من محسنم و 24 سالمه قدم 185 و وزنمم 94 کیلو ظاهرم بد نیست.این داستان مال سال پیشه. خواهر من کارمند یکی از ادارات خصوصی هست که تو دفترش یه خانوم دیگه ای هست که به استعار اسمش رو میزارم لاله. اولین باری که من با لاله روبرو شدم جریان از این قرار بود که من میخاستم واسه یه سفر کاری برم یه شهر دیگه خواهرمم یه دفترچه ای داشت که باید به من میداد که کاری واسش انجام بدم این شد که صب با هم رفتیم اداره اش که از اونجا دفترچه رو به من بده رفتیم تو که یه خانومه اونجا بود خواهرم معرفی کرد که لاله هستن و منم سلام و احوالپرسی عادی کردم و اونم خیلی عادی جواب داد خلاصه اونروز گذشت و دفعات بعدی که رفتم ادارشون یه خورده گرم تر احوالپرسی میکرد. لاله یه خانم 33 ساله بود که یه دختر 10 ساله هم داشت( اینا رو از حرف های خواهرم متوجه شدم).ماجرا از اونجایی شروع شد که من یکم تو تعمیرات سخت افزاری وسائلی مثل دستگاه کپی و اسکنر و … واردم یه روز خواهرم زنگ زد که دستگاه فکسمون مورد پیدا کرده اگه میتونی بیا درستش کن منم من من کردم ولی رفتم.ؤارد اتاق که شدم کسی نبود یکم که نشستم خواهرم اومد و منم شروع کردم به وارسی کردن دستگاه در این بین لاله هم اومد و سلام داد بعد از چند دقیقه گفتم که باید دستگاه رو باز کنم لاله هم گفت که بزار برگه ها رو از دستگاه در بیارم که….وقتی خم شد برگه ها رو در بیاره کونش یهو چشمم رو گرفت (همه پسرا میدونن چی میگم) یه خورده جا خوردم ولی بعد خودمو کنترل کردم. خلاصه اون روز گزشت ولی من همش تو فکر کون لاله بودم.از اون روز به بعد بیشتر به خواهرم سر میزدم و سعی میکردم با نگاهم به لاله یه چیزایی رو حالی کنم لاله راستیتش قیافه عادی داشت ولی معلوم بود که کونش حسابی رو فرمه اونجور که بعدا گفت شوهرش خیلی از کون میکردش.یه روز تو خیابون بودم و ماشین برادرم بام بود که اتفاقا لاله رو دیدم با دخترش سوارشون کردم و خواستم برسونمشون تو راه متوجه شدم لاله هم یه چیزیش میشه چون مدام از آینه که نیگاش میکردم می دیدم حواسش به منه.بعد از اینکه پیاده شدن دخترش که خوابیده بود رو اول پیاده کرد و برد تو خونه منم از فرصت استفاده کردم و شماره تلفنمو انداختم تو کیفش( البته بی گدار به آب نزدم اینجور که شنیده بودم حرف پشت سر اون و رابطه اش با رئیس ادارشون زیاد بود) منتها منم ریسک نکردم و زیر شماره نوشتم اگه کارم اشتباهه لطفا بین خودمون بمونه و چیزی به خواهرم نگو. البته خیالی نبود چون همینجوریش پیش خونواده پرونده ام تو زمینه دختر بازی سیاه بود.بعد اومد و وسایلش رو ورداشت و تشکر کرد و رفت.تا دو سه روز خبری نبود یه روز عصر از حموم که اومدم بیرون دیدم یه میس کال داشتم زنگ زدم اول ور نداشت بعد ورداشت ولی صحبت نکرد مسیج دادم که شما؟ دیدم جواب نداد بیخیالش شدم تا یه ساعت بعد که مسیج داد همیشه عادت داری به همکارای خواهرت چش چرونی کنی؟ دو زاریم افتاد که طرف لاله است یه خورده مسیج بازی کردیم که نه من از تو خوشم اومده و این کسشعرا.رابطمون در همین حد بود و به خاطر اون کمتر میرفتم اداره اون اینجور میخاست و همدیگرو بیرون میدیدیم.یه شب که مسیجامون به جاهای سکسی رسید یهو کیرم زده بود زیر گلو بهش گقتم راستش خیلی دوس دارم باهات سکس از کون داشته باشم اولش جا خورد منم یه خورده حالم گرفته شد حس خردم نباید اینو میگفتم اون شب دیگه جواب مسیج نداد ولی کم کم این مسیجا تو شبای بعد عادی شد و اونم میگفت که کیرت رو بخورم و حرفایی که ماشاالله همه دختر پسرا استادن.روزی که کردمش یه روز زمستونی سرد بود شوهرش رفته بود یه سفر یه روزه کاری دخترشم مدرسه شیفت صب بود. از روز قبلش بهم گفته بود و منم رفته بودم خودم رو صفا داده بودم.رفتم خونشون دیدم با یه لباس نیمه لخت رو مبل نشسته بود رفتم نشستم کنارش یکم شوخی کردیم.هی گیر داده بود که اگه خواهرت بفهمه الان تو اینجایی چی میگه و از این شوخی های چرت و پرت.یهو دست گزاشتم زیر سینه هاش رو شکمش جا خورد و سریع شروع کردم به لب گرفتن و مالوندن سینه هاش کم کم اونم همکاری کرد و رفت سراغ کیرم بلند شدیم جفتمون لباسامونو در آوردیم و رو دو زانو وایساد و واسم ساک زد با یکی از دستاشم تخم هامو میمالوند منم موهاشو جمع کردم و با دست سرشو عقب و جلو میکردم خوب که واسم ساک زد حالت سگی وایساد آروم گزاشتم دم کونش و با یه فشار کوچولو رفت تو خودش که میگفت کار شوهرشهشروع کردم به تلمبه زدن و اونم ناله های خفیفی میکرددستامو قلاب کردم دور بازوهاش و لاله گوششو خوردم هی زیر لب یه چیزای نامفهومی میگفت ولی معلوم بود داره حال میکنه گفت که از این پوزیشن خسته شده به بغل دراز کشید منم رفتم پشتش و یه دستمو از زیر بدنش رد کردم و سینه شو گرفتم و شروع کردم به عقب و جلو خودش با دست کسشو میمالید منم که حشری حشری شده بودم سریع تلنبه میزدم انگشتمو هم تا ته کرده بودم تو کسش خیس خیس بود راستش کمی استرس داشتم و خواستم سریع تموم کنم بلندش کردم و دستاشو زدم به دیوار و شروع کردم سر پا از کون کردن چون یه خورده قدم بلندتر بود ازش یه خورده خم شدم و تلنبه زدم موهاشو جمع از پشت کشیدم چشماشو بسته بود منم با شدت از کون میکردمش. حس کردم داره آبم میاد بهش گفتم گفت بریز تو منم تا قطره آخرش ریختم تو کونش یه ذره اش از کونش ریخت بیرون و رفت توالت…خیلی بیحال بودم ولی سریع پوشیدم و رفتم از اون موقع دو بار دیگه هم کردمش ولی آدمی نیست که زیاد به کسی وابسته شه مثلا مدت ها خبری ازش نگیری اونم عین خیالش نیست ولی مثلا بهش بگی مکان جوره سریع میاد به هر حال هر کی یه جوریه.شاد باشید. نوشته محسن
0 views
Date: November 25, 2018