اسمم احمده . 42 سالمه . در سن 35 سالگی که بوتیک لباس عروس داشتم و با چند تا از تولیدیهای لباس عروس کار میکردم . نیاز به یه خانم منجوق دوز یا سنگ دوز که خرده کاری بکنه در مغازه داشتم و به همکاراگفتم یه نفرو بهم معرفی کنند و یه روز یه خانم همسن و سال خودم اومد در مغازه و گفت منو اقای قاسمی برای سنگدوزی فرستادن پیش شما . هنوز نیاز دارید ؟ یه نگاه خریداری به سر اندر پاش انداختم دیدم بد نیست . قد حدود 160 توپر رونهای کلفت سینه های درشت و از همه مهمتر کون گنده و قنبل . خوراک خودم بود ِ خوشگل نبود ولی قیافه حشریی داشت .گفت فقط من کرج زندگی میکنم و راهم دوره ولی دارم تهران دنبال جای ارزون میگردم بیام اینجا . گفتم داری میگردی؟ شما مجردی ؟ گفت 10 ساله طلاق گرفتم و مردم معتاد بود .خلاصه یک هفته ای بود طبقه بالا چرخ خیاطی میز و وسایلشو گذاشته بودم . کار میکرد . اخه مغازم دو طبقه بود .همه چی هم بلد و تعمیراتمونم انجام میداد . بالا که میرفت مانتوشو در میاوردو معمولا هم استرج چسب میپوشید و کونش داش توش میترکید . کیر منم تو شلوارم میترکید . متوجه شده بودو ظاهرا منتظر حرکت من بود . خلاصه هفته دوم اومد و گفت چون من به صاحب خونم گفته بودم بلند میشم و میخوام برم تهران ِ اونم دیروز گفت خونه رو اجاره داده و اخر ماه که چندروز دیگه هست باید بلند بشم ِمنم راستش پول پیشم برای تهران کمه و نیاز به وقت دارم.پس انداز کنم .گفتم خوب من چیکار میتونم بکنم برات . گفت اگه ممکنه من یه مدت همین جا بالای مغازه چندماهی باشم تا پول جمع کنم .گفتم اینجا که امکانات زندگی نداره و فقط یه دستشویی داشت مغازه . گفت فکرشو کردم . با یه دوراهی و یه شلنگ بلند دیگه و سردوشی حموم هم میشه کرد اینجا و خودم به هزینه خودم میدم درست کنند . شوهر سابقم لوله کش بود و ازین کارا میکرد . گفتم یه مشکل دیگه هست .من میخوام لباس شب هم بیارم و ماهی یکی دوبار شب تا صبح تو مغازه میمونم و ویترین میزنم . گفت ایرادی نداره بخوای کمکت هم میکنم . خلاصه سیمین طبقه بالا مستقر شد تا شبی که لباس شبها اومده بودو می خواستم ویترین بزنم . اول باید پایان شیشه های مغازه رو با روزنامه میپوشوندم که از بیرون اصلا دید نداشته باشه . بعد شروع کردیم با سوزن و نخ نامریی لباسهارو تو حالتهای مختلف تو ویترین زدن اون نگه میداشت و منم از پشتش باسوزن وصل میکردم به بدنه ویترین برای راحتی کار یه شاوارک نازک پوشیده بود که کونه داش توش میترکیدو منم راه و بی راه در حین کار از پشت می چسبیدم بهش . تابلو بود که راضیه . خلاصه ویترینو که زدیم رفتیم بالا بقیه لباسارو بزاریم که بهش گفتم حالا باید تن پوش لباسارو امتحان کنم و گفتم دونه بدونه لباسارو بره تو پرو بپوشه بیاد من تن پوششو ببینم . کفت چشم و رفت سوا کردن . تقریبا پایان لباس شبامون باز و بدن نما و سکسی بود . بد مصب هرچی میپوشید این کونه از دور میگفت بیا منو بکن . لباسای چاکدار و رونهای کلفتش میوفتاد بیرون که کیرمو داشت میترکوند . منم هرچی میپوشید به هوای صاف و صوف کردن تو تنش دستی میبردم به کون و ممه هاشو روناشو خلاصه حسابی حشریش کرده بودم .اخر سر یه دامن تنگ و کوتاه و استریج با یه تاپ نیمه که از کمر تا زیر پسوناش لخت بود و فقط ممه هاشو میپوشوند دادم بهش و گفتم برو اینو بپوش . پوشید اومد . وای چی شد . دیدم چشماش خمار دادنه . گفتم اینجوری نه اینارو زیرشون هیچی نباید بپوشی . برو تو پرو شرت و کرستتو دربیار و فقط اینارو بپوش . رفت و اومد دیکه طاقت نداشتم و گفتم خوب حالا باید صاف و صوفش کنم .رفتم جلو و دامنشو اول از رو با دستمالی کونش صاف کردم و بعد دستمو بردم زیر دامن و به حالت صاف کردن کوسشو مالیدم دیدم داغ شد . اومدم بالا سراغ تاپش . ازرو صاف کردمو دستمو بردم زیرو با دوتا دستام شروع کردم سینه هاشو مالیدن . اول یواش بعد صفت که گفت وای احمد اقا . توروخدا نکن . منم تاپو دادم بالا و شروع کردم ممه های گندشو خوردن و مالوندن کصش در ان واحد . اه و اوهش پایان مغازه رو ورداشته بود نصف شبی . رفتم بالا شروع کردم لباشو خوردن و تا زبونمو دادم تو دهنش تا ته زبونم کند و صفت میک میزد که حشری شدم و شلوارمو کشیدم پایین و فشارش دادم پایین که بره کیرمو بخوره . حرفای بودو داشت کیرو خایمو از جا میکند .انداختمش زمینو رونهای کلفتشو باز کردمو اون یه ریزه دامن هم جمع شد بال دور کمرش و کص تافتونی تپلش افتاد بیرون . معطل نکردم و سر کیر کلفتمو گذاشتم تو کص خیسش و با پایان زورم تا دسته گذاشتم تو کص سیمین جون که اهی کشید و و موهامو گرفت سرمو کشید جلو که لب بده . چنان کمر میزدم و میتپوندم توش که سقف مغازه میلرزدو ومیگفت بکن منو . پارم کن . بگا منو ِ جرم بده احمد جون . من از امشب مال توام . جندتم . موهاشو گرفتم و سرشو فشار دادم به شونم و اونم شونمو همچین میک زد که نه تنها ابم اومد تو کصش . بلکه تا یک هفته شونم کبود بود .سیمین پیشنهاد داد صیغم بشه و بیاد با من موقتا زندگی کنه و قبول کردم و تا صبح هم از کون کردمش که ازتنگی جیغش هوا بود .بعد از یک ماه که اومده بود خونم ِ گفت احمد من یه خواهر دارم که تو اراک با پدرو مادرم زندگی میکنه و پونزده سالشه . چون پدر و مادر مسن شدند و بینایی درست و حسابی ندارند ِ نمیتونند ازش مراقبت کنند . اگه اجازه بدی بیارمش اینجا پیش خودم .همین جا هم بره مدرسه . قبول کردم و دو روز رفت اراک و با سوگند خواهرش که یه دختر 15 ساله ولی تو پر با کمر گود و کون گنده مثل خواهرش با پوست گندمی و سینه های صفت و گرد برگشت . نگاهاش به من اصلا معصومانه نبود . انگار خونوادگی حشری بودن اسم سوگندو تودبیرستان محلمون نوشتیم و خونم دو خوابه بود که اون یکی خوابو براش مهیا کردیم . سوگند شروع کردبامن صمیمی شدن و همه سوالای درسیشوازمن میپرسیدو کلا هم لباسهایی میپوشید که نه تنها مناسب سنش نبود بلکه سکسی و باز و چسب که قنبل کونشو یا گردی پستوناشو یا خط کصشو بیشتر نشون بده . و عجیب بود که برای سیمین هم عادی بود . یه شب که داشتم سیمین رو از کون میکردم و سوگول هم تو اطاقش خواب بود و سیمین اخ و اوخش بلند شده بود ِ حس کردم یکی داره از لای در اطاق خوابمون مارو نگاه میکنه و بع اینک اب اومد تو کون سیمین پاشدم برم دستشویی که صدای پای کسی را شنیدم که با سرعت دور شد . و وقتی رفتم دستشویی دیدم در اطاق سوگند هم نیمه باز هست . دیگه مطمعن شدم خودش بوده .من بعدازظهرها میومدم خونه و دو سه ساعتی استراحت می کردم . اما سیمین در مغازه میموند و تعمیرات لباس عروس انجام میداد. فردای اون روز که اومدم خونه دیدم صدای تلویزیون میاد و معمولا سوگند دیرتر از مدرسه میومد . رفتم تو حال و دیدم بله تلویزیون روشنه وسوگند هم جلوش دمرو خوابیده وخوابش برده ولی ظاهرا یه چادر رو خودش کشیده بود که از کمر تا سرشو پوشونده بود و یه دامن گشاد پاش بود که با چادرش رفته بود بالا و کون گنده و قنبل و خوش فرمش درسته بیرون بود که یه شورت قرمز پاش بود که خیلی باریک بود مثل بند و رفته بود لای کونش و هیچی رو نمی پوشوند . فهمیدم این از صحنه دیشب حشرش زده بالا و عمدی اینجوری خوابیده . شلوارمو دراوردم و با شرت زیر نشستم رو فرش کنارش و پیرهنمو هم دراوردم . و محو کون گوشتیش شدم . تلویزیون داشت بلند اخبار پخش میکرد . کیرم داشت شورتمو پاره میکرد . دلو زدم به دریا و دست بردم و شروع کردم به مالیدن کونش . اونم خودشو زده بود به خواب . انگشتمو انداختم زیر شورتش یا بهتر بگم بند که پاش بود و یواش کردم تو کصش و شروع کردم به بازی با چوچولش که صای نفس نفس زدنش و منقبض کردن عضله هاش لوش داد که بیداره و منم با پررویی دستمو کردم زیرچادر و رسوندم به سینه هاش و شروع کردم به مالوندن ممه هاش . کشیدمش تو بغلمو بردوندمش و شروع کردم لباشو خوردن . اونم حسابی همکاری میکرد و حتی از سیمین هم بهتر لب میداد ِ تاپشو دادم بالا و شروع کردم ممه هاشو خوردن . ممه هاش صفت بود منم صفت میخوردمشون و اه و اوهش دراومده بود که رفتم پایین و شورتشو کندم و شروع کردم کصشو خوردن و تازه شروع کرده بودم که ابش اومد . اما من ولکن نشدم و دومرتبه ممه هاشو خوردم و باز حشری شد . چرخیدم و حالت 69 به خوردن کصش که همونطوری که داشتم کصشو میخوردم و حشری شده بود کیرمو تا ته کردم تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن و چنان میخورد که داشت ابم میومد ِ معطلش نکردم دمر خوابوندمشو یه تف زدم در سوراخ کونش و یه تف هم سر کیر کلفتم و گذاشتم در کونشو یه فشار دادم جیغش رفت هوا . بد مصب تنگ بود نمیرفت لای کونشو باز کردم و یه تف گنده انداختم و اینبار بیرحمانه فشار میدادم و سوگند جیغ میزد تا دسته تپوندم تو کونش و به همون حالتموندم تا سوراخش به کیرم عادت کنه و شروع کردم به تلمبه زدن و با اخرین قدرت میزدم و اونم اه و ناله میکرد و سرش برگردوندم و لباشو خوردم و زبونمو دادم تو دهنش تا ته میمکیدش و داشت میکندش که ابم با فشار اومد تو کونش . کیف کردم . کون زیاد کردم . اما این بهترین بود .نوشته الف . ع
0 views
Date: March 23, 2019