یادم نیست) صحبت میکردید و یه لحظه اومدید به داخل اتاق (با دستش به میز اشاره کرد)… گفت من اتاق روبرویی بودم و داشتم در باز میکردم برم لابی… دوزاریم افتاد که چرا اومده…منم نه تفره رفتم و نه ناز کردم… گفتم اگه نمیدیدید مهمون نمیومدید؟؟؟ گفت نمیدیدم که نمیومدم… اما حالا که دیدم گفتم از دست ندم… با خنده پرسیدم چی رو از دست ندید؟؟؟ گفت تو رو دیگه… باز هم با خنده حرف زدم… آخه حرفم طوری بود که اگه جدی میگفتم پا میشد بره… لبخند زدم و گفتم حالا کجای من نوششته که من اونکاره هستم… فقط چون شورت تنم بود؟؟؟ گفت نه… اما من میدونم بیام سراغ کی، هم نازی و هم اندام ناز داری… خیلی راحت داشت حرف میزد و سرم شیره میمالید… بهش گفتم خیال نکن با این حرفا نرم میشم، اما بی میل نیستم. پس بدون تعریف تو خرم نمیکنه… گفت میلت چی میخواد؟؟؟ حس و خواستی که همیشه داشتم و دارم رو بهش گفتم و خواستم به اون ذهنیتی که از همجنس بازی داشتم برسم… خیلی راحت و بدون دلهره گفتم دوست دارم حس کنی خانم هستم… بغیر از کردن و لب هر کاری خواستی بکن… گفت دیگه چی موند؟؟؟ گفتم اگه اهلش باشی میدنی خیلی چیزا مونده…دست کشید به روی پام… منم سرم رو انداختم پایین… واقعا نمیدونم یه مرد سن بزرگتر از خود ادم چنین لذتی میده یا بار اول بودن… خلاصه از همون لحظه برخورد نوک انگشتش به پام همچین لذتی به وجودم اومد که وصف نمیشه…بلافاصله سرش رو اورد جلو و رفت به سمت گوم… خیلی حرفه ای و قشنگ زیر گوشم و گردن رو خورد… به حدی لذت بخش بود که داشتم سرم رو میچرخوندم که اون یکی سمت رو هم بخوره… ولی ادامه نداد و از بازوهام گرفت و من خوابون روی تخت و دو دکمه بالایی پیراهنش رو باز کرد و از سرش کشید بیرون… بعد زیر پوشش رو که رکابی بود در اورد… منم خ.واستم کم نیارم زیر پوشم رو در اوردم.. حالا من فقط با یک شورت بودم و اون با شلوار… روی سینه هاش و شکمش مو داشت… وقتی خواید روم هم داغی بدنش و هم برخورد موهای سینه و شکمش لذدتم رو 100 برابر کرد… یه لحظه خجالت کشیدم که توی اسن سن دارم از استفاده یک مرد سن بالا لذت میبرم… اما با خوردن زیر چانه و گردنم دیگه برگشتم به اوج… همچین ناز و قشنگ تا نافم جلو رفت که دلم میخواست این لذت هم تکرار بشه و هم تموم نشه… اصلا داشتم آه آه میکردم و خبر نداشتم… اصلا به شورت و کیرو کونم دست نزده بود که پاشد شلوارش رو درآورد… دیدم یه شورت مشکی پوشیده ککه کیرش با اندامی کوچیک از زیر شورت داره خودنتمایی میکنه… اما معلوم بود که راسته راسته و کوچیک… کمی پایین تر خوابید… طوری که سرش به طرف شورتم باشه… شروع کرد با زبونش دور شورتم رو لیس زدن… و هی انتظار داشتم کیرم رو از رو شورت بگیره و نمیگیرفت… تا اینکه شورتم رو درآورد و پاشد شورت خودش رو هم درآورد و شصت و نه شد… اون داشت کیر منو میخورد و کیرش جلوی چشم بود… اصلا نمیتونستم کیرش رو بخورم… کمی با لحن اعتراض کفت که بخور دیگه… گفتنم باور داری باره اولمه… لبخند زد و برگشت… از لبخندش حس کردم حرفم رو باور نکرد…خوابید و گفت مثل من برو پایین… رفتم پایین و یه لحظه تصمیم گرفتم کامل بگیرم توی دهنم… بد بود اما نمیدونم چرا ادامه دادم… با ادامه دادن حس کردم بد نیست… بالاخره خوردم و لیس زدم و لذت هم بردم…پاشد و منو برگردون و خودش رفت پشتم… گفت مطمئنی نمیخوای بزارم تو؟؟؟ گفتم ک نه، باور کن بار اولمه… با گذاشتن کیرش دم سوراخم حس کردم میخواد بده تو… ولی دیدم لا پایی داد، لاپایی دادنش بهم اون لذتی رو نداد که اول سکس میداد… اما چون میدونستم به اون لذت میده تکون نخوردم تا و آبش امود و رو ریخت روی کونم… خیلی هم داغ بود… از جام تکون نخوردم که دیدم داره لباس میپوشه… گفت فردا کی هستی… گفتم فردا شب میرم… گفت ساعت چند؟؟؟ گفتم شب نیستم، سر شب میرم… دیگه چیزی نپرسید و رفت… کمی دراز کشیدم و پاشدم برم کونم رو بشورم که آبش کمی ریخت روی تخت…هر چند سنم زیاده… اما باور کنید بهترین لذت رو بردم… بهترین خاطره ام بود و تا حالا هم با هنجنس نبودم و خیلی دلم میخواد باز پیداش کنم… نمیدونم اون هم ناشی بود که نه اسمم رو پرسید و نه شمارمو گرفت یا از دوستان آقای ایکس بود و با تعریف آقای ایکس اومد و رفت و شمارمم میتونه از فرم برداره یا یا یا یا… خلاصه اگه شماره منو هم داره فعلا که خبری ازش نشده… من هم نه موقع اومدن و نه موقع برگشتنش ندیدم کجا رفت… فردای اون روز هم ندیدمش… لذتش به حدی بود که همیشه توی ذهنمه…اگه اشتباه انشاء و املایی داشتم منو ببخشید و اگه هم میخواهید فحش بدید بی انصاف هستید و هر که فحش بده دقیقا همون فحش به خودش برگرده… چون من حقیقت رو نوشتم…نوشته ؟
0 views
Date: November 25, 2018