سلام ماجرایی رو که میخوام براتون تعریف کنم برمیگرده به اولین سکس من با دخترعموم که الان شده خانم پسر یکی دیگه از عموهام .من 19 سالم بود و اونم 18 سالش راستی اسمش هم ملیحه هست . پدرم داشت ساختمون نیمه کاریو که نزدیک خونه داییم خریده بود و میساخت برای همین من بیشتراوقات خونه داییم بودم و شبا هم هونجا میخوابیدم . خونه داییم 2 تا اتاق خواب داشت که تو یکیش منو یکی از پسرعموهام که خیلی باهم عیاق بودیم میخوابیدیم تو هال هم داییم و خانم داییم میخوابیدن بایکی دیگه از پسرعموهام که از بدشانسی درست دم در اون یکی اتاق که دخترعموم میخوابید جاشو مینداخت .دختر داییم هیکل خیلی توپی داشت خیلی هم حشری بود و از قضا بدش هم از من نمیومد خیلی اوقات خودشو بمن میمالوند یا اگه کسی خونه نبود لباسای تنگ و بدن نما میپوشید اما من ازش دوری میکردم نمیدونم شاید میترسیدم اما لاس خشکه باهاش میزدم بعدها بهم گفت که اون رفتارم عوض اینکه بهش حال بده بدتر اعصابشو خورد میکرد .موضوع گذشت تا اینکه من و پسرعموم یه شب تو همون اتاقی که میخوابیدیم فیلم سکسی دیدیم وچون میترسیدیم کسی متوجه نشه نصف شب دیدیم تا فیلم تموم شد ساعت شده بود 2 نصفه شب . پسر داییم که وسط فیلم خوابش برد . من مونده بودم و یه کیر شق و اعصاب داغون .حال و حوصله جلق زدنو نداشتم گفتم بگیرم بخوابم اما مگه خوابم میومد یه دفعه پیش خودم گفتم اگه بتونم به جوری یواشکی برم پیش جمبله یواشکی پاهاشو لمس میکنم تا آبم بیاد و راحت شم . سینه خیز طوری که تو تاریکیه هال کسی متوجه نشه و با اعمال شاقه و ترس فراوون خودمو رسوندم تو اتاقش که دیدم به شکم خوابیده و یه چادر انداخته روش .با هزار زحمت دراتاقو پیش کردمو خوابیدم زیر پاش . یواش یواش دستمو گذاشتم پشت مچ پاشو آهسته لمسش میکردم . دیدم تکونی نخورد گفتم پس حتما خوابه برای همین از پشت پاش تا پشت زانوهاشو یواش مالوندم دیدم از حرکت خبری نیست آهسته و با دلهره پشت روناشم مالوندم خوشبختانه یه زیر شلواری پاش بود عین حریر .من تا همینجاشم راضی بودم که دیدم صدای نفس کشیدنش همراه با لذت و شهوته اما همونطور به شکم خوابیده بود یعنی من خوابم و هیچی حالیم نیست . خب منم همینو میخواستم . یواشکی سرمو نزدیک صورتش کردم و شنیدم که چطور با شهوت نفس میکشه . همونطور که پشت روناشو میمالیدم دستمو آوردم روی کون نرمشو شروع کردم مالیدن اما اون هیچ حرکتی نمیکرد . دستمو بردم زیر شلوارش و شورتش و شروع کردم با انگشت وسطئ لای کونشو مالوندن . یواش یواش خودشو بعضی جاها نکون خفیفی میداد . انگشتموبه لبه های کوسش مالوندم که غلتی زد و به رو خوابید اما همچنان که مثلا خوابه . وقتی که برگشت فرصتو غنیمت دونستمو شروع کردم به مالوندن سینه هاش . وقتی دیدم داغبه شلوارمو کشیدم یه ذره پایینو کیرمو درآوردمو دستشو گرفتمو گذاشتم رو کیرم . دستش رو کیرم بود اما بیحرکت . منم همونجور که سینه هاشو ازروی لباسش میمالدم رفتم سمت کوسشو شروع کردم مالیدن اولش خودشو جمع میکرد اما یواش یواش خودشو ول کرد و بعضی جاها آروم کیرمو فشار میداد و ول میکرد. دیگه دووم نیاوردمو خوابیدم روش از روی لباس کیرمو میمالوندم به کوسشو گردنشو میخوردم . اون یواش یواش آه و اوه میکرد ولی مثلا هنوز خواب بود . دهنمو بردم نزدیک گوششو گفتم ملیحه من میدونم بیداری پس بغلم کن . اما اون بااینکه شهوت داشت دیوونش میکرد همونطور خودشو بخواب زده بود . ایندفعه بهش گفتم ملیحه اگه بغلم نکنی میذارم میرم . اما بازم حرکتی نکرد . اومدم نیم خیز شم که دستاشو انداخت پشت کمرمو منم خوابیدم روشو با چشمای بسته گفت میلاد نرو . آهسته گفتم بمونم . با یه لحن شهوتیه همراه با خجالت گفت آره . گفتم دوست داری ؟ گفت آره میخوام . گفتم الان نمیشه همش باترس ولرزه باشه بعد . گفت یه ذره دیگه منو بمال بعد برو . گفتم نه باشه برای فردا .باوحشت و نیم خیز برگشتم اتاق خودمونو خوابیدم . صبح بلند شدم دیدم ملیحه تو آشپزخونه داره کار میکنه و خانم داییم هم داره آماده میشه بره خونه دخترعموبزرگم. سلام کردم زنعموم جوابمو داد اما ملیحه همچنان داشت ظرف میشست . زنعموم بعداز یه ربعی رفت . من رفتم تو آشپزخونه و همونطور که ملیحه داشت ظرف میشست خودمو از پشت چسبیدم بهشوگفتم ملیحه بیا بریم تواتاق. هیچی نمیگفت . شیر ظرفشوییو بست و درحالیکه دستاش تو دستم بود کشوندمش سمت اتاقش که دیدم جاشم هنوز پهنه خوابیدم توجاشو اونم کشدم سمت خودم . اونم زانوزدو آروم کنارم خوابید سریع شروع کردم لب گرفتن . تا لبم به لبش خورد شل شد و منم شروع کردم سینه هاشو مالوندن . یه ذره که گذشت سریع لخت شدمو گفتم لخت شو .اون گفت میلاد لخت نشیم همینجوری خوبه . گفتم نترس . پیرهنشو درآوردو منم دامنشو کشیدم پایین که گفت همین بسه دیگه در نمیارم . منم اصرار نکردم خوابیدم به سمت کوسشو شروع کردم ازروشورت مالوندن . اولش خودشو جمع کرد اما یواش یواش شل شد و پاشو باز کرد . سرمو بردم لای کوسشو لبه های شورتشو زدم کنارو شروع کردم کوسشو لیس زدن . دیگه آه و اوهش دراومد . منم از فرصت استفاده کردمو شورتشو یواش یواش از پاش درآوردم دیگه مقاومت نمیکرد فقط میگفت میلاد مراقب باش پرده ام چیزیش نشه . همینجور که کوسشو میخوردم دیدم کیرمو گرفت دستشو شروع کرد مالوندن . گفتم ساک بزن . دیدم سرکیرمو گذاشت رو لباشو شروع کرد زبون زدن . معلوم بود بلد نیست اما گرمای لباش داشت کلاهک کیرمو آتیش میزد منم یواش یواش کیرمو تو دهنش میکردمو در میاوردم . بحالت 69 برش گردوندم رو خودمو کوسشو با چه حرصی لیس میزدمو امنم با آه و اوه کیرمو میخورد که بعداز 5 ، 6 دقیقه دیدم روم نیمخیز شدو کوسشو با شدت رو دهنم میمالوندو با چندتا آه بلند ارضا شدو همینجور روم افتاد . هنوز کوسش رو دهنم بود و میلیسیدم اونم همونجور که با صورت رو کیرم افتاده بود آه و اوه خفیف میکرد . گفتم عزیزم خوب بود؟ گفت خیلی . گفتم آبت اومد؟ با شرم سرشو بعلامت تصدیق تکون داد . همونجور که روم بود سرشو به طرفم برگردوند و گفت تو پس چی ؟ گفتم نمیدونم . گفت برات میخورمش تا ارضا شی . و شروع کرد همونطور که روم بود کیرمو ساک زدن منم کوسشو میخوردم . بازم حشری شد و هی میگفت میلاد بازم آبمو بیار دوست دارم ،بخورش … آخخخخخخخخ دارم میمیرم کوسمو بخور جووووووووون ….منم فهمیده بودم داره حال میکنه با استادی کوسشو مخصوصا چوچولشو میمیکیدم . دیگه باهام راحت شده بود میگفت وای میلاد چه کیری داری . مال منه ، جون میخورمش … و هی ساک میزد .یه دفعه بلند شدمو گفتم ملیحه بهم میدی ؟ خودشو جمع و جور کرد و یه چادری که بغلش بود و روش کشید و گفت نه میلاد من دخترم . گفتم از جلو که نه از پشت بده . گفت میترسم . گفتم ازچی ؟ گفت شنیدم درد داره . گفتم نترس اگه دردت اومد نمیکنم . گفت کیرتو میخورم تا آبت بیاد دیگه ازپشت نکن . گفتم نه بیا یه بار امتحان کنیم .باز دستشو گرفتمو به شکم خوابوندمش و اونم هی میگفت میلاد تورو خدا بیخیال شو قول میدم دفعه بعد بدم . منم درحالیکه سر کیرمو لای کون گرمش بالا و پایین میکردم هی میگفتم نترس اگه دردت اومد درش میارم .دستمو دراز کردمو از روی میز توالتش کرم مرطوب کننده رو برداشتمو یه ذره مالیدم به کیرمو یه ذره هم با انگشتم مالیدم تو سوراخ کونش . ملیحه هی آخ و اوخ میکردو میگفت درد داره . منم میگفتم الان عادت میکنیو دردش کم میشه .کیرمو گذاشتم لای کونش . خودشو جمع کرد . گفتم ملیحه شل کن خودتو . گفت میترسم . گفتم منودوست نداری ؟ گفت دیوونه اگه دوستت نداشتم اینجا چیکار میکردم . گفتم پس تو که بالاخره یه روز باید از کون بدی بذار من کسی باشم که اولین بار میکنه اگه واقعا دوستم داری .گفت پس توروخدا اگه دردم اومد دیگه نکن ، باشه ؟ گفتم باشه عزیزم خیالت راحت . گفت خب چیکارکنم ؟ گفتم خودتو شل کن . اونم با ترس خودشو شل کرد . سر کیرمو گذاشتم دم سوراخشو یه ذره هل دادم تو . تا کلاهک کیرم رفت توش که ملیحه هی میگفت میلاد درش بیار بخدا درد داره جون من درش بیار ……گفتم عزیزم صبر کن الان عادت میکنی . گفت پس همین قدر بسه ، خب ، باشه ؟ منم گفتم باشه اما یواش یواش داشتم فشار میدادم دیگه نصفه کیرم تو کونش بود که اونم با درد التماس میکرد که تمومش کنم . یواش روش خوابیدمو یه دفعه کیرمو تاته کردم تو کونش که جیغش بلند شد و میخواست از زیرم هرجور شده در بیاد که منم محکم گرفته بودمشو تلمبه میزدم . با اشک و ناله میگفت میلاد تورو خدا گوه خوردم بسه دارم میمیرم … اما من گوشم بدهکار نبودو تلمبمو میزدم . یواش یواش جیغاش کم شد و فقط میگفت میلادجون تمومش کن ، آبتو بیار دیگه درد دارم …..منم که حس کردم دردش کم شده با یه دستم کوسشو وبا دست دیگم سینه هاشو میمالیدم و کیرمو تاته تو اون کون نازو سفید عقب و جلو میکردم دیگه آخ واوخش همراه با لذت شده بود . بهش میگفتم خوبه عزیزم اونم باسر میگفت اوووووووووم .لبامو گذاشتم رو گردنشو چند تا تلمبه محکم زدمو یه دفعه درحالیکه داشتم میلرزیدم آبمو تو کونش خالی کردمو همونجور روش افتادم . اونم بدون هیچ حرکتی با 2،3تا آه زیرم بیحرکت ولو شد . نمیدونم چقدر همینجور روش بودم که یه دفعه ملیحه گفت میلاد بلند شو ازروم الان یکی میاد . منم درحالیکه داشتم از روش بلند میشدم بوسیدمشو گفتم عزیزم اذیتت کردم ؟ خندید و گفت نه . گفتم یعنی بازم میای حال کنیم ؟ یه خنده معنی داری کرد و گفت حالا تا بعد ببینیم چی میشه .من و ملیحه 4 بار دیگه باهم سکس کردیم تا اینکه با پسر داییم ازدواج کرد و رابطمون به خاطره تبدیل شد.نوشته میلاد
0 views
Date: November 25, 2018