حتی تعریفشم سختهممکنه واسه هرکسی پیش بیاد،بهر حال…بعد دانشگاه و سکسای زیاد اون دوران با هر دختری که میخاستم فکرشم نمیکردم که انقدر تو کف بمونم.با یکی از فامیلا واسه کار رفتم اصفهان؛1دفتر تو جنوبش(که برعکسه تهران اعیون نشینه) 1 دفتر داشتن که 2 تا اتاق داشت یکی واسه جلسات یکی هم واسه استراحت.وقتی رسیدیم تلفن پسردایی مادرم زنگ خوردکه حاله پدرش وخیمه و باید برگردهاونم کلیدارو بمن سپردو رفتمن موندم با 1 خونه خالی که دفتر کار بود،روز اول با کامپیوتر خودمو سرگرم کردم.اونموقع 22 سالم بود که خیلی کمتر بنظر میومدم؛با دوست دخترفابم هم بهم زده بودم وبهمین خاطر به اونجارفتم،هرچی گذشت بیشتر تو کف میرفتم روزی 2-3 بارهم کف دستی بدجوری بهمم ریخته بود محل دفتر هم جای خلوت وغیر مسکونی بود که 3 تا ساختمان درحال احداث داشت؛همه جور ففکری بسرم زد پیاده روی میکردم یلکه 1 کوسی چیزی گیرم بیاد که شباذست از پادرازتربرمیگشتم.اون بیچاره هم که بعد1هفته پدرش فوت کرد و گفت تا مدتی نمیاد چون تک پسر خونواده هم بود درکش میکردم.خلاصه یک روزبا صدای بدی ازتو حیاط بیدار شدممن هم که مثل انسانهای اولیه لخت مادرزاد میخابیدم ازلای لووردراپه توحیاطو نگاه کردم فهمیدم ازساختمون بغلی چیزی افتادهحال نداشتم اومدم که بخابم دیدم زنگ وبعدش به در میزنن؛با ناراحتی در حالیکه طرف با الهجه میخاست که درو باز کنم شورتمو پوشیدم رفتم ..درو که باز کردم یگه خوردم.اول فکر کردم دخترهیه پسر سفیدوبور افغانستانی که بعدن فهمیدم16 سالشه پشت در بودمنو که با اون وضعیت دید یکه خورد سلام کرد گفت نمودنم چیچیش از دستش افتاده تو حیاط ما(ایشالا اصفهانیا نمیگن چه زود خونرو بنام زد)گفتم بیا ببروخودم بسمت داخل رفتم،طفلک کفششو دراورد رو موکتا(بادمپایی بودم)اومد داخل حس کردم1جوریش شده ولی واسم مهم نبوددر خیاطو باز کردمو رفت که تشتشو برداره..همینجور که میرفت راهو واسش تنگ کردم که بهش بمالم1ذره شورتمو بهش مالیدم بعد دیدم اووف پسر عجب کونه گردو برجسته ای دارههمینطور ازش چشم بر نداشتم که برگشت با اون تشتشسعی میکردم راست نکنم ولی نیم خیز شد1 نگاه زیر چشمی کردوگفت دستت درد نکندخیلی خوشگل بود منم همراهیش کردم بالبخند همراهش شدم که گفت از تهران میآیی؟از لهجش خندم گرفته بود یاد کنده کاری افتادم که اونموقعها باب بودگفتم آرهگفت پس پولداریگفتم نه بابا(خوشم نیومد که گفت)واسه کار نومدم اینجاگفت راست میگی؟تهران کارنیس….همینجور که حرف میزد رفتم تو بهرش که بد نیست یه سیخی بهش بزنیمپرسدیم تا چه ساعتی کار میکنی؟تاغروب….الکی گفتم اگه دوست داری بیا اینجا من تنهام یه آهنگی گوش بدیم 1 فیلمی ببینیم…امروز نمیآیم فردا جمعست شاید فردا اومدم(سریع تو مخم گفتم بهش پیشنهاده حمامو بدم ) گفتم اگه خاستی بیا اینجا حمام کنفکر کنم ترسید چون گفت دستت درد نکندبا برادرم عازیم میشویممن هم اصرار نکردم خداحافظی کردو بدو رفت سرهکارش من موندمو حسرت که ای کاش نینکارو میکردمو اونکارو……فردا که شد رفتم که نون بگیرم برگشتنی از 1 کارگره همون ساختمون سراغشو گرفتم فهمیدم اسمش رحیمه،الکی گفتم میخام یخچالو جابجا کنم بگو بیاد کمکم.عصر شد منم عصبی و منتظر بودم فکر کردم نمیادو همه چیزم آماده کرده بودم لپ تاپم هم 1 فیلمه سوپر رو پاوز کرده بودم که حشریش کنم1 شلوار لی چسبون داشتم که خیلی بهم میومد اومدم درش بیارم که با صدای در پریدم بطرفشدیدم با لباس پلو خوریش اومدهلامصب کسی شده بود واسه خودشپیرهنو شلواره سفیدی داشت برام شیرینی آورده بود فهمیدم که دوستم دارهسریع آوردمش تو گفتم کفششو در نیاره ولی درآورد….وای چه بچه کونی داشت چشش به صفحه مانیتور افتاد منم رفتم تو آشپزخونه واسش 1 چیزی بیارم همینطور که الکی حرافی میکردم باهاش دیدم میخکوبه صحنستمنم اومدمو جایی نشستم که پشت سرش باشم.گفتم میخای فیلم بذارم؟گفت آریهگفتم بزرگ شدی که اینجور فیلمارو ببینی؟باسر تکون دادن تایید کرد منم که باز نیمخیز شده بودم lay کردمو جایی بودکه طرف قنبل کرده بودو آقا داشت از کون میکرد بلندیه صداشم تنظیم کرده بودم که خال کنه و زیاد بلندهم نباشهدیدم داره راست میکنه و هی به پاهاش میپیچه که معلوم نشه حوصله کردم و حرفایی زدم که راحت باشهاوه اوه چه میکنه(یاد عادل افتادم)اونم همینجور که میخکوب بود میگفتآریهکم کم تکیه داد لامصب کیرش خسابی راست شده بود از رو شلوار سفیدشدستمو بردم که باهاش بازی کنم که خودشو جمع کردمنم گفتم باب بذار ببینیم بزرگ شدی یا نهدیدم به هیچ صراطی مستقیم نمیشه میخاست بره که سریع شلوارمو دراوردمو پشتمو بهش کردم شرت مشکیم که رو تن کم موم بودتحریکش میکرد منم که نمیخاستم بعد این همه توکف بودن این فرصتو از دست بدم دستشو گرفتم مالیدم به کونم 1 دقیقه سکوت بود کم کم حس کردم خودش بدون منم میماله…دستشو کردم زیر شرتم با دست چپم هم کیرشو از رو شلوار مالیدم اولش 1 ا گفت ولی کارمو کردم حسابی که حشری شد شلوارشو اومدم باز کنم نذاشتمنم شلوارو شرتمو کشیدم پایین پشتمو چسبیدم بهش کم کم نرم شدمنم کیرشو درآوردم….عجب نازو صاف بوذدرعین درازی باریکو خوشگل بودگفتم دوست داری بکنی؟گفت آرهگفتم تو هم باید بدی بعدشگفت باشه هوس کردم بخورم بردمش تو دست شویی با مایع بشورمش گفت تازه از حموم اومده و تمیزه ولی نذاشت بخورمبرگشتم تو پذیرایی رو مبل قنبل کردم سمتش(میدونستم آبم بیاد اعصابم خراب میشه واسه همین اصرار به اول کردن نکردن که یهو پدرسگ زدش در کونم داد زدم که یواشدیدم لامصب خیلی درد دارهفکرشو نمیکردم. با عصبانیت نشوندمش رو مبل مثل موقعی که میخاستم دخترو از کون بکنم نشستم روش و یواش یواش خودمو تکون دادم تا میل به میل رفت توآخ که اولش چه دردی داشتخسته هم شده بودم از حالتم ولی داشت حال میداداومدم که پایین دولا بشم که انقدر سریع کرد تو کونم که جا خوردم وبا هم افتادیم رو زمین من دمر اونم خابید روم تلمبه زنان….خیلی حال دادواقعالیز شده بود وحس خوبی داشتم که آبش اومد (از شل شدنش فهمیدم)با اینکه حال داد از دمر بودن خودم خوشم نیومد و بهم بر خورد تا بلند شد سریع افتدم روششرتش مادر دوز بود و رو کونش بود کشیدمش پایین داشت داد میزد و کره خر نمیخاست بده که من زوری کردم تو کونش وااااااااااای چه کونه داغو تنگی بود..در جا آبم اومد ولی میخاستم 1 راه دیگه بکنمش که انقدر نق زد(دردش گرفته بود)حسم پرید و اعصابم تخمی شد1 حس بد پشیمونی هم بهم دست داده بود بدتقریبا بیرونش کردم.از اون ببعد از مسیر دیگه ای میرفتم ،با اینکه اولش خیلی حال داد ولی پشیمونیه بعدش خیلس زیاد بود.گه گاهی میومد جولو خودشو لوس میکرد ولی سگ محلیش کردم بعد 1 ماه 1 کاری جور شد برگشتم تهرون.کم کم خاطرش فراموشم میشد منم افراطی با سکس زیاد با دخترا کمک میکردم به این حس ولی تلخیش هنوز باهامه.نوشته Arminak
0 views
Date: November 25, 2018