سلام .اسم من پدرامه.داستان من مربوط میشه به 2 سال پیش..من فقط یه برادر بزرگ دارم که کارش خرید و فروش ماشینه و گهگاهی واسه خرید و فروش ماشین به شهرای دیکه سفر میکنه.داداشم 5 ساله ازدواج کرده و اسم زنش ریحانه هست.من اونوقت 23 سال داشتم و خانم برادرم حدود 28 سال.داداشم یه روز اومد خونه ما گفت میخواد بره تهران واسه خرید ماشین.مامانم گفت که کی بر میگردی برادرم گفت شاید یه سه چهار روزی طول بکشه.داداشم بچه نداشت .وقتی میرفت مسافرت خانم برادر میومد خونه ما میموند.همون شب که برادرم رفت تهران ریحانه خانم اومد خونه ما و نشسته بودیم سر سفره شام.من تا حالا زیاد به اندام و قیافش دقت نکرده بودم و به چشم خواهری بهش نگاه میکردم.کمتر باهاش حرف میزدمو ازش خجالت میکشیدم.یه شلوار تنگ با یه تی شرت تنش بود.روسریشم تا نصفه باز بود.کلا تو خونه راحت بود.منم تا اون موقع اصلا تجربه سکس نداشتم.خلاصه شامو خوردیمو بعد ماهواره یه فیلمی نشون میداد که هی لب میگرفتنو بغل میکردن.من و خانم برادر روبروی هم نشسته بودیم و داشتیم تماشا میکردیم.زیر چشمی یه نگاهی هم بهم میانداختیم.بعد یه ساعت خوابش اومد رفت بخوابه.رفت تو اتاق کناری من بخوابه.منم معمولا دیر میخوابم.ساعت 2 ماهواره رو خاموش کردم رفتم تو اتاقم دیدم گوشیم اس اومده.دیدم از طرف ریحانه خانومه.تعجب کردم آخه نوشته بود که سلام پدرام جون حالت خوبه چرا باهام حرف نمیزنی.منم تو جوابش نوشتم اگه حرفی بود میزدم .چی بگم آخه.دیگه جوابی نفرستاد و خوابیدیم.صبح دیدم ریحانه در اتاقمو باز کرد منم با شرت خوابیده بودم کیرم توخواب بلند شده بود.یه نگاه حشری کرد و گفت صبونه حاضره.منم یکم حشری شده بودم و یواش یواش میخواستم که باهاش صمیمی بشم و بکنمش.رفتم آشپزخونه دستامو بشورم دیدم قنبل کرده داره از زیر یخچال کره برمیداره.وای…………………..چه کون تپل و ژله ای داشت.یه دل سیر نگا کردم یهو برگشت ودید دارم دیدش میزنم و به روم نیاورد.صبونه ر و خوردیم من بایذ میرفتم دانشگاه.مامان و پدرم هم باید میرفتن خونه دخترخالم واسه مراسم عروسی پسرش.ریحانه هم تنها موند توخونه.رفتم دانشگاه ساعت 12 برگشتم دیدم ریحانه دراز کشیده رو کاناپه داره فیلم سکسی از ماهواره(هاستلر) نگاه میکنه.اصلا به منم توجهی نمیکنه.با خودم گفتم الان بهترین وقته.رفتم اتاقم یه شلوارک تنگ داشتم پوشیدم و اومدم کنارش گفتم ریحانه جون خوبی؟تنهایی که حوصلت سر نمیره.تعجب کرد و گفت نه.اگه تو باهام صمیمی باشی سز نمیره.منم گفتم که منم عین برادر باهام راحت باش.گفت باشه من راحتم ولی شما راحت نیستین.صدای زنگ اومد مامانمینا بودن.درو باز کردم اومدن ناهاروو خوردیم. بعد ناهار ریحانه رفت حموم.حموم تو زیرزمین بودش .منم رفتم زیر زمین دیدم لای درو باز گذاشته سوتین و شرت و لباساشم اونجا انداخته تو رختکن حموم.یواشکی رفتم تو شرتشو بو کردم.یه بوی عجیبی بود.یهو دیدم در حمومو باز کرد و تا منو دید برگشت تو و گفت تو اینجا چیکار میکنی پدرام.گفتم اومدم اینجا تا باهم تنها باشینم.گفت تو حموم گفتم اشکالی دارهگفت خجالت نمیکشی؟ گفتم دیگه باید خجالتو بذاریم کنار.هم من از تو خوشم میاد هم تو از من.حالا بیام تو؟ گفت نه گم شو بروو ووو.خودم درو فشار دادم رفتم تو .واااااااااااااااااااااااای…چه کونی….. چه کوسی…………عجب پستونایی داره.داداشم کیف میکنه والا.منم لخت شده بودم.کیرم داشت میترکید..گفت همینو میخواستی؟خجالت نمیکشی؟این رسمشه؟ناسلامتی من خانم داداشتم.گفتم من فقط میخوام یه بار اون کونتو بکنمو برم دیگه پشت سرمم نگاه نمیکنم.گفت تو خیلی نامردی.گفتم آخه دست خودم نیست.گفت داداشت تا حالا دلش نیومده کون منو بکنه حالا تو نیم وجبی میخوای؟؟؟؟؟؟؟گفتم من تا نکنمت از اینجا بیرون نمیرم.اصلا مهم نیست مامانمینا بفهمن یا نه.دیدم یواش یواش داره حشری میشه.گفت بیا جلو زود کارتو بکن برو.وااااااااااااای.کونش داشت مثل زل وول میخورد.سفید و نرم و بزرگ.کمر باریک و موهاشم طلایی گذاشته بود.بدنشم خیس شده بود.کیرم داشت میترکید.رفتم جلو چسبیدم بهش. نذاشت ازش لب بگیرم. از پشت محکم بغلش کردم و چند تا لاپایی زدم بهش.بعد دیدم داره کونشو میاره سمت کیرم و وول میده.نامصب عجب بچه کونی بود.عین بادکنک پر از آب بود.گفتم دراز بکشه و منم اومدم روش دراز کشیدم.از زیر پستوناشو گرفته بودم میمالوندم و از پشت گردنشو میخوردم.کیرم لا پاش بود.گفتم آماده ای بکنم تو کونت؟ گفت چرا کوسمو ول کردی چسبیدی به کون؟؟؟؟ گفتم آخه من از کون کردن خوشم میاد.ولی به خاطر تو کوستم میکنم.رفتم سراغ کوسش.انگشتمو کردم تو کوسش و چند بار عقب جلو کردم.خیس خسی بود.کیرمو گذاشتم دم کوسش آروم هل دادم رفت.یه آهی کشید و گفتآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه جون مامانت یواشتر.منم مثل وحشیا تلمبه میزدم.چون اولین سکسم بود آبم زود داشت میومد.دو سه تا مونده به آخر گفتم کس بسه دیگه.الان نوبت چیه؟گفت نه توروخدا گفتم نه باید اون کون ژله ای رو جر بدم.قنبلش کردم.سوراخ کونش دیده نمیشد.تا حالا کون نداده بود.با آب کوسش نمش کردمو .کیرمو اروم گذاشتم دم کونش.هر کاری کردم نرفت توش.بعد یکم تف انداختم رو کیرم.یکم فشار دادم دیدم داره درد میگشه.میگفت واااااااااااااااااااااااااای آرومتر پدرام مردم….گفتم صدات در نیاد بالا میشنون.کیرمو فشار دادم تا نصف رفت توش.واییی چه حالی میداد.کونش خیلی نرم بود.تو فضا بودم.تا آخرش کردم تو یه جیغ یواش زد.دیدم داره لبشو گاز میگیره.دیگه داشتم تلمبه میزدم.صدای لارچ و لورچ حمومو برداشته بود….داشت اروم گریه زاری میکرد.دیدم آبم با فشار هرچه پایان داره میاد.آوردم بیرون گفتم اول ساک نزدی حالا باید آبمو بخوری.اونم که از دستم ناراحت بود دهنشو بست و نخورد.منم همشو ریختم رو صورتش و رو سینه هاش.ولی اونم ارضا شده بود.چون بدنش سست شده بود.از رو کونش یه ماچ کردم و گفتم ایشالا بازم میکنمش گفت به همین خیال باش.لباسامو پوشیدم اومدم بیرون.خیلی حال داد انصافا.وقتی اومد بالا نمیتونستم توچشاش نیگا کنم ولی بعدش دیگه عادی شد و از اون به بعد کمتر میومد خونه ما.اون روز کج و کوله را میرفت اخه کونش بدجور درد گرفته بود.اینم از تنهاترین داستان سکسی من عزیزان.امیدوارم خوشتون اومده باشه.نوشته پدرام
0 views
Date: November 25, 2018