کون سفید خوشگل من

0 views
0%

بچه بالا شهر تهرانم، رنگ پوستم سفید و درست مثل دختر بدنی توپ و خوش استیلی دارمموهای بلندی دارم که رنگش بوره، از همه مهمتر کون سفید گرد و قلمبه ای دارم که شده بلای جونممن ایقدر خوشگل هستم که بعضی وقت ها خودم عاشق خودم میشم و میخوام خودمو بکنماولین بچه کونی که دادم در سن سیزده سالگی بود، هم کلاسیم توی کلاس منو گاییدیک روزی کونم بد جوری هوس کیر کرده بود، می خواستم به همکلاسیم که بغل دستم نشسته بودیه جوری بفهمونم که با هام حال کنه، این بود شروع کردم به گفتن حرف های کیر و کوناون منظورمو نفهمید و خیال کرد که دارم چرند پرند میگم، وقتی دیدم اون متوجه منظورم نشدهکونشو انگل کردم، چون می دونستم اگه انگلش کنم، اونم برای ناراحت میشه و برای اینکهتلافی کنه، منو انگل میکنه، این بود که انگلش کردم، اونم ناراحت شد و گفت چه غلطی داری میکنیمن دوباره انگلش کردم، اینبار دیگه خیلی عصبانی شد و پا شد منو انگل کردمن که منتظر همین واکنشش بودم، دوباره انگلش کردم، اون تازه فهمید که کونم هوس کیرشو کردهاین بود که بهم گفت به اینکارت ادامه نده، یه وقت دیدی کیرم راست شد و کار دست کون گردت دادممن بهش گفتم خیالی نیست، در گوشش گفتم، دوست داری منو بکنی، اون اول متعجب شدفکر کرد که دارم سربسرش می ذارم، گفت دست بردار از این مسخره بازی هاتمن گفتم حاضری هم دیگه را بکنیم، اون که از من بزرگتر بود، گفت اره، ولی اینجا که نمیشهصبر کن زنگ اخر بخوره وقتی از مدرسه رفتیم، میربرمت به جای خلوت دنج و می کنمتمن که کون سفیدم بد جوری حشری شده بود و دیگه طاقت نداشت، بهش گفتم، نه تو مدرسهدوستم گفت، پس صبر کن، زنگ تفریح وقتی همه رفتن تو حیاط ترتیبتو میدمگفتم باشه، وقتی زنگ تفریح خورد همه رفتن تو حیاط، من و دوستم تو کلاس موندیمدوستم به من گفت خب، بچه خوشگل، زود باش بکش پایین که کیرم بد جوری راست کردهمن بهش گفتم، قرار بود هم دیگه را بکنیم، دوستم گفت باشه، اول تو کون بدهمن که می خواستم کون بدم نه کون بکنم، و اینو میدونستم که اون کون نمیدهفقط این فیلم را جلوش بازی کردم که فکر نکنه من بچه بچه کونی هستماین بود که بهش گفتم قول میدی وقتی منو گاییدی، تو هم بزاری من بکنمتاونم دروغکی گفت اره، حالا زود باش شلوارتو بکش پایین، چون زیاد وقت نداریممنم در کلاسو بستم، رفتم کنج دیوار کنار شلوارمو کشیدم پایین، دوستم شلوارشو کشید پایینکمی تف زد سر کیرش و کمی تف هم زد جلوی سوراخ کون سفید منبعد منو کرد، چه حالی داشت، کونم داشت حال میکرد، دوستم تند تند منو میکرد چون میدونستوقت زیادی نداره، خلاصه قبل از اینکه زنگ کلاس بخوره، حالی به کون سفیدم دادوقتی منو کرد، من بهش گفتم خب، زود باش، حالا نوبت تو، اون من من کرد و گفت نه نمیشهتا من خواستم بگم این نامردیه، که زنگ خورد، دوستم، از فرصت استتفاده کرد و گفتالان که نمیشه، بچها دارن میان سرکلاس، باشه واسه فردا، منم گفتم باشهفردا که شد، دوباره همین اشو همین کاسه، این برنامه یکی دو ماهی طول کشیدمن هر روز به دوستم سر کلاس کون سفید گردمو میدادم، و مقصودم فقط کون دادن بودنه کون کردن، هر روز هم بهش میگفتم زود باش حالا دیگه تو باید کون بدی، اون هم میگفتالان که زنگ خورده همه میان سر کلاس باشه واسه فردایکی دوباری هم دوستم منو برد تو دستشویی مدرسه و اونجا حالی به حال کون سفید نرمم دادیک روز طبق معمول زنگ تفریح داشتم به دوستم سر کلاس کون میدادم، که یهو دیدیم در کلاس باز شدیک از همکلاسیهام اومده بود تا کتابشو از کیفش برداره، وقتی وارد کلاس شد و دید که منخوابیدم رو زمین و دوستم داره منو میکنه، جا خورد، من خواستم پا شم و شلوارمو بپوشماما هر کاری کردم دوستم از رو کونم بلند نشد، با اینکه دید همکلاسی مون اموده تو کلاسو داره ما را نگاه میکنه، اما بازم از رو کونم بلند نشد، من هرچی گفتن پاشو، اون گوش نکرداینقدر منو کرد تا ابشو ریخت تو کونم، همکلاسیم زودی دوید و رفت کل مدرسه را خبر کردمن تا اومدم شلوارمو پام کنم و از کلاس بزنم بیرون، دیدم همه همکلاسیهام دارن از تو حیاطبدو بدو میان تو کلاس، من که خیلی ترسیده بودم، به دوستم گفتم حالا چیکار کنیمدوستم که نترسیده بود گفت من که کون ندادم، تو کون دادی، من کردم، تو دادیپس تو باید خجالت بکشی نه من، بچه ها اومدن تو کلاس و هر کدومشون یه متلکی بارم کردنکمی بعد دیدم ناظم با همون همکلاسیم که مارا در حین ارتکاب جرم دیده بود وارد کلاس شدندناظم اول من و دوستم را در ملع عام تو حیاط مدرسه جلوی همه دانش اموزان فلک کردبعد کارنامه مان را داد زیر بغلمان و از مدرسه اخراجمان کرد و گفت برین گم شین هفت سال از اون ماجرا گذشت من هفته ای یکی دوبار میرفتم خونه دوستم تا منو بکنهیک شب که کونم حوس کیر دوستمو کرده بود و داشتم میرفتم خونه ش تا منو بکنهسر خیابون واستاده بودم تا ماشین بگیرم، یه پیکانی را دست دادم و اونم ایستادرفتم سوار شدم، یه پیرمرد سیاه گردن کلفت راننده تاکسی بود، معلوم بود مشروب خورده بودچون به من بد جوری نگاه میکرد، ازم پرسید کجا میری؟ منم گفتم میمرم خونه دوستمگفت واسه چی؟ من گفتم هیچی همینجوری، اون گفت یه پسر خوشگل سفید ناز ملوساین موقع شب تنها میره خونه دوستش که مثلا چیکار کنه؟ من حرفی نزدمپیرمرده که با دیدن من کیرش راست و سفت شده بود بهم گفتبچه خوشگل، حالا فکر کن من دو ستتم، امشب بیا خونه من، من یه نگاهی بهش انداختممتوجه منظورش شدم، اون منو میخواست امشب ببره تو خونه ش و کونمو حالی به حالی کنهاول ازش ترسیدم، بعد که فکر کردم، به خودم گفتم من که داشتم میرفتم خونه دوستم کون بدمحالا چه اشکالی داره، چه به دوستم حال بدم چه به این، من که کیر دوستمو دارم هر شب میخورمدیگه واسم تکراری شده، بهتره یه تغییر تحولی در کون دادنم بدم، پیرمرده را خوب وارسی کردمدیدم کیرش راست کرده و ابش ریخته رو شلوارش، کاملا مشخص بود که کونم کیر این پیرمردهرا هم تسخیر خودش کرده بود، من که کیر پیرمده را دیدم، اتیش شهوتم روشن شداین بود که تصمیم گرفتم باهاش برم، بهش گفتم واسه چی می خوای منو ببری تو خونه اتگفت ببین بچه خوشگل، من حوصله سوال جوابو ندارم، یک کلام بگممی خوام ببرمت تو خونه م تا صبح بکنمت، یا عین یه بچه خوب خودت با پای خودت میاییو یا با این چاقو همینجا سرتو می برم می ذارم روی سینه اتمن که فهمیدم اون فقط می خواد منو بترسونه، چون قصدش کردن من بود نه کشتنبهش گفتم، باشه اقا پیرمرد، تورو به جون بچه هات مونو نکش، باشه هر جا بگی باهات میام پیرمرد گفت اها حالا شد، بعد گفت من خانم ندارم، تاحالا ازدواج نکردممن گفتم یعنی تنهای تنهایی؟ پیرمرده گفت اره اما امشب دیگه تنها نیستم، تو تا صبح زیرمیوقتی رسیدم، پیرمرده منو برد تو خونه اش، راست میگفت، هیشکی تو خونه نبودهمین که منو برد تو اطاق، درو قفل کرد، پرد ها را کشید، و بی معطلی منو بغل کردوشروع کرد به بوسیدن من، ازم لب گرفت، دهنش چه بوی گندی میداداینقدر حشری شده بود که حتی نذاشت براش ساک بزنم، سریع شلوارمو کشید پایین، یه شرت مایو مشکیپوشیده بودم، پیرمرده چون خودش سیاه بود، به من گفت به به چه کون سفیدی، این شورت سیاه همرو کون سفیدت چقدر میاد، اینقدر اتیشی بود که شروع کرد به بوسیدن کونم از روی شرتبعد، شرتمو کشید پایین و کونمو هی لیسید، من که تا حالا این جوری حال نداده بودمخیلی خوشم اومد، چند دقیقه ی بود که پیرمرده داشت کونمو می خورد، یهو دیدمپیرمرده خوابید، و به من گفت زود باش بچه خوشگل، بیا منو بکن، چشم هام چهار تا شددهنم از تعجب تا بنا گوشم باز موند، کیرم که عین برج میلاد راست شده بودیهو مثل شمیشر رفت تو غلاف، گفتم چی گفتی؟ گفت همینی که شنیدیبچه خوشگل بیا منو بکن، منو باش، اومده بودم کون بدم، حالا خر بیار باقالی بار کنمن که از دیدن کون سیاه کثیفش حالم بهم خورد، بهش گفتم پاشو احمق، من حالم بد میشهپیرمرده گفت کون مفت و مجانی گیرت اومده نمی خوای بکنیش؟من گفتم حاضرم بمیرم ولی تن به چنین کاری ندم، پیرمرده وقتی دید من راضی نمیشم بکنمشگفت باشه، پس بخواب، من بکنمت، من بهش گفتم همه جورشو دیده بودم، این مدل راامشب تجربه کردم، پیرمرده گفت من هم وقتی جوان بودم عین تو خیلی کون دادممنو بارها بچه محله هام از کون اعدام کردن، حتی پسر دایی هام منو گاییدنمن بهش گفتم کی دیگه تو رو کرده، خاک تو سرشون؟پیرمرده گفت اوه، کجاشو دیدی، من وقتی جوان بودن خیلی مشتی بودممن بهش گفتم اره جون خاله سیاه پوستت، سالی که نیکونست از بهارش پیداستپیرمرده گفت حالا بگذریم از این حرف ها، ولی خودمونیم ها، تو خوب بچه کونی داری بچه بچه کونی من گفتم کی گفته من بچه کونی هستم، تو منو مجبور کردی اوردی تو خونه اتپیرمرده گفت اگه بچه کونی نبودی به این راحتی حاضر نمی شدی با من بیاییبه پیرمرده فحش دادم گفتم سیاه پوست دایناسور، به من تهمت نزنمن تاحالا به کسی کون ندادم، من اصلا نمیدونم کون دادن یعنی چیپیرمرده گفت خب، که اینطور، تا حالا کون ندادی، خب، اشکالی ندارهوقتی امشب تا صبح زیر لنگای من خوابیدی اونوقت میفهمی که کون دادن یعنی چیوقتی حرف هاش تموم شد، منو انداخت رو تشک و بالش بو گندوشمن با شکم خوابیدم روی تشک، پیرمرده دوباره کونمو مالید و انگشت کرد و هی انگل کردبعد سوراخ کونمو شروع کرد به لیسیدن، منم دوباره اتیشی شدممنم بی صبرانه منتظر بودم تا پیرمرده منو بکنه، یهو پیرمرده کیرشو با دستش گرفت و کرد تو کونممن که انتظار داشتم پیرمرده کیرشو بکنه تو کونم، ولی نه با این شدت، تا کیر کلفت سیاه درازشو کرد تو کونممن فریاد زدم، اخ، نامرد یواش، لاقل توف بزن، اما کو گوش شنوابعد از مدتی که پیرمرده منو داشت میکرد، کونم عادت کرد، سوراخش گشاد شد و دیگه درد نمیکردحالا داشتم کم کم حال میکردم، پیرمرده کیرشو ازکونم در اورد، و گفت حالا به پهلو بخوابمیخوام یه جوری تو کون سفیدت بکنم که صورتتو ببینم، چون اینطوری بیشتر حال میکنممن به پهلو خوابیدم، پیرمرده دوباره کیرشو کرد تو کونم، دیگه درد نداشتم، فقط داشتم با کیر سیاهش حال میکردمپیرمرده همینطور که منو میکرد، به صورتم نگاه میکرد، یهو سرشو اورد جلو و ازم لب گرفتچه دهن بوگندویی داشت، دهنش بوی زباله میداد، ولی من چون داشتم حال میکردم واسم مهم نبودزبونمو با لبای سیاه گنده اش گرفت و شروع به مکیدن کرد، بعد از مدتی که حالی به کون سفیدم دادیهو دیدم منو کشید طرف خودش و بغلم کرد، نامرد همه ابشو ریخت تو کون گردم، چند ثانیه منو محکم بغل کرد بعد دیدم بدنش شل شد و مونو ول کرد، وقتی به دوستم کون میدادم ابشو که میریخت تو کونماصلا حس نمیکردم که ارضا شده، اما اونشب کونم پر از اب داغ اون پیرمرد کیر کلف شد و کاملا حس کردمکه ارضا شده و داره ابشو میرزه تو کون سفیدم، چون ابش خیلی داغ بود، و خیلی هم اب داشتکیرشو از کونم در اورد و بهم گفت بچه سوسول خوشگل کونی، بیا کیرمو ساک بزنبهش گفتم نه دیگه، من دیرم شده، باید برگردم، پیری گفت ضد حال نزن دیگه، تو باید امشب تا صبح بهم حال بدیمن گفتم، نه فردا صبح اللطلوع باید پاشم برم سرکار و تا بوق سگ جون بکنمحالا هم از وقت خوابم گذشته، اگه دیرتر از این بخوابم معلوم نیست فردا ساعت چند بیدارشمپیری گفت ا؛ تو سر کار میری؟ مگه درس نمی خونی، گفتم نه، ترک تحصیل کردمپیری کمی فکر کرد و گفت می خوای بیای با من کار کنی، گفتم لازم نکردهبا تو بیام کار کنم که هر شب منو بکنی؟ پیری مکثی کرد و گفت من یه کار خوب واست سراغ دارمحاضری بری؟ گفتم چه کاری؟ گفت یه دوست دارم که رو اسکانیا کار میکنهاسکانیاش چند سالی زیر پای خودم بود، باهاش بار میبردم به همه نقاط ایرانچون دیگه سنی ازم گذشته، نمی تونم بشینم پشت ماشین سنگین، کمر کیرم درد میگرهحالا دوستم یا شاگرد شوفر احتیاج داره، حقوق خوبی هم میده، اگه مایلی، تورو با دوستم اشنا کنممن کمی فکر کردم و گفتم خب حالا ماهی چند حقوق میده، پیری گفت، مطمئنم وقتی تورو ببینهبی بروبرگرد قبولت میکنه و پول خوبی هم بهت میده، من گفتم باشه اگه حقوقش خوب باشه حرفی نیستپیری با موبایلش به دوستش زنگ زد و گفت، واست شاگرد شوفر ردیف کردم، یه شوفر باحالاز همون مدل هایی که دنبالش بودی، صدای دوستش از پشت تلفن قشنگ مشخص بودداشت میگفت، ای ول، حالا چند سالش هست، بچه خوشگل هست یا نه، اصلا اهل حاله یا نهپیری گفت اره، اهل حاله، چه جورم، الان پیش خودمه، دوستش گفت، راست میگیپیری گفت اره، به جون جفتمون، دوستش گفت پس نذاریش بره، من تا یه ربع دیگه خودمو میرسونم اونجاپیری گفت باشه، فقط زودی بیا، ممکنه پرنده از قفس بپرهمن که حرفهای دوست پیری را شنیدم، کاملا متوجه قصد شومش شدم، ترسیدم، پاشدم که برمپیری گفت، کجا داری میری؟ بهش گفتم، خاک تو سرت، من همه حرف های اون جونور را شنیدمپیری گفت مگه دنبال کار نبودی؟ گفتم نه، خودت داری میبری خودتم داری میدوزیکی گفته من دنبال کار بودم، پیری گفت ببین بچه خوشگل، اگه کمی صبر کنی پشیمون نمیشیحالا با طرف صحبت کن، اگه به تفاهم نرسیدین، بعد بروگفتم موندن من اینجا، به قیمت از دست دادن کونم تموم میشهپیری گفت چه حرفا، کون سفیدتو که قبلا از دست دادی، دیگه از چی میترسیمن گفتم نه، پاشدم شورتمو پام کردم، شلوارو پیراهنم را پوشیدم، خواستم از اطاق برم بیرونکه دیدم پیری درو قبلا قفل کرده، بهش گفتم زود باش بیا درو باز کن، دیگه نمی خوام اینجا بمونمپیری دستش رو کیرش بود و داشت باهاش ور میرفت، خندید و گفت نگران نباش، بلاخره میریبه پیری گفتم، خدا مرگت بده، خودت منو کردی بس نیست، یه سر خر دیگه را هم دعوت کردیپیری اینقدر منو معطل کرد که بلاخره دوستش از راه رسید، اون هم که کلید خونه پیری را داشتدرو باز کرد، پیری یهو با بدنی لخت از جاش پرید و جلوی منو گرفت که نکنه فرار کنمدوستش وارد اطاق شد، من پشت در اطاق بودم، دوستش وقتی پیری را دید که لخته، بهش گفت ای ولدمت گرم، حالا این بچه خوشگل کجا هست، پیری گفت، پشت دره، پیری درو بست، دوستش تا منو دیدبه پیری گفت به به، چه چه، چه بچه کونی را امشب زدی به تور، بجون جفتمون این کون کردن دارهپیری درو قفل کرد، دست منو گرفت و بزور منو برد به طرف جایگاه کون دادنم، که همان تشک بو گندوش بودبه پیری گفتم، بیشرف، بزار برم، دوستش خندید و گفت کون داغتو به پیری دادی، حالا که نوبت من شدهمیخوای بری؟ منو بزور گرفتن و دوتایی، اول پیراهن و شلوار و بعد شرتمو از پام دراوردنمن سعی میکردم از دستشون خلاص بشم، اما بی فایده بود، دوستش که منو از پشت گرفته بودکیرش بد جوری سیخ و راست شده بود، خواست بی معطلی کیرش بکنه تو کونماونم چه کیری بمراتب گنده تر از کیر پیری، تا خواست کیرشو بکنه تو کون سفیدمپیری گفت دست نگه دار، اگه اینطوری بکنیش، حال نمیده، باید کاری کنیم که کونش حالی به حالی بشهخودمون که کون دادیم، می دونیم اگه کونو سر حال نیاریش حاضر نمیشه حال بدهدوستش گفت اره راست میگی، من همینطوری میگیرمش، تو با کیرش بازی کنپیری کیرمو گرفت و باهاش ور رفت، دوستشم داشت سر سینه هامو میمالیدپیری نشت رو زانو و کیرمو با دستش گرفت و شروع کرد به ساک زدندوباره داشتم حشری میشدم، کم کم خودمو شل کردم، خودم کونمو میمالیدم به کیر دوست پیریدوست پیری به پیری گفت اها این کیر خوردن داره، کیر بچه خوشگل وا قعا لیسیدن دارهبسه دیگه، بیا بگیرش، منم میخوام کیرشو ساک بزنم، من که دیگه حشری حشری شده بودمکمرمو خم کردم و کونمو قشنگ گذاشتم روی کیر دوست پیری و هی مالوندمش روی کیر کلفتشپیری گفت نترس، دیگه نمی خواد بگیریش، کونش اماده شده برای عملیات سهمگین کیر خوریدوست پیری منو ول کرد، اومد جلوم، پیری را هل داد، خودش نشست رو زانو و شروع کرد کیرمو ساک زدنخیلی قشنگ ساک میزد، حتی بهتر از خودم، پیری گفت زیاد ساک نزن، اگه ابش بیاد ، دیگه درست کون نمیدهدوست پیری، کیرمو از دهنش اورد بیرون و گفت حالا بچه کونی، تو بیا ساک بزنمن که کونم بد جوری هوس کیر کرده بود، بی معطلی شروع کردم به ساک زدنپیری اومد کنار دوستش و گفت کیر منو هم ساک بزن، من کیر پیری را هم گرفتمگاهی کیر پیری را ساک میزدم، گاهی کیر کلفت مثل کنده درخت دوست پیری راکیر دوستش اینقدر کلفت بود که به زحمت توی دهنم جاش میکردموقتی عملیات ساک زدنم تموم شد، دوست پیری کمی تف زد جلوی سوراخ کون سفیدمبعد خواست کیرشو بکنه تو کونم، پیری گفت دست نگه دار، کیرتو واسه این کون تنگ خیلی خیلی بزرگهبزار من اول شل و گشادش کنم، تا اماده بشه واسه تحمل ضربات سهمگین و سنگین کیر گنده توبعد عین خر یهو کیرشو کرد تو کونم، من دوباره جیغم رفت رو هوا، دوستش گفت، خاک تو سر پیر خرفتتبعد این همه سال که کون دادی و کون کردی، هنوز یاد نگرفتی که چطور باید یه کونو بکنیکمی منو گایید، من که کونم دوباره داغ شده بود و از ضربه های کیر پیری کمی شل شد سوراخش هم بازتر شدحالا دیگه کون سفیدم میتونست زیر حملات مرگبار کیر کلفت دوست پیری دوام بیارهدوست پیری گفت، بسه دیگه، اب کثیف تو تو کون قشنگ نازش نریزی، کونش نکبت میشهپیری را هل داد، خودش اومد منو بغل کرد، کمی تف زد جلوی سوراخ کون خوشگلمبعد یواش یواش سر کیرش که با دست چپش گرفته بود کرد تو کونم، من که قبلا کونم جا وا کرده بوددیگه کونم با خوردن کیر کلفت دوست پیری دردی را حس نمیکرد، چون پیری کونمو شل و باز کرده بوددوست پیری، اول اروم اروم کرد تو کونم، چون می دونست کیرش کلفته، اگه همون اول تند تند بکنهممکنه کونم درد بگیره و بهش درست حال ندم، منمم از این کون دادن داشتم خیلی اذت میبردمچون دوست پیری خیلی حرفه ای منو میکرد، بعد از مدتی سرعت کیر کلفتش تو کونم بیشتر شدبا ضربات کیر کلفت دوست پیری در کونم، کیرم بد جوری راست کرده بود، پیری یه نگاهی به کیرم انداختبه دوستش گفت، اینطوری که تو داری اینو میکنی، الانه که اب بده، تا وقتی اب نداده، میش قشنگ بکنیشپس بزار منم بکنمش تا ابش نیامده، دوستش گفت باشه، اما چطوری، پیری گفت، من بغلش میکنممن از جولو کیرمو میکنم تو کونش تو از عقب، بعد بغلم کرد، منم خیلی خوشم اومد، دلم میخواست ببینمدونفری چطوری می خوان منو تو کون سفید کیر خواهم بکنن، وقتی بغلم کرد منم پاهمو باز کردموقتی پیری کیرشو کرد تا اخر تو کونم من پاهمو دور کمرش قفل کردم، خیلی حال میداددوست پیری اومد که کیر کلفتشو از پشت بکنه تو کونم، هر کاری کرد نشد، کیر پیری قبلا رفته بود تو کونمو جا خوش کرده بود، من دیگه خیلی حشری شده بودم، منتظر بودم که دوست پیری هم بکنه کیرشو بکنه تو کونماما دوستش هرچی تلاش کرد نتونست کیرشو بکنه تو کونم، اخه شدنی نبود، چون کون سفیدمدوتا سوراخ که نداشت، دوست پیری که دید پیری با اون همه خرفتیش کلاه گذاشته سرشعصبانی شد و چند قدمی رفت عقب بعد دوید و با پا به شدت زد به کمر پیری، پیری که که وایستاده بودو منو بغل کرده بود، و از طرفی، کیرش ته انتها کرده بود تو کونم نتونست کنترل خودشو حفظ کنهو همونطوری که کیرش تو کونم بود، یهو با شدت پرت شد رو زمین، من هم که تو بغلش بودبا کله خوردم رو زمین، ضربه بدی بود، هم من و هم پیری بد جوری داغون شدیمپیری سرش با شدت خورد به زمین و درجا بی هوش شد، یهو دیدم کیرش که عین یه درخت چنارراست شده بود، خم شد و رفت تو قلاف، از سرش هم بد جوری داشت خون میامدمنم که حال بهتر از اون نداشتم، اتیش کونم خاموش شد و حس کون دادنم به کلی از کونم پریددوست پیری که ترسیده بود، با کیر راست شده، اول اومد پیش من و گفت، حالت خوبهببینم، زنده ای، نفس میکشی، من که از درد داشتم به خودم می پیچیدم، شروع کردم به گریهدوست پیری گفت، ببخشی بچه خوشگل، من می خواستم پیری را بزنم، متاسفانه با یه تیر دوتا نشانو زدمبلند شدم دیدم پیری با کیر شل و ول یه گوشه از اطاق پخش و پلا شده و از سرش بد جوری دار خون میادگفتم، یه کاری بکن، اگه همینطوری پیش بره به درک واسل میشه، دوستش گفت، به جهنمسزای ادم کلاه بردار همینه، بعد با کیر راست شده اومد نشست کنارم، بعد دست کشید رو کونم وشروع کرد به مالیدنمن گفتن، برو بینیم، دست بردار، تو هم تو وقت گیر اوردی؟ دوست پیری گفت کیر من هنوز ماموریتششتموم نشده، کون سفید تنگ نرمت باید کاری کنه که این ماموریت ناتمام به اتمام برسهدوباره شروع کرد به حشری کردن من، من خودم بیزار شده بودم از این همه مراحل حشری شدناما کونم با تحریکات دست و کیر دوست پیری جان تازه ایی گرفتو شمع موتورش شروع کرد به جرقه زدن، دوباره کونم هوس ناک شد و امپر شهوت کونم داشت بهاوج خوش میرسید، دوست پیری، وقتی امپر کونمو از حد خودش فراتر بردبا کیرش شروع کرد گاییدن مجدد من، نه دقیقه کونمو با کیرش حالی به حالی کردبعد از نه دقیقه، یهو کیرشو از کونم در اورد خواست ابشو بریزه رو صورتمکه تصمیمش عوض شد و دوباره کرد تو کونم، یکی دوبار فشار مرگ بار به کونم داد تا ابش از راه رسیدهمه شو تا قطره اخر ریخت تو کونم، کونم حس کرد که داره پر اب میشهاون شب کونم دوبار ابیاری شد، و هر دوبار هم خیلی حال دادوقتی کردن دوست پیری پایان شد، پا شد و رفت ببینه چه به سر پیری اومدهمن هم پا شدم رفتم کنار پیری، از سر پیری دیگه خون نمیامد، نمی دونم چطور شده بود که خونش بند اومده بوددوست پیری پیری را تکان داد، دید پیری تکان نمیخوره، بعد با سیلی محکم زد تو صورتشبازم تکان نمیخورد، من ترسیدم، گفتم حتما بدرک واسل شده، به دوست پیری گفتم یه کم اب بریز رو صورتشگفت، مگه کیرم وصل شده به سازمان اب تهران که هر بار دلم خواست ازش اب بریزم بیرونمن هرچی اب داشتم و نداشتم همشو ریختم تو کون سفید برجسته تو، من گفتم، احمق منظورماب کیرت که نبود، اون گفت پس منظورت چه ابی بودگفتم، اب، دیگه، اب، اب اشامیدنی، دوست پیری گفت، مگه اب من اشامیدنی نیست، من گفتمعجب احمقی هست تو دیگه، دوست پیری گفت اها، حالا فهمیدم، منظورت از اون اب هاستمن گفتم اره، دوست پیری خواست بره از تو یخچال اب سر ورداره بیاره که دیدپیری در را قفل کرده، هر چی گشت کلید را پیدا نکرد، اومد بالا سر پیری گفت خاک تو سرشمعلون نیست کلید اطاق را تو کدون سوراخش پنهان کرده، بعد کیرش با دستش گرفتگفت، حالا که به اب سرد دسترسی نداریم، من بهش یه اب رنگی داغ میدمیهو دیدم، شاشید رو صورت پیری، و هر چی ادار داشت هموش ریخت رو سرو صورت پیرییهو دیدم پیری یه تکانی خورد و به هوش امد، گفت چه خبر شده، من چرا لختمتا منو دید، یهو یادش اومد که منو چند ساعت پیش تور کرده بود و در حین کردن کون سفیدمدوستش بی هوشش کرده بود، پا شد سرشو گرفت و گفت، اخ، کله ام بد جوری در میکنهگفت نامرد، چرا منو هول دادی، من داشت با این کون سفید خوشگل حال میکردمچرا ضد حال ضدی، دوستش گفت، حقته، تو داشتی کاری میکردی که کیر من از این کون نرم تنگ بی بهره بمونهپیری گفت، بی ناموس کس کش کونی، با اون لگدی که زدی، نگفته کیر من تو کون این بچه خوشگلهپیش خودت فکر نکردی اگه کیرم تو کونش میشکست حالا چه خاکی تو سرت می کردمدوستش گفت، بروبینم، بادمجان بم افت نداره، کیر بی خاصیت تو مگه به این راحتی های میشکنهمن گفتم، بحث کون و کیر شکسته را بذارین واسه بعد، حالا ساعت چهارو نیمه، من دیرم شده باید برمرفتم شرتمو پام کردم، به پیری گفتم، درو باز کن، می خوام برم حموم خودمو بشورمپیری کلید را که تو زیپ شرت مایوش قایم کرده بود در اورد و در را باز کردمن گفتم حموم کدوم وره، پیری گفت از اون ور برو، من رفتم حموم داشتم خودمو میشستمکه یهو دیدم پیری و دوستش با کیرهای راست شده دارن میان تو حموم، در حموم را بستمگفتم، خاک تو سرتون بس کنین دیگه، شما دیگه چه جونواریی هستیناونا درو هول دادن، من چفت درو بستم، اما اونا درو با لگد محکم میزدن، اینقدر دوتایی دور با لگد زدنکه بلاخره در از جا کنده شد و دوتایی با کیر های راست شده وارد حموم شدن منو گرفتم شروع کردن بهمالیدن و ماچ کردن، بعد دوکلم کردن، دوست پیری خواست کیرشو بکنه تو کونم، که پیری گفتبی مرام، تو که لا کون سفیدش گذاشتی، من بی بهره موندم، تو بیا بکن تو دهنش، کونشو بسپر به مندوست پیری گفت، نه کون سفیدش لذتش بیشره، بعد به تفاهم رسیدن، همچین که اومدن منو بکنن، یهو دیدمیه صدایی از رو حیاط میاد، داشت میگفت، همسایه، چه خبره، دزد اومده تو خونه تپیری حرفی نزد تا سر خر بره گم شه، طولی نکشید که دیدم همسایه پیری که فکر کرده بود دزد اومده تو خونهپیری و با پیری درگیر شده، فکر کرده بود که پیری به کمک احتیاج داره، این بود که بدون اجازه از رو دیواراومده بود تو خونه پیری، که مثلا بحساب خودش به پیری کمک کنه، وقتی وارد شد و ما را تو حموم دیداول یه نگاهی به ما انداخت و گفت، باشه حالا دیگه ما نامحرم شدیم، حالا دیگه تنها تنهایهو لباساشو در اورد و گفت منم هستم، منم تو این بازی کون کردن می خوام شرکت کنمپیری گفت باشه، قابل شما را نداره، این حرفا کدومه، خواهش میکنم بفرماین، ما که باهم این حرفا را نداریمیارو هم اومد به جمع کون کنندگان من پیوست، وای من که داشتم از دیوانه میشدم، نمی دونستم چی بگمحالا دیگه باید به سه تا کیر حال میدادم، گفتم بی خیال، بذارین برم، کمی سعی کردم که نزارم منو بکنناما حریف سه تا کیر راست شده شهونی نشدم، این بود که به ناچارا کونم به این کیرها علامت رضایت دادسه تایی شروع کردن به گاییدن من، یکی تو کون سفیدم کرد، یکی تو دهنم، مرتب جا هوشنو عوض می کردن کهبه کسی ظلم نشه، قبل از کردن کون خوشگل من، به هم قول دادن که بطور مساوی با کونم حال کننو کسی حق کیر دیگری را ضایع نکنه، خلاصه هی مرتب جاهاشونو عوض میکردن و این کاملا بضررمن بود، چون وقتی جاهشونو عوض میکردن، این کار باعث میشد که دیرتر اب بدن، و کون منبیشتر صدمه میدید، وقتی نوبت همسایه پیری شدیهو دیدم همسایه پیری که خیلی تو کف مونده بودشامپو را برداشت سرشو باز کرد ریخت رو دستش و مالید و انگشت کرد دور سوراخ کون منپیری که قبلا رو خودش یه نفر دیگه این کار را امتحان کرده بود و تجربه کافی در این ضمینه داشتتا اومد به همسایه خرفتش بگه هی احمق شامپو نزن تو کونش، هم کیر خودتو به گاییدن میدیهم کون تنگ این، تا امود بگه، کار از کار گذشته بود، یارو یه کف دست پر شامپو گلرنگ زددور کونم و یهو تخته گاز فرو کرد تا بیخ بیخ تو کونم، تا اون لحضه کسی من را با شامپو نکرده بوداولش خوشم اومد چون خیلی راحت کیرش رفت تو کونم، اما پس از یکی دو مرتبه عملیات رفت و برگشتکیر تو کونم، یهو کونم سروع کرد به سوزش، و اتیش، چه سوزشی، یه جور میسوخت که انگاریمار و عقرب تو کونم زهرشونو ریختن، بلند ترین جیغ کون دادنمو کشیدم، پیری همسایه اش راسرزنش کرد و گفت این چه غلطی بود که تو کردی، همسا یه اش گفت بی خیالپیری گفت، حالا خودتم طعم این حماقتو می چشی، من که کونم اتیش گرفته بود و نمی تونستم از جام پاشمهمسایه پیری که د اشت مون میکرد، یهو دریلش تو کونم سرعتش کم شد، دیدم اونم داره اه اوه میکنهیهو گفت وای کیرم، داره میسوزه، انگار که سرب داغ ریختن رو کیرم، بعد کیرشو از کونم در اوردو نالان نالان رفت کیرشو زیر دوش گرفت و شروع کرد بع شستن، من با بچه کونی سوزان و اتشیبلند شدم که کونم را بشورم تا از سوزشش کم بشه، دیدم دوست پیری نذاشت بلند شم و اومد با کیرششروع کرد به فرو کردن تو کون من، پیری گفت، احمق ها، هم اینو به گاییدن دادین هم خودتونودوست پیری گفت من که کیرم نمی سوزه، اخ جون، شامپو زده، چه حالی میده، چه اجق و جقی یا جلقی میکنهکیرم تو کونش، بعد از مدتی دیدم دوست پیری هم کیرشو از کونم در اورد و اخ اوخ کنانگفت، وای به دادم برس، کیرم داره از جا کنده میشه، وای کیرم، وای کیرم، این کیر دیگه کیر نمیشهیهو رفت زیر دوش و شروع کرد به شستن کیرش، پیری اومد پیشم، دستمو گرفت منو برد زیر دوشو شروع کرد به شستن کونم، من که داشتم از سوزش کون کاشی های حمام را گاز میگرفتمدیگه حالی واسه سرپا موندن نداشتم، این بود که بی حال تو اغوش پیری افتادم، پیری منو خوابوندبه شکم کف حموم و کومنو که پر از شامپو شده بود را شست، بعد از اینکه کونمو شستکمی حس ارامش در کونم کردن، خوشبختانه اون دوتا کیرهاشون هنوز در اتیش سوزش داشت سیر میکردمن فکر کردم پیری دلش به حال کون من سوخته و داره یه لطف و مرحتی در حال کونم میکنهاما دیدم همانطور که به شکم خوابیده بودم زیر دوش پیری خوابید رو کونم و شروع کرد به گاییدنمدوباره روز از نو روزی ازنو، حالا نکن کی بکن، چهار پنج دقیقه ایی بود که پیری داشت منو میکردامیدوار بودم که این اخرین کون دادنم باشه، لحضه شماری میکردم که پیری ابشو بریزه تو کونمچون دیگه حالی نه واسه خودم و نه واسه کون شهوتی ام باقی مانده بودمی خواستم هرچه زودتر کونمو از زیر فشار کیرها رها کنم و بزنم به چاکاما با کمال ناباوری دیدم که اون دونفر سوزش کیرها شون پایان شد و به سوی کونم حمله ور شدندوباره سه تایی شروع کردن به فشار دادن کونم با کیرهای کلفتشون تا ساعت شیش و نیم، کون سفیدمو که این همه کیر می خواست را مورد حملات پی در پیقرار دادن و بی زار کردن از هر چی کیره، وقتی کار کیرشان با کون تنگم تموم شد، دیگه حالی واسه مننمونده بود، بیحال خوابیده بودم کف حموم، با هزار بدبختی از جام پاشدم، خودم را تو حموم شستمخشک کردم، لباسها را پوشیدم، خواستم برم که پیری جلومو گرفت و گفتصبر کن خودم می رسونمت، گفتم گم شو اشقال، لازم نکرده، خودم میرم، اما پیری ول کن نبودبه من گفت اگه نزاری برسونمت همینجا تو حموم کیرمو میکنم تو حلقت تا زنده از اینجا بیرون نریمن ناچارا قبول کردم، پیری گفت اها، حالا شد، خب، حالا بریم صبحونه بخوریمرفتم نشستم با اون سه تا کیر کلفت صبحونه خوردم، پیری به دوستش گفتاین بچه خوشگل کون سفید را حیفه از دست بدیم، این با همه اون کون هایی که تا حالاتور کردیم و گاییدیمش فرق میکنه، این سلطان همه اون کون های که تا حالا کردیم استدوستش گفت اره، حق با تو ست، اگه این بچه بچه کونی از چنگمون بپره، ضرر میکنیمهمسایه پیری گفت من حاضرم این بچه بچه کونی را از شما بخرم، هر قیمتی که بگین حاضرم بابتکون این بچه سوسول بچه کونی بدم، دوست پیری گفت من تا حالا یه عالمه کس دختر و خانم جنده لاشی گاییدماما هیشکدومشون به اندازه این بچه خوشگل واسم حال نداده، این بچه خوشگل از دختر ها هم باحالترهدخترها جلوی این بچه سوسول هیچی نیستن، اگه اینجا عین امریکا ازادی مطلق وجود داشتمن این بچه خوشگل را می بردم محضر عقدش میکردم و باهاش ازدواج می کردمپیری گفت من که حالا اینو به چنگ اوردم به این اسونیها نمی ذارم از دستم در برهبا چنگ و دندون ازش نگه داری میکنم، داشتن همینجوری واسه خودشون می گفتن و می شنیدنکه من سر حرفشون پریدم و گفتم خفه خون بگیرن، چی دارین واسه خودتون سر هم می کنینشما ها فکر کردین که کی هستین که به خودتون جرات می دین واسه من تصمیم بگیرن کهچیکار کنم چیکار نکنم، مگه من فاحشه خیابانی هستم که دارین واسه من نقشه می کشینکور خوندین، فکر کردین با کی طرف هستین، خجالت بکشین، خاک تو سر هر سه تاتوندوست پیری گفت بچه ها بس کنین دیگه، راست میگه، این حرف ها چیه دارین راجع بهش میگینبعد به من گفت، بچه خوشگل ببخشید، یکم زیاده روی کردیم، گفت عزیز سفید ملوس کون خوشگلحاضری با من کار کنی، بابت شاگرد شوفری پول خوبی بهت میدم، تو اگه با من باشیخستگی راه را اصلا حس نمیکنم، پیری گفت اره باهاش برو، مطمئن باش ضرر نمیکنیمن که دیدم داره پول خوبی را بهم پیشنهاد میکنه، کمی فکر کردم و به خودم گفتمچند ماهی میرم شاگر شوفر میشم، با پولی که بدست میارم بعد خودم یه گلی بسرم میزنم دیگهدوست پیری برای اینکه اعتماد منو نسبت به خودش جلب کنه و بهم ثابت کنه که ادم پول خرج کنی استحقوق برج اولی را پیشا پیش بهم داد تا منو راضی کرده باشه، من کمی فکر کردمگفتم اگه بخوام با این برم، مطمئنا از جون کونم باید دست بشورم، چون این ادم کون کنی هستاول خواستم پیشنهادشو رد کنم، اما بعد به خودم گفتم، عیبی نداره، کون سفیدمو فدای راحتیو مزد بیشتر میکنم، اگه با این برم، حداقل منو میکنه، درعوض پول خوبی بهم میدهاما اگر پیشنهادشو رد کنم، مجبورم سر کار قبلی ام برم، که حقوق خوبی ندارهو کارش هم خیلی سنگینه، اینطوری از فشار کار واقعا کونم سرویس و پاره میشهاما با این هم به کونم حال میدم هم پول خوبی بدست میارمپیشنهادشو قبول کردم، دوست پیری گفت ای ولا به ناز تو، کیرم تو کون مثل قاز توبهم گفت خب بزن بریم، امروز بعد از ظهر یه بار دارم که باید ببرمش اصفهانوقتی بارگیری تموم شد، به طرف اصفهان حرکت کردیم، غروب کنار یه کافه سر راهی نگه داشتگفت بچه خوشگل بپر پایین بریم یه چیزی بزنیم به اندام، رفتیم تو کافه و یه چیزی کوفت کردیمبعد دوست پیری بهم گفت من میرم تو دستشویی خودمو بسازم، تو بیا کنار در کشیک بدهاگه سر خری پیدا شد، یجوری دست بسرش کن تا من خود سازی کنمدوست پیری معتاد بود، رفت تو دستشویی کله شو گرم کرد و برگشتوقتی توپ کرد، دوباره راه افتادیم، دوست پیری بهم گفت ببین بچه خوشگل، ما راننده های ماشین سنگینواسه اینکه تو شب تو جاده خوابمون نبره، بلاخره همه به یه موادی معتاد هستیمپس تو هم باید خودتو همرنگ با ما جماعت راننده کنی، گفتم منظورت چیهگفت اه، تو دیگه چقدر خنگی، سه ساعت رفتم رو ممبر واست روزه خوندم هنوز متوجه نشدیگفتم نه گفت، تو هم باید مثل من از این ات اشقالا مصرف کنی تا بشی یه راننده کار درستمن گفتم اصلا، هرگز، بهیچ عنوان، نمی خوام حتی بهش فکر کنم، دیگه حرفشو نزنمن حتی سیگار هم نمی کشم، دیگه بیام دستی دستی خودمو بندازم تو هچل، مگه عقلمو از دست دادمدوست پیری گفت همینی که هست، می خوای بخواه، نمی خوای بزور وادارت میکنممن گفتم اصلا نگه دار، تا همینجا هم خیلی باهات اومدم، من میخوام برگردم تهراندوست پیری دید اوضاع داره خیط میشه، و اگه همینطوری پیش بره، کون خوشگلمو از دست میدهاوضاع را کمی اروم کرد و گفت ای بچه خوشگل، تو مگه شوخی هم سرت نمیشهنیمه های شب بود که از مسیر اصلی رفت تو یه جاده خاکیگفتم کجا داری میری؟ گفت یه جای دنج، وقتی از جاده اصلی کاملا دور شدنگه داشت، به من گفت رانندگی که بلدی، من گفتم اره اما تا حالابا ماشین سنگین رانندگی نکردم، گفت کاری نداره، کم کم راه میوفتیاما حالا بیا پایین، من میخوام توپ کنم، رفتیم پایین،بسات موادشو ردیف کرد، به من گفت، من هرجا بستگی به موقعیتش از یه مدل مواد مصرف میکنمجایی که خلوت باشه، بسات منقل ردیف میکنم، اما جایی که سر خر باشه، می ندازم بالابه من گفت بفرما، تو هم شروع کن، گفتم بی خیال، گفت حالا که نمی فرماییحداقل خوب نگاه کن تا یاد بگیری، شاید در اینده بدرد بخورهوقتی خودشو ساخت، به من گفت، خب، بچه خوشگل، خودم که از خماری در اومدماما کیرم هنوز خماره خماره، از خماری در نمیاد مگه با رفتن تو سوراخ داغ کونتمن گفتم اه، بس کن دیگه، چقدر می خوای منو بکنی، خجالت بکش، امروز صبح منو گاییدیگفت من از کردن کون تو هیچ وقت سیر نمیشم، اگه کمرم بهم اجازه می دادهیچ وقت از روی کون سفیدت بلند نمی شدم، دلم می خواست تا ابد کیرم تو کونت باشهنصف شب بود، وسط بیابون همه جا هم تاریک بود، من خیلی میترسیدمنه ماشینی میامد و نه میرفت، من هم که راه گریزی نداشتم، از ترس قبول کردمرفت یه پتو از ماشین اورد، پهن کرد رو زمین و گفت بچه خوشگل لخت کن و بخوابکه کیرم بد جوری بی تاب کونه تنگته، من شلوارم و بعد شورتمو کشیدم پایین و خوابیدمشروع کرد به گاییدنم، من که کونم از فشار ناگهانی و هول هول کیر هایاون سه تا حروم زادها هنوز داشت درد میکرد، ناچارا بازم مورد تهاجم کیری قرار گرفتماینبار دیگه اصلا حال نمیکردم، وقتی که زیرش خوابیده بودم، به دورو برم نگاه میکردمهمه جا تاریک بود، خیلی ترسیدم، بهش گفتم حداقل بریم تو ماشین منو بکندورو برمون خیلی تاریکه من میترسم، گفت چه فرقی میکنه، چه اینجا کون بدی چه اونجاگفتم اخه من اینجا ازترس نمی تونم حال کنم، اخه کونم باید بتونه حال کنهتا قشنگ بتونه فشار کیر کلفتتو تحمل کنه، حرفی نزد، و همینطور داشت منو میکرداز بس رو کونم فشار اورد من جیغ کشیدم گفتم بس کن دیگه، خودمو تکان می دادماینقدر بهش ضد حال زدم، تا بلاخره مجبور شد، منو ببره تو ماشینرفتیم تو ماشین، من یه نفس راحتی کشیدم و گفتم، حالا خوب شداینجا با خیال راحت بهت کون میدم، کیرش شل شده بود، گفت زود باش کیرمو ساک بزنکیرشو گرفتم و شروع کردم به ساک زدن، وقتی راست و سفت شدبهم گفت دوکل کن، منم دکل کردم، شروع کرد به گاییدنم، اینبار کون سفیدم داشت حال میکردبهم گفت، اه، چرا ضد حال زدی، هون پایین بهم کونتو قرض میدادی بهتر بودگفتم زود باش بکن دیگه، اینقدر حرف نزن، کمرمو گرفت چند تا فشار پی در پی دادکونم از فشار دادن کیرش داشت قشنگ حال میکرد، سرعت گایدنش افزایش یافتمن از پردهای ماشین گرفته بودم، کونم داشت خیلی حال میکرد، همینجوری که داشتمکون سفیدمو به کیرش میدادم، ارضا شدم، ابم ریخت رو صندلی، از بس واسه کونمکیرش لذت بخش بود، دیگه طاقت نیاوردم ابم که ریخت، کلا پهن شدم رو صندلیدوست پیری بعد از اینکه من اب دادم، چندیدن و چند فشار محکم دیگه ای به کونم دادو ابشو با فشار ریخت تو کونم، کمی کیرشو تو کونم نگه داشت، وقتی حس گاییدنش تمومشد، کیرشو از کونم بیرون اورد، و دوباره تا بیخ کرد تو کونم و همونجا گذاشتش تو ماشین تا اون لحضه کون نداده بودم، طعم شیرین کون دادنتو ماشین را هم چشیدم، خفن حالی داد، قابل توصیف نیستبه من گفت، من دیگه حال رانندگی را ندارم، تو بشین پشت فرمان و بزن بریمگفتم من هم حال ندارم، حالا زود باش کیرتو از کونم در بیار، خسته شدم دیگهکیرشو همنیطوری تو کونم گذاشته بود و در نمی اورد، من کمی خودمو تکان دادماما بی فایده بود، دیگه کونم به کیرش عادت کرد، کمی بعد حس کردم کیرش تو کونمداره شل تر میشه، دیدم همینطوری که کیرش تو کونم هست، خوابش بردمنم داشت کم کم خواب به سراغم می امد، همانطور با کیری در کونم خوابم رفتصبح که بیدار شدم، اولی تعجب کردم، چون، هر روز که از خواب پا میشدماولی کاری که میکردم صدای زنگ ساعتی که باهاش بیدار میشدم را خفه میکردماما وقتی چشم ها مو باز کردم، دیدم تو اتاقم نیستم، خواستم پاشم، دیدم کاملا لختمتازه یادم اومد که دیشب تو ماشین کون دادم و همانجا با کیری در کونم خوابم رفتکیر دوست پیری نمی دونم کی از کونم اومده بود بیرون، حتما وقتی خواب بودمدوست پیری را تکان دادم و گفتم، هی، پا شو از روم، بیدار شو، صبح شدهدوست پیری بیدار شد، صبح اللطلوع، اولی کاری که کرد، با چشم های خواب الودکونمو مالید، یه لبی ازم گرفت، و دوباره خوابید، من خواستم پاشم برم پایین لباسامو بپوشمکه دوست پیری، نذاشت و گفت کون جون، بخواب کجا می خوای بری، صبح به این زودیمن و گرفت تو وبغلش و دوباره خوابش برد، منم همینطوری تو بغلش دوباره خوابم بردبا لب گرفتن دوست پیری از خواب پریدم، ساعت ده بود، دوتایی رفتیم پایینلباس هامو پوشیدم، پایان بدنم بوی تف و کیر و اب منی میداد، بهش گفتمجونور، حالا تو این بر بیابون حموم از کجا گیر بیارم، گفت حموم می خوای چیکارگفتم، پایان بدنم بوی کیر و اب منی گرفته، گفت بی خیال، دیگه از این ببعد تو بایدبه این شرایط عادت کنی، چون کار هر شب ما همینهوقتی رسیدم اصفهان و بار را خالی کردیم، رفتیم خونه یکی از دوستاش که تو اصفهان بودمن اولین کاری که کردم رفتم حموم، چون از کون دادن دیشبم اثار جرم کاملا مشهود بودوقتی از حموم اومدم بیرون، نمی دونم دوست پیری چی به دوستش گفته بود، تا خواستم برمجلو ایینه و موهامو شونه کنم، دیدم دوتا کیر لخت سفت راست شق، دارن واسه کونم علامت میدندوست دوست پیری، گفت دلبرکم، کون کونکم بخواب که برای اولین بار تو عمرممی خوام کون ناز نرم قشنگ تنگ بچه تهرانی بکنمهنوز اب منی دیشب دوست پیری تو کونم خشک نشده بود که دیدم مجبورم لنگ باز کنمگفتم خاک تو سرت، چی به این گفتی؟ گفت من ادم راست گویی هستمچیزی جز حقیقت به این نگفتم، من مونده بودم چی به این بگم، ناچارا دوباره لخت شدمدوست دوست پیری، شروع کرد به بوسیدن و مالیدن کون و سر پستونهامبعد کیرشو داد تا براش ساک بزنم، دوست پیری هم کیرشو داد تا ساک بزنمدوست دوست پیری منو خوابوند رو تخت یه کاندوم زد به کیرش و شروع کرد به گاییدنمخوشبختانه کیرش زیاد کلفت نبود، اما مثل کرم خاکی باریک و دراز بوددوست پیری گفت؟ کاندوم واسه چی میزنی؟ این بچه خوشگل که دیگه احتیاج به کاندوم ندارهیارو گفت کار از محکم کاری عیب نمیکنه، با کیر لاغر مسخره اش چه کلاسی می ذاشتمن که کونم تو این یکی دو روزه بد جوری مورد حملات بی رحمانه و وحشیانه کیرهایراست و سفت پیری، دوست و همسا یه اش قرار گرفته بود، دیگه گشاد شده بود و جا باز کرده بوداین بود که دیگه کیر باریک و کرم خاکی اون یارو رو کونم اصلا حس نمیکرداما وقتی جاشو با دوست پیری عوض کرد، دوست پیری با کیر کلفت سفتشدوباره درد را به کونم احضار کرد، دوست پیری بعد از چند دقیقه گاییدنم ابشو ریخت تو کونماما اون یارو کیر باریکه کرم خاکی، هنوز کیر بی استیلشو داشت تو دهنم عقب جلو میکردمن دیدم این با این کیر بی خاصیتش اگه خیال اب دادن را ندارهاین بود که کیرشو گرفتم و براش جلق زدم، اما اون خوشش نیامد، و گفت اینقدر ساک بزنتا ابمو بریزم تو دهنت، من خسته شده بودم کیر چوب کبریتشو گرفتم و تند تند ساک زدمیهو دیدم کیرشو با شتاب از دهنم کشید بیرون و سریع کاندوم را از کیرش در اوردمن فکر کردم این که این همه دیر ارضا شده، حتما یه لیتر اب منی میریزه رو صورتماما وقتی ابش کند بیرون، دیدم اندازه یه شبنم از اون کیر مسخره لاغر استوخونیشاب اومد بیرون، بعد واسه اینکه جلوی دوست پیری ضایع نشهموهامو گرفت سرمو برد به طرف کیرش، کیرشو کرد تو دهنم، خواست تا انتهابکنه تو دنهم که سر کیر استخونیش رسید به حلقم می خواستم خفه بشمدیدم این احمق کیر اسکلت مسخره اش را از دهنم در نمیارهکیرشو با پایان قدرت گاز گرفتم، یهو کیرشو کشید عقب، من که حلقم درد گرفته بودخواستم تلافی کنم، کیرشو با دندونام محکم گرفتم، کیرش درد گرفت، داد کشیدو با فشار خواست کیرشو از حلقم در بیاره، وقتی کیرشو از دهنم در اوردکیر اسکلتیش می خواست تو دهنم بشکنه، کیر اسکلت چوبیش لای دندونام بد جوریخراشیده شد، وقتی کیرشو دیدم، بی اختیار خندیدم، گفتم حقته، تو تا باشی دیگه کون تهرونی بکنیکمربندشو برداشت، خواست منو بزنه، که دوست پیری گفت اگه جرات داریدست رو دوست پسر من بلند کن، تا همینجا تو خونه خودت از کون نابودت کنمیارو ترسید و بی خیال شد، من پا شدم که شرت و شلوارمو بپوشم که دوست پیری گفتاینجا که نامحرمی نیست، همه خودهی هستیم، همینطوری لخت باشمن گفتم، بس کن دیگه، پاشو بریم، دوست پیری گفت کجا بریم، تازه از راه رسیدمبعد به دوستش گفت مردک، زود باش برو یه چیزی بیار بخوریم، مردم از گرسنگیگفتم مگه قراره تا کی اینجا بمونیم، دوست پیری گفت امشبو همینجا سر میکنیمفردا برمیگردیم تهران، اینطور که بوش میامد امشبو هم باید یه کون درست حسابی به ایندوتا جونور میدادم، تصمیم گرفتم خودم برگردم تهران، اما کونم بهم گفتطاقت بیار، من پاره پوره میشم، تو چرا از کوره در میری، من دلم می خواد امشباینجا بمونم و ابیاری بشم، این بود که به ندای دل کونم گوش دادم، و از رفتنبه تهران منصرف شدم، شب که شد، بساط منقلو ردیف کردن، پس از توپ کردندوتایی پریدن رو من و با کونو دهنم عملیات نامشروع سکسی انجام دادنحالا نکن، کی بکن، تا نیمه های شب، با کون و دهنم بهشون حال سکسی دادمبعد از عملیات من و بچه ها همگی خسته و ذله شده بودیمسه تایی رو یه تخت دونفری، که من وسط اون دونفر بودم به خوابی عمقی و شیرین رفتیمصبح که شد با صدای نفس نفس زدن اون یارو در گوشم از خواب پریدمساعت هفت بود، یارو منو خوابونده بود به پهلو و اول صبحی داشت میکرد تو کونماینبار دیگه کاندوم رو کیرش نبود، من که با کیر این احمق اصلا حال نمیکردمدوباره خوابم برد، نمی دونم این تا کی منو گایید، و کی ابشو ریخت تو کونمظهر که شد، دوست پیری منو از خواب بیدار کرد، یه لب توپی ازم گرفتکونمو بوسید، و گفت پاشو اماده شو، یه چیزی کوفت کنیم، که می خوایم بریم تهرانپا شدم، خواستم برم حموم، اما منصرف شدم، به خودم گفتم، چه فایده، تا برم حموم و برگردماینا دوباره واسم کیر راست میکنن، حدسم درست بود، پس از اینکه نهار کوفت کردیمدوباره دوتایی پریدن رو من و کون و دهنم را حالی به حالی کردنپس از اینکه منو گاییدن، با هم دیگه وداع کردند، یارو به دوست پیری گفتای ول، خوب بچه کونی را اوردی برام، دفه بعدی هم که اومدی بازم این کون را بیار برامدوست پیری گفت مگه من کون کشم که کون بیارم برات، چون دیدم بهترین جا واسهگاییدن دوست پسرم اینجا بود، تصمیم گرفتم بیارمش اینجا، وگرنه عمرا اگه میذاشتم بکنیشوقتی برگشتیم به سوی تهران، تو مسیر بین راه، دوست پیری بازم یه بار نصف شبی منو گاییدنصف شب تو ماشین در اتاقک خواب راننده در حال کون دادن به دوست پیری بودمکه دیدم پیری به دوستش زنگ زد و احوالمو پرسید، همینطور که داشت منو میکردموبایل تو دستش بود و به پیری گفت، فردا میرسیم تهران، نگران نباشکون سفید خوشگله را برات میارم، تهران که رسیدیماولین جایی که رفتیم، خونه پیری بود، بعد از خوردن نهار پیری بهم گفتاین یکی دوشبی که در کنارم نبودی، به یاد کون سفید خوشگلت چندین بار جلق زدمدیدم با جلق زدن کیرم راضی نمیشه، رفتم یه جنده لاشی را از خیابان بلند کردماوردمش اینجا و تا صبح گاییدمش، اما اصلا حال نداد، چون من بیشتر تو کارپسر هستم تا دختر، من با کون دادن و کون کردن حال میکنم، نه با کس کردناون جنده لاشی را که اورده بودم اینجا، کیرم رو کسش راست نمیشدجنده گفت خب، معطل چی هستی، پس چرا منو نمی کنیبهش گفتم جنده لاشی خیابانی، کیرم تو کوسو کونت، اول انگشتتو باید بکنی تو کونمچون کیرم راست نمیشه، اگه پسر بودی یه جوری میکردمت که فرش را گاز بگیریاما چون خانم تشریف داری کیرم روت راست و سیخ نمیشهزن جنده لاشی بهم گفت تو دیگه چه جور مردی هستی؟ اسم خودتو گذاشتی مرد، ای بی غیرتبا هزار زحمت راضیش کردم که با کونم بازی کنه، بلاخره راضی شد، اما گفتمن انگشتمو تو کون کثیف نکبت تو نمیکنم، انگشتم نجس میشه، با شیشه ویسکیکرد تو کونم، وقتی داشتم به خانم جنده لاشی با مدل شیشه ای کون میدادم، تازه کیرم شروع کردبه راست شدن، اونوقت جنده لاشی را خوابوندم و از عقب کردمش، چشم هامو بستمو تو رو تو ذهنم مجسم کردم، من به یاد تو اون خانم جنده لاشی را گاییدمتا صبح دو سه بار گاییدمش، اخرش خانم جنده لاشی از دستم کفری شد و گفتچرا همش منو از کونم میکنی؟ خب، از کس هم منو بکنبهش گفتم یه بار که بهت گفتم، من تو کار کس نیستم، با کون حال میکنمپیری بهم گفت بچه خوشگل، بیا تو بغلم می خوام ماچت کنممن که با این حرف های پیری حشری شدم، رفتم تو بغلش و گذاشتم منو ماچ کنهپیری شرتمو در اورد، و مثل همیشه شروع کرد به بوسیدن و مالیدن کونمبه پیری گفتم، من تا حالا تو عمر کس نکردم، من تو عمرم فقط کون دادمحتی توفیق کردن کون پسر را هم تا حالا نداشتم، من تا حالا هرچی که سکس بازی داشتمفقط کون دادم، واسه من یه کس خیابانی ردیف میکنی، اخه خیلی تو کف دختر موندمپیری خندید و گفت باشه، کس واست ردیف میکنم اما به یه شرط، گفتم چه شرطیپیری گفت به شرطی که هر وقت که اومدی پیشم، منو باید بکنی، چون منم عین خودتکونی هستم، از کون دادن خوشم میاد، قبلا هم که بهت گفتم، وقتی بچه بودم خیلی کون دادمدر دوران نوجوانی تا جوانی به خیلی ها کون دادم، اما حالا که پیر شدم، دیگه کسی منو نمیگایهخیلی دلم می خواد مثل اون دوران کون بدم، اخه خودت که کون دادی و میدونی کون دادنچه حالی داره، البته یه چیز دیگه را هم بهت بگم، تا خوب متوجه بشی و درمورد من اشتباه نکنیمن هم بچه کونی هستم و هم کون کن، یعنی هم با کون دادن حال میکنم هم با کون کردناما تو فقط بچه کونی هستی، و تو کارنامه اعمالت فقط کون دادن ثبت شده، مگه نهگفتم متاسفانه اره، اما از حالا ببعد دیگه می خوام عین تو باشم، پیری گفت منظورت چیهگفتم، میخوام عین تو هم کون بدم، و هم کون بکنم، اما کس کردن را هم می خوام تجربه کنمگفتم تو که خیلی دلت می خواد کون بدی، خب به دوستت بده، پیری گفت اولا که من بههرکی کون نمی دم، دوما، سه چهار بار به این جونور پیشنهاد دادم که بیاد منو بکنهاما پیشنهادمو رد کرد، منم دیگه خودمو جلوی این سکه یه پول نکردمپیری گفت خب، بلاخره با شرطم موافقت میکنی یا نه؟ گفتم نه، اخه من چندشم میشهبه کون زشت نکبت تو نگاه کنم، دیگه کردنت که محاله، پیری گفت پس حالا که اینطور شدتو کف کس بمون تا موهای کونت عین دندونات سفید بشهمن کمی فکر کردم، و به این نتیجه رسیدم، اگه پیری را نکنم، دستم به کس دختر نمیرسهکه نمی رسه، پس بای برای رسیدن به هدف والایم، از کیرم کمک بگیرمبه پیری گفتم باشه، اما باید حتما کاندوم بزنم، چون کون تو فوق چندشهپیری گفت باشه، قبوله، پیری اول کیرمو ساک زد، بعد یه کاندوم امریکایی زد رو کیرمخوابید، من چشمامو بستم، دماقمو گرفتم، و با حالت تهوع، شروع کردم به کردن پیریوقتی داشتم پیری را میکردم، یهو کونم درد گرفت، تا امودم به خودم بیامدیدم دوست پیری کیرشو تا انتها کرده تو کونم، دوست پیری خودشو انداخت رو منمن هم که رو پیری بودم، کاملا افتادم رو پیری، پیری نتونست تحمل بیاره و داد کشیددوست پیری دید اینطوری نمیشه، به پیری گفت، برو رو مبل دوکل کن، وقتی دوکل کردبه من گفت حلا برو بکنش، منم رفتم شروع کردم به کردن پیری، دوست پیری هم اومدپشت سرم، و شروع کرد به گاییدن من، من پیری را می کردم، و دوست پیری منو میگاییدتا قبل از اینکه دوست پیری منو نمی کرد، چندشم میشد کیرمو بکنم تو کون نجس پیریاما وقتی دوست پیری منو داشت می گایید، دوباره حشری شدم، و کیرم سفت سفت شددیگه با پایان قدرت کیرمو میکردم تو کون پیری، چون خیلی برام لذت بخش بودهم داشتم کون میدادم، هم کون میکردم، عجب لذتی داشت، نمی تونم توصیفش کنمدوست پیری هرچه منو باشدت و سرعت بیشتری میگایید، منم کیرمو به همون سرعتمیکردم تو کون پیری، پیری کیرشو با دستش گرفت، هم داشت کون میداد و هم جلق میزداز بین ما سه نفر، اولین کسی که اب داد من بودم، ابمو ریختم تو کون پیریپاهام شل شد، یهو خودمو ولو کردم رو پیری، کمی با همون حالت رو پیری ولو بودمبعد خواست پاشم و کیرمو از کون پیری در بیارم که پیری گفت من هنوز اب ندادمبزار کیرت تو کونم باشه، وقتی دوباره سر حال شدی، منو بکنگفتم من دیگه حال ندارم، کیرمو از کونش در اوردم، دوست پیری گفت اره اینطوری بهترهمنو برد رو تخت خوابوند و شروع کرد به گاییدنم، پیری که هنوز ارضا نشده بوداومد سراغم، به دوستش گفت، بسته دیگه، نوبت منه، تو برو بکن تو دهنشدوستش چون نزدیکی های ارضا شدنش بود، قبول کرد، جاشو به پیری دادو خودش اومد دهنمو گایید، پیری هم از کون منو منفجر کردبلاخره یکی پس از دیگری، اباشونو ریختن تو کون و دهنممن دیگه حالم از هر چی کون دادن بود بد شد، کونم از یه طرف دهنم از طرف دیگهپر از اب داغ چسبناک کیر شده بود، بعد از کون دادنم، رفتم حمومبه پیری و دوستش گفتم بالاغیرتا، اینبار دیگه بزارین خودمو بشورمبد جوری بوی کیر و اب گرفتم، خواهشا دیگه تو حموم سراغم نیایناونا گفتن باشه، خیالت تخت، خوشبختانه، اینبار دیگه تونستم به راحتی و بدونهخطر و تهدید کیرهای راست شده خودمو تو حموم بشورم، وقتی دیدم تو حمومسراغم نیومدن، به خودم گفتم، حتما بلایی که تو اصفهان سر کونم اومد را میخوانرو کونم پیاده کنن، اما وقتی از حموم رفتم بیرون، دیدم هیچ مزاحمتی از طرفکیرهای راست شده مشهود نیست، نفس راحتی کشیدم و رفتم کنار پیری نشستمبه پیری گفتم پس دوستت کجاست؟ گفت رفت بیرون نمی دونم کجا رفت ولی شب برمیگردهبه پیری گفتم خب، من به قولم وفا کردم، اما تو باید طبق شرطی که بستی رو حرفت باشیپیری گفت باشه، شب میرم یه کس مشتی از خیابون واست تور میکنم میارممن که بی تاب کردن کس دختر بودم، به پیری گفتم، حالا کو تا شب، برو همین الان یکی بیارپیری گفت نه میترسم اگه تورو اینجا تنها بزارم، از چنگمون فرار کنیمن گفتم نه، من دیگه قید فرار کردنو زدم، چون کونمو باختم، فرار را زمانی باید میکردمکه هنوز منو نکرده بودین، حالا که چندین و چند بار منو گاییدین، دیگه چیزی برای کونمباقی نمونده که بخوام نجاتش بدم، از طرفی، من تا حالا با دختر حال نکردمبه خاطر کس دختر هم که شده، فکر فرار را از سرم بیرون میکنمپیری گفت دختر کدومه، دختر کجا بود، زن، فاحشه، جنده، کسی، هرجایی، حالا فهمیدیگفتم فرق نمیکنه، چه دختر چه زن، من منظورم فقط گاییدن کس، کس، پیری گفت باشهموبایلشو برداشت و به یه کس که شمارشو داشت زنگ زد، کسه، بهش گفت من الانزیر کیرم، نمی رسم بیام، زنگ بزن به مرجان کسی، پیری زنگ زد به مرجان کسیمرجان هم گفت، من امروز پری اودم، نمی تونم کس بدم، باشه هفته ایندهدوباره با یه خانم کسی معتاد که صداش قشنگ مشخص بود که معتادهزنگ زد و گفت کوکب کسی، کیرم تو کس پر میکروبت، پاشو بیا خونه ام، می خوام بکنمتکوکب معتاده گفت الان مردم دوتا کیر گردن کلفت را واسم کشیده، همین الان که باهاتحرف میزنم، زیر یه کیر خوابیدم، تازه بعد از این، باید به اون یکی حال بدمامروز مردم واسم چند تا مشرتری پیدا کرده، سرم شلوغه، معلوم نیست کی فارغ بشمپیری گفت خب، حالا که نمیایی، پس شماره مریم جنده لاشی را بده، من خودم شمارشو داشتماما از رو موبایلم پاک شده، کوکب کسی، شماره مریم جنده لاشی را به پیری دادامن خدا خدا میکردم که حداقل این یکی دیگه بیاد، اما از شانس بدم، مریم جندهسیم کارتشو عوض کرده بود، پیری هرچی بهش زنگ زد، خاموش بودبه پیری گفتم، ای کیرت تو این شانس من، حالا یه بار خواستیم کس بکنیماونم که تو زرد از اب در اومد، من اگه شانس میداشتم که بچه کونی نمیشدم، کون کن و کس کن میشدمپیری گفت غصه نخور، تا منو داری دیگه غم نخور، این روزها تو ایران چیزی که زیادهکس خیابونیه، حالا میرم یه کار درستشو واست می خانمم به تور و میارمتا اولین کس زندگیتو در خونه من و جلوی چشمای خودم بکنی، من گفتم ای ول دمت گرمپس زود باش برو یکی را بیار که بی صبرانه منتظرم، پیری رفت که واسم کس بکشهمنم تو خونه موندم، و داشتم به کسی که پیری قرار بود بیاره تا من بکنم فکر میکردمقلبم تند تند میزد، با خودم تمرین میکردم، که به کسه چی بگم، چطوری بغلش کنمچطوری حشری اش کنم، چطوری لختش کنم، چطوری بکنمش، اول از کجاش شروع کنمکسشو چه طوری بخورم، کونشو بکنم یا نه، شهوتی شهوتی شدم، رفتم رو تخت دراز کشیدملباسامو در اوردم ، فقط شورتم را در نیاوردم، کیرمو تو دوستم گرفتم و بهش گفتمدیگه لحضه دیدار با کس نزدیکه، کمی صبر کن، کس خودش از راه میرسهدیگه وقت اون رسیده که بری توی یه کس داغ، یکی دو ساعتی گذشت اما پیری برنگشتمن که کیرم راست شده بود و شرتم از کس نکرده خیس اب منی شده بود، دیگه کیرماز انتظار خسته شد و یواش یواش رفت عین لاک پشت رفت تو لاک خودشدیگه داشتم نا امید میشدم که یهو دیدم صدای باز کردن در میاد، پاشدم و از پنجره تو حیاطرا نگاه کردم، گفتم اخ جون پیری بلاخره برگشت، حالا دیگه یه کس خوشگل مشتی را بایدبکنم، اما یه صحنه ای دیدم که نزدیک بود از تعجب سکته قلبی کنمپیری برگشت، اما نه با یه کس، با یه پیرمرد ژولیده پولیده تو کف مونده عین خودشوقتی اومدن تو، من که فقط یه شورت تنم بود، تا اومدم به پیری بگم پس کسی که قراربود بیاریش چی شد، دیدم اون پیری دومی که از بدتر از من تو کف مونده بودبه پیری گفت همینه؟ پیری هم گفت اره، یهو با شتاب اومد طرفم منو انداخت رو زمینشرتمو با عجله کشید پایین، و خشک خشک بدون تف، کیرشو یهو کرد تو کونممن اعصابم ترکید، پیری دومی را که داشت منو میکرد پرتش کردم اونورپاشدم یه سیلی محکمی زدم تو صورت پیری، بهش گفتم بی ناموس بی همه چیزقرار بود بری کس بیاری، رفتی واسه من کیر کشیدی؟ پیری خواست توضیح بدهاما من بهش فرصت ندادم و دوسه تا سیلی دیگه خوابوندم تو صورت زشتشهمانطور که داشتم پیری را می زدم، یهو دیدم پیری دومی از پشت کمرمو گرفتو دوباره خشک خشک کیرشو کرد تو کونم، داشت عقب جلو میکرد منو که برگشتمو یه سیلی محکمی زدم تو صورت پیری دومی، پیری ها عصبانی شدندو دوتایی دست به یکی کردن تا منو بکنن، پیر منو دوکل کرد، نشست رو کله امپیری دومی کمرمو گرفت و نذاشت تکان بخورم و خشک خشک شروع کرد به گاییدنممن نمی تونستم کاری بکنم، تصمیم گرفتم که انرژی ام را بی خودی تلف نکنمدیگه دست و پا نزدم، خودم را شل کردم، گذاشتم پیری دومی منو راحت بکنهدر حین کون دادن تصمیم گرفتم که هر وقت کون دادنم تموم شداینبار دیگه بهر قیمتی که شده، از اینجا فرار کنم، چون اگه بخوام با این جماعتکون کن زیر یه سقف باشم، چیزی جز کون دادن نسیبم نمیشهوقتی پیری دومی کارش تموم شد، ابشو ریخت تو کونم، پیری از رو سرم بلند شدو به پیری دومی گفت برو بشین رو کله اش تا تکان نخورد، پیری دومی گفتنه، دیگه دست و پا نمی زنه، برو راحت بکنش، همانطور که در حالت دوکل بودمپیری رفت پشت سرم و شروع کرد به گاییدنم، من تا وقتی که ابشو تو کونم نریختتکان نخوردم، وقتی پیری اب داد، از رو کونم بلند شد، من با چشم های پر از اشکپاشدم، لباس هامو پوشیدم، به پیری گفتم خیلی نامردی، دیگه من اینجا نمی مونماز اینجا میرم، تو هم جرات نداری جلوی منو بگیری، داشتم میرفتم بیرون کهپیری دستمو گرفت و گفت صبر کن، هولش دادم و گفتم گم شو دیگه، حالم ازت بهم میخورهپیری دومی جلومو گرفت، خواستم با لگد بزنمش گه پیری گفت، صبر کن نزنشبزار برات توضیح بدم، تو چرا بجای از من بپرسی چی شده، داری گریه زاری میکنیو می خوای از پیش ما بری، من گفتم گم شو دیگه، حالم از خودت و حرف هات بهم میخورهداشتم میرفتم بیرون که پیری داد زد و گفت مگه نمی خواستی کس بکنی، یه لحضه وایستادمدوباره حرکت کردم، پیری دوباره گفت من رو حرفم موندم، زیر قولم نزدم، من براتکس ردیف کرم، بهش گفتم، خر خودتی، پیری گفت به جون کون سفیدت که قربونشبرم، راست میگم، من کس واست ردیف کردم، اونم چه کسی، کیف می کنی اگه بکنیشپیری گفت این یارو که الان بهش کون دادی، این همون کسی هست که تو را به کسمیرسونه، این یارو شوهر همون کسی هست که قرار زیر تو بخوابه و بهت کس بدهگفتم منظورت چیه؟ گفت بچه خوشگل، این احمق، کس کشه، کس میکشهواسه زنش مشتری ردیف میکنه، این هم عین خودت کونیه، این خانم دارهاما با زنش زیاد حال نمیکنه، این در دو صورت کیرش راست میشهاول اینکه با یه پسر خوشگل عین تو حال کنه و یا به یه کیر کلفت خوشگل عین توکون بده، دوم، برای زنش کیر میبره، و خودش میشنه کس دادن زنشو نگاه میکنصحنه کس دادن زنش به نامحرم، برای این یارو لذت بخش ترین چیزیه کهتو دنیا وجود داره، گفتم من که متوجه نشدم، پیری گفت حالا بیا بشین تا قشنگواست توضیح بدم، گفت این یارو از رفقای چندین ساله منه، من و اونخیلی هم دیگه را گاییدم، من تا حالا بیشتر از موهای کیرت خانم اینو گایییدماین یارو بچه کونیه، درست مثل خودت، مثل خودم، مثل خودشبا اینکه خانم داره، اما هربار که موقعیتش پیش بیاد به هرکی که دلشخواست کون میده، بعد از اون طرف خواهش میکنه که بیاد تو خونه اشو زنشو جلوی چشمای خوش بگایه، چون از کس و کون دادن زنش بهدیگران خیلی لذت میبره، زنش اوایل می خواست طلاق بگیرهاما اونم یه خانم کسی و شهوتی هست، یواش یواش از کارهای این خوشش اومدتصمیم گرفت که باهش زندگی کنه، خانم این اسما مال خودشه، اما متعلق به همه استتو، من، این، اون، همه، هرکی که دلش بخواد میتونه خانم اینو بگایه، زنش هم که از ریختاین خوشش نیماد، حاضره به کسای دیگه ای غیر از خود این کس کش کس بدهبه سن این نگاه نکن، خیال نکن که پیره، شهوتی نیست، نه، این از منو تو هم شهوتی ترهاین وضع مالیش توپ توپه، وقتی که شهوتی میشه، واسه زنش مشتری میبرهنه تنها از اونها پول نمیگیره، بلکه به اونایی که واسه گاییدن زنش میبرهپول هم میده، ازشون خواهش میکنه که زنشو بگایین، خودش مشتری هایزنشو میبره رو زنش، همونجا میشینه، کس و کون دادن زنشو می بینهکیف میکنه، وقتی که کار مشتری های زنش تموم شد، بهشون پول میدهو با ماشین خودش مشتریهای زنشو میرسونه تا دم خونه شوناین اینجوری حال میکنه، خیلی هم از زندگی اش راضیه، به کس و کون دادن زنشبه سایرین، افتخار میکنه، حالا هم اومده اینجا تو را ببره پیش زنش تا زنشو جلویچشم های خودش بکنیش، و بعد مزد کس و کون کردنتو بهت میده، و باز ازت خواهشمیکنه که هر وقت دلت خواست کس و کون زنشو بگایی، خجالت نکشی و اونجارا مثل خونه خودت بدونی، و هر وقت که کیرت راست شد، فقط بهش زنگ بزنیتا خودش بیاد دنبالت و تو رو ببره پیش زنش تا از کس و کون حالی به حالی اش کنی پیری دومی برای تایید کردن حرف های پیری سرشو بعنوان رضایت و تصدیقحرف پیری بالا پایین میکرد، بعد به من گفت، این راست میگه، من کون امخواهش میکنم بیا خونه من و امشب زنمو تا صبح بکن، بعد توتا تراول چک پنجاه هزارتومانی به من داد، و ازم خواهش کرد که باهاش برم تا زنشو جلوی چشماش بکنم من متعجب مونده بمودم که چی بگم، به پیری گفتم، فکر کنم یه کاسه ای زیر نیم کاسه باشهمن که باورم نمیشه، پیری گفت به جون کون سفیدت نازت راست میگمپیری دومی ازم خواهش کرد که برای گاییدن زنش باهاش برممن دلمو زدم به دریا، تراول ها را ازش گرفتم و قبول کردم که باهاش برمسه تایی رفتیم خونه پیری دومی، وقتی رسیدم، دیدم که کلکی تو کار نیستاره راست میگفت، به زنش گفت، امروز بهترین مشتری که تو عمرت بهشکس و کون ندادی را واست اوردم، زنش نسبت به خودش جوانتر بودچون خیلی به خوش میرسید، زنش تا منو دید، بی اختیار حشری شداومد طرفم، من وبغل کرد، لباس هامو در اورد، من بهش گفتم، بریم تو اون اتاقاینجا حال نمیده، پیری دومی ازم خواهش کرد که جلوی چشم های خودش زنشو بکنممن که دیدم نمی ذاره تنها باشیم، گفتم باشه، برای اولین بار تو عمرم یه خانم لخترا بصورت کاملا زنده و پخش مستقیم دیدم، دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرمبا اینکه یکم از پیری و پیری دومی خجالت می کشیدم، اما حشری شده بودمخجالت را گذاشتم کنار و جلوی پیری دومی شروع کردم به حال کردن با زنشوقتی ماچ بازی و مالیدن کاری را پایان کردم، رفتم رو عملایت اصلیشروع کردم به گاییدن خانم پیری دومی، اول از کسش شروع کردموقتی زنشو می کردم، پیری دومی، داشت از دیدن این صحنه لذت میبردداد میزد میگفت، بکنش، جلوی من بگایش، زنمو بکن، زنمو بکن زنمو بکنیه دستش هم رو کیرش بود وا داشت جلق میزد. من تازه داشتم مزه و طعمکس کردن وا قعی را می چشیدم، خیلی با حال بود، اما اگه شوهر خانم جنده لاشی کنارموننبود خیلی بیشتر حال میداد، ولی من چون بد جوری از دیدن و کردن کس زنپیری حشری شده بودم، دیگه به دور و برم نگاه نمیکردم، فقط حواسم به خانم جندهبود که زیرم داشت حال میداد، خانم جنده لاشی پیری خیلی بیشتر از من حال میکرددر حین کس دادن با اه و اوه به من گفت، عزیزم، خیلی باحالی، من تو عمرمکیری به این خوشمزگی نخورده بودم، بکن که داری خوب میکنی، تند تند بکنمحکم و با فشار قوی بکن، خانم جنده لاشی پیری خودش، مرتب در حال چرخشو گردش بود، گاهی به چپ گاهی به راست، گاهی از کس و گاهی از کون میدادوقتی داشت ابم میومد، خانم جنده لاشی حس کرد که می خوام اب بدم، واسه همینپاهاشو قفل کرد دور کمرم، و منو محکم بغل کرد، منم از این کارش خیلی خوشمامد، برای دفعه اول ابم را ریختم توی یه کس، اونم چه کسی، کس یه خانم جندهوقتی کس کردنم تموم شد، پیری و پیری دوم، همونطور که من لخت رو زنپیری خوابیده بودم و شلو ول شده بودم، اومدن سراغ من و خانم جندهپیری دوم به پیری گفت، تو که هر روز داری این بچه خوشگل را میکنیپس لطف کن بزار من اینو بکنم، در عوض منم اجازه میدم که بری زنموبکنی، پیری اول موافقت نکرد اما با خواهش های پی در پی پیری دومیقبول کرد، من که ارضا شده بودم، دیگه حالی واسه کون دادن نداشتماما خانم پیری که هنوز اب نداده بود، دلش می خواست که بازم یکی بکنشتا قشنگ خنک و ارضا بشه، من که شلو ول روی سینه خانم پیری دومی خوابیده بودمپیری دومی منو به پهلو خوابوند کنار زنش تا پیری بتونه راحتر زنشو بکنهپیری رفت سراغ خانم دوستش، پیری دومی هم با کیر راستش به کونم حمله ور شدمن با اینکه حالی واسه کون دادن نداشتم، اما چون کنار خانم پیری خوابیده بودممیل به کون دادنم دوباره اوج گرفت، پیری از کون داشت خانم جنده لاشی دوستشو میکردزن پیری گفت با تو اصلا حال نمی کنم، من دلم میخواد به این بچه خوشگل حال بدماما پیری گفت این که الان زیر من خوابیده، نمیشه، به دوستم کون بده، خانم جنده لاشی گفتاخه این چندشیه، من ازش خوشم نمیاد، این که هفتی ای یکی دوبار منو میگایهاین دیگه واسم تکراری شده، من دلم میخواد به این بچه خوشگل کس بدمولی پیری ها به حرف های خانم جنده لاشی توجهی نکردن و به گاییدنشون ادامه دادنزن پیری گفت، حداقل بزار به پهلو بخوابم که این بچه خوشگل سینه هامو بمالهبعد به پهول چرخید، منم به من گفت، تو هم عین من به پهلو بخواب، منم چرخیدمو کنار خانم پیری به پهلو خوابیدم، من و خانم پیری در حین کون دادن هم دیگه رامی بوسیدیم و می مالیدم، من سینه های خانم جنده لاشی را می لیسیدم، گاهی هم بهش لب میدادمزن پیری منو کشید نزدیکتر، و لنگ چپشو انداخت رو من، بعد به من گفت عزیزمبکن تو کسم، منم کیرمو بردم جلوی کسش، اما درست نمی تونستم بکنم تو کسشفقط کیرمو می تونستم بمالم تو کسش، خانم جنده لاشی که دید اینطوری نمیشه، به من گفتخودتو عقب جلو کن تا کیرت بره تو کسم، منم همینکارو کردم، چه کون دادن باحالیاز یه طرف با کونم به کیر پیری حال میدادم، از طرف دیگه با کیرم می کردم تو کسزنش، این بهترین بچه کونی بود که تا اون زمان داده بودم، همانطور که خانم پیری منوبغل کرده بود، و کون میداد یهو اه و اوهش رفت هوا، اب داد، اونم چه ابیمن متعجب شده بودم، نمی دونستم که خانم هم عین مرد میتونه اب بدههمونطور که کیرم تو کس گرمش بود یهو کیرم با اب کس خانم پیری داغ داغ شدچه صحنه جالب و لذت بخشی واسم بود، خانم پیری منو محمک گرفته بودمن دیگه نمی تونستم خودمو عقب جلو کنم، این بود که دیگه کیرم تو کس زنپیری موند، هومن بهتر که ارضا نشدم، چون اگه ابمو میریختم تو کس زنپیری، دیگه حس کون دادن از کونم می پرید، و کیر درد کیر پیری را حسمیکردم، اما چون هنوز ارضا نشده بودم، از کون دادن لذت میبردم، چون هنوزکیرم تو کس داغ خانم پیری بود، اخ که چه لذتی داشت این کون دادنموقتی پیری ها اب هاشونو ریختن تو کون من و خانم جنده، دیگه شل شدن و از کونمن و خانم جنده لاشی دست کشیدن، حالا فقط خانم پیری مونده بود تو میدون کس دادن ومن که هنوز ارضا نشده بودم، منم دست بکار شدم و اینبار دیگه با خیال راحتبه کس کردنم ادامه دادم تا اینکه ابمو ریختم تو کس خانم پیری، وقتی خواستم از روکسش بلند شم، خانم پیری بهم گفت کجا با این عجله؟ بکجا چنین شتابانمن هنوز اب ندادم، باید منو ارضا کنی، بهش گفتم کیرم دیگه جون و رمقی ندارهزن جنده لاشی گفت دهنت و زبونت که داره، بهش گفتم، باشه، همونطور که خانم جندهخوابیده بود، پاهاشو از هم باز کردم و کسشو اینقدر خوردم تا ابش اومد، اما اینباربه اندازه بار اول اب نداد، وقتی ابش اومد، سرمو با دوتا دستاش محکم گرفت وبه طرف کسش کشید، اینقدر دهنمو جلوی کسش نگه داشت، تا کم کم اتیش کس دادنشسرد و سردتر شد، بعد منو رها کرد، و گفت، حالا هر جا که دلت می خواد برومن به خانم جنده لاشی گفتم، گرسنمه، میشه شام را اماده کنی، خانم جنده لاشی گفت، ای بچشمهمه ما لخت و عریان سر میز شام در حال خوردن شام بودیم که موبایلم زنگ خورد، همکلاسیم بودمن که کنار خانم پیری نشسته بودم، خواستم پاشم و برم اونطرف حرف بزنمتا پیری ها و زنه صدای همکلاسیمو نشنون، چون نمی خواستم جلوشون ضایع بشماما وقتی خواستم پاشم، خانم پیری نذاشت و گفت همینجا باهش حرف بزنتا خواستم به همکلاسیم بگم که درست صحبت کنی، دوروبرم شلوغهاما همکلاسیم مجال نداد و بهم گفت هیچ معلومه کجا غیبت زده، چرا تو این مدت نیامدی بهم کون بدینکنه از دست کیر من فرار کردی، ولی هر جهنم دره ای که باشی، بلاخره پیدات میکنمپا شو بیا، کیرمو راه بنداز، حالا خودت بگو کجایی، اگه نیایی دودمانتو به باد میدممتاسفانه صدای همکلاسیم خیلی واضح بود واسه همین پیری ها و زنه صداشو شنیدنمن که خیلی ضایع شده بودم دیگه نمی دونستم چی بگم، یهو زنه موبایلمو از دستم گرفتو هر چی که فحش بلد بود نثار همکلاسیم کرد، بعد بهش گفت اگه جرات داری یه بار دیگهزنگ بزن، خوشبختانه همکلاسیم، از این برخورد خانم پیری ترسید، اما بدبختانهپیریها متوجه پایان ماجرا شدند، پیری به من گفت که اینطور، پس تو بچه کونی بودیمن که همون روز اول که تورت کردم، شک کرده بودم که بچه کونی هستیچون اگه نبودی به این راحتی نمیومدی خونه ام و کون تو بهم قرض نمی دادیمن دیگه حرفی برای گفتن و نداشتم، چون دیگه همکلاسیم گند زده بوداز بس پیری بهم متلک گفت اخر بهش گفتم، اره من بچه کونی ام، مگه عیبی دارهاصلا مگه خودت بچه کونی نیستی؟ مگه این دوستت بچه کونی نیست؟ ما همه بچه کونی هستیمپس دیگه غلطای اضافه نکن، این حرفها اصلا به تو نمیاد، چون خودت بدتر از منکونی هستی، تازه تو سابقه کون دادنت نسبت به من بشتره، تو از دوران کودکی تا حالاداری هی مرتب کون میدی به روی خودتم نمیاری، اما من که به گرد کون دادنای تو همنمی رسم، پس، لطفا دیگه خفه شو و اینقدر متلک نگو، جناب بچه کونی حرفه ایپیری بهم گفت بچه کونی، باهات شوخی کردم، تو اصلا جنبه شوخی را نداریبعد همه با هم خندیدم و مشغول خوردن شام بعد از کون دادن و کون کردمان شدیماین برنامه هی ادامه داشت، من که شاگرد شوفر دوست پیری شده بودمباهاش به سفرهای خارج از شهر میرفتم، در بین راه یا تو ماشین و یا در یک جای خلوتبهش کون میدادم، وقتی هم که به مقصد می رسیدم، اگه دوست یا اشنایی در ان شهر داشتمنو میبرد تو خونه انها و به اتفاق دوست و اشناهاش منو میکرد و اگه تو اون شهر کسی رانداشت، منو میبرد تو یه هتل اتاقی اجاره میکرد و تا دم دم سحر کونم را مورد تهاجم کیرشقرار میداد، وقتی هم که برمیگشتیم تهران، می رفتیم خونه پیری و انجا دوتایی من را میکردنو من هر وقتی که فرصت پیدا میکردم می رفتم خونه پیری دومی و زنشو جلوی چشم های خودشمیگاییدم، بعد یه پول خوبی هم از گاییدن خانم پیری از خودش میگرفتم، اخر سر هم به خود پیریدر اغوش زنش هم کون میدادم و هم زنشو همزمان با کون دادنم از کون و کس میگاییدماین ماجر دوسال ادامه داشت، من دیگه تو این مدت چهار قرونی واسه خودم از راه کوندادن و کس کردن خانم پیری تو بانک پس انداز کرده بودمیک روز در حال کون دادن به پیری بودم که خانم پیری دومی بهم زنگ زد و گفتدوست پسر خوشگلم، کسم بد جوری تو اتیش کیر تب کرده، بیا و تب کسمو برطرف کنمنم بهش گفتم بمحض اینکه کون دادنم پایان شد، میام کس و کونتو به سیخ کیرم میکشموقتی که پیری منو گایید، یه بوسی بهش دادم و ازش اجازه گرفتم که برم خانم دوستشو بکنموقتی که رسیدم اونجا دیدم پیری لخت در حالی که یه گوشت کوب تو کونش بود بیهوشافتاده بود رو زمین، جریان را از زنش پرسیدم، زنش گفت شهوتش زده بود بالاتو هم که اینجا نبودی، به من گفت منو بکن، منم که کیر تو دسترس نداشتم، مجبور شدمبا این گوشت کوب بکنم تو کونش، این هم کونش طاقت گوشت کوب را نداشت و از دردبه خود لرزید و بیهوش شد، حالا زود باش تا به هوش نیامده بیا منو هرجوی که دوست داریبکن، منم برای اولین بار بدون مزاحمتی از طرف پیری زنشو بدور از چشم های خودش گاییدماخه هر بار که زنشو می گاییدم، مجبور بودم جلوی چشم های خودش زنشو بگاییمبدتر از همه اون به من دستور میداد که زنشو چه مدلی بکنم، خوابیده، ایستاده دوکل….. ووووتازه بدتر از همه اینها، چون پیری خیلی شهوتی بود، وقتی که زنشو می گاییدمبه من میگفت، زود باش زنمو بکن، زود باش توش بکن، زود باش پاره ش کن، زود باشچاک بدش، زود باش، زود باش، تند نتد بکن، زنمو بکن، زنمو بکن، زنمو بکنخواهش میکنم زنمو بکن، التماس میکنم سریعتر زنمو بکن، ووووو در اخر هم باید در اغوش زنش بهش کون میدادمولی اینبار دیگه بدون مزاحمت از طرف پیری زنشو هر طور که دلم خواست گاییدماتیش کس خانم پیری وقتی که رو کیرم خاموش شد و گاییدن من هم به اتمام رسیدزن پیری پا شد و گوشت کوب را از کون پیری در اورد، سوراخ کونش عینسر خمره ای گشاد و باز شده بود، من به زنش گفتم تا شوهرت به هوش نیامدهبهتره من بزنم به چاک، بعد ازش خداحافظی کردم و بهش گفتم، اگه دفعه بعد اتیشکست زبانه کشید و هوس کیر منو کردی، مثل امروز با گوشت کوب شوهرتوبی هوش کن بعد منو احضار کن اینجا، اونم گفت اره فکر خوبیه، از این ببعدهمینکارو میکنم، فردا که شد، خانم پیری بهم زنگ زد و گفت بیا، پیری را بی هوش کردموقتی رسیدم دیدم پیری را به همان شیوه دیروزی بیهوش کرده بود، در حین گاییدن زنشبودم که یهو گوشت کوب از کون پیری پرید بیرون و کم کم پیری بهوش اومدوقتی دید من رو زنشم اومد پیشم و بهم گفت بیا اول منو بکن، تو این مدت بدجوریتو کف کیرت موندم، زنش نذاشت، گفت صبر کن کارش با کس من تموم بشهاما پیری اصرار میکرد که باید اول اونو بکنم، زنش دید این دست بردار نیستخواست یه جوری بپیچونش، بهش گفت این بچه خوشگل حالا حالاها پیشمون میمونهتا شب می خوام نگه ش دارم، تو برو چندتا نون بگیر، چون بعد از کس دادنم می خوامبرم نهار را اماده کنم، واسه نهار هم ابگوشت درست میکنم، نون نداریم، تا تو بری نونبگیری من کس دادنم تموم میشه، وقتی برگشتی با خیال راحت بیا این بچه بچه کونی را بکنپیری گفت باشه رفت که نون بگیره، زنش بهم گفت زود باش تا این سر خر برنگشتهمنو بگای، منم با عجله شروع کردم به گاییدن خانم پیری، وقتی کس دادن خانم پیریخاتمه یافت، منم زودی لباسامو پوشیدم که بزنم به چاک، تا خواستم از خونه برم بیرونکه دیدم دارن در می زنن، هم خانم پیری و هم من ترسیدیم، چون اولا پیری کلید داشتدوما اگه در می زد، در زدنش یه طور دیگه ای بود. من به خانم پیری گفتم برو ببین کیهزن پیری زودی شورت و شلوارشو پاش کرد و رفت درو باز کرد تا ببینه کیه که دارهاینطوری در میزنه، من هم رفته بودم پشت در و گوش واستاده بودم، خانم همسایهبا حالتی پریشان و مضطرب به خانم پیری گفت بدو بدو، زود باش بیا، شوهرتسر کوچه تصادف کرده، یه ماشین زده زیرش و در رفته، من با خانم پیری دوان دوانرفتیم سر کوچه، یهو دیدم پیری وسط کوچه ولی شده رو زمین، وقتی رسیدم بالای سرشدیدیم بدرک واسل شده بود، من اولش یکم دلم براش سوخت، اما بعد که دیدم خانم پیریاصلا ناراحت نیست و داره اشک تمساح واسش می ریزه، خوشحال شدم، چون دیگهمی تونستم زنشو با خیال راحت بکنم، زنش هم یه نگاه مشکوکی به من کرد و یه چشمکخفنی بهم زد، یعنی که از این ببعد چه حالی کنیم منو توبعد از مراسم تدفین پیری، من و زنش رفتیم که با هم کیر بدیم و کس تحویل بگیریمدر حین کس کردن خانم پیری خدا نیامرز بودم که دیدم، دوست پیری بهم زنگ زد وگفت واسه فردا خودمو اماده کنم ، چون یه بار داره که قرار ببره شیرازمن به خانم پیری گفتم، چه ضد حالی، تازه داشتیم حال میکردیم، فردا قراره برم شیراززن پیری اول گفت چه حیف اما کمی بعد بهم گفت، دیگه لازم نیست با اون دوتاکونی و کون کن بری و بهشون کون بدی، دیگه تو متعلق به منی، من دیگه بهشوناجازه نمی دم تو رو از من جدا کنن و ببرن یه گوشه ای دوتایی بکنن تو کونتگفتم چه خیالی در سر داری؟ خانم پیری گفت اول بگو حاضری با کس من زیریه سقف به دور از کیر اون دوتا کون کن، زندگی کنی؟ من گفتم خب، معلومهکه می خوام، من از خدامه که دیگه کون ندم فقط پیش تو باشم و با کس تو حال کنمزن پیری گفت پس بزن قدش، منم با کیرم زدم رو کسش، گفتم اینم قدشزن پیری گفت پایان مال و منال پیری را چوب حراج می زنم، می فروشمو دوتایی از این شهر میریم یه جای دیگه، می ریم یه جایی که دست کیراون دوتا کون کن، به کون تو و کس من دیگه نرسه، من گفتم چه فکر خوبیپس زودتر دستبکار شو، خانم پیری گفت، اینبار هم تو با اون کون کن برو شیرازتا برگردی من ترتیب پایان کارها را میدم، من برای اخرین بار با کون کنم رفتمشیراز، شب در بین راه منو گایید، شیراز هم که رسیدیم، رفیتم خونه دوستش ودوسه روزی اونجا موندیم، اونجا هم چند بار کون دادم، اما پایان هوشو و حواسمپیش خانم پیری بود، وقتی برگشتیم تهران، همانطور که خانم پیری برنامه ریزیکرده بود، کارها را یکی پس از دیگری ردیف کرد، بعد یواشکی بدور از چشمان دو کون کن حرفه ای، پیری و دوستش، من با خانم پیری از تهران رفتیم به یک شهر دیگهحالا سه سال از ماجرای فرار من با خانم پیری می گذره، و من از زندگی با خانم پیریبعنوان زیر یک سقف راضی و خشنود هستم، چون دیگه از شر کیرهای ان دو خشنکون کن خلاص شدم، و برای همیشه با کون دادن وداع کردممن نجاتم را از وجود گرانبهای خانم خوشگل کس پاره پیری میدانمچون اون بود که کون من را از دام دو کیر کلفت سفت و دراز ان دو کون کن نجات داداره در حقیقت فرشته نجات کون سفید تنگی که حالا پاره شده است، کسی نیست جززن کس پاره پیری، من به فرشته نجات کون سفیدم افتخار میکنم، و تا اخرین نفساز کنار کس پاره اش جم نمی خورم و بهش وفادار می مونم.پایاننوشته فرشید

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *