کوه پیمایی و عشق پریا

0 views
0%

سلام.من یه پسر ۲۱ ساله از رشت هستم.کلا تا کسی باهام صمیمی نشه نمیتونه بفهمه چجور آدمیم. بخاطر همین بود که پریا احساسشو ازم پنهون میکرد.پریا یکی از فامیلای دورمونه من.قد ۱۶۸ با وزن ۵۴ موهای خرمایی و چشم عسلی. قد من ۱۸۵ هستش و اگه رو ترازو وایستم عدد ۷۳ رو نشون میده.۳سالی میشه که ورزش میکنم.علاقه ی پریا به من از وقتی شروع شد که یه روز خونوادگی رفته بودیم کوهمنو ۲تا پسر دایی هام که تقریبا هم سن من هستنوقتی واسه استراحت وایستادیم من یکم از بقیه فاصله گرفتم داشتم منظره رو نگاه میکردم که یه صدای لطیف از پشت سر گفت به چی فکر میکنی نترس یا خودش میاد یا نامشبرگشتم لبخند زدم گفتم نه فعلا کسی تو این فکر نیستگفت خدا رو شکرتعجب کردم گفتم چرا؟ چند لحظه مکس کرد گفت آخه میدونی…هر کسی ارزششو نداره…گفتم ارزش چیو؟ اومد چیزی بگه ولی صدامون کردن که راه بیوفتیم…بعد از چند روز نتونستم تحمل کنم زنگ زدم بهش گفتم میخوام باهات حرف بزنمگفت فردا ساعت ۴۵ بیا کافه…اون شب همش داشتم به پریا فکر میکردم…فردا که رفتم سر قرار دیدم منتظر منهمنو که دید خشکش زد…رفتم جلو گفتم سلام…بعد چند ثانیه گفت سلام . گفتم چی شده ناراحتی؟ گفت ناراحت نیستم فقط میخوام یه چیزی که خیلی وقته تو دلمه بهت بگم…گفتم بگو منم خیلی دلم میخواد بشنوم…گفت شروین من چند ساله که بهت علاقه دارم یادته هی میگفتی چرا امیر و رد کردی پسر خوبیه ؟ چون من تورو دوست داشتم…دستاشو گرفتم گفتم پریا تو واقعا دختر کاملی هستی منم ازت خوشم میاد…از وقتی فهمیدم که بهم یه احساسی داری قلبم اروم نمیگیره…کلی با هم حرف زدیم…چند ماه گذشته بود و من و پریا هر روز بیشتر عاشق هم میشدیم…چند بار که موقعیتش پیش اومد میرفتیم تو بغل هم…نمیدونم واستون پیش اومده یا نه ولی عشق رو کاملا حس کردیم.یه روز که بهش زنگ زدم گوشیو ورداشت گفتم الو…یه صدای بوس اومد گفتم قربونت برم امروز ساعت ۶ بیا از نزدیک منو ببوس…گفت آخجووون بغل…از ساعت ۵ آماده بودم همه جا مرتب بود آهنگ با صدای کم یکم ادکلنی که خودش واسم گرفته بود زدم…ساعت ۶ آیفون صداش در اومد…درو باز کردم خودم رفتم پایین تا منو دید اومد جلو بغلش کردم گفت عشقم چه بوی خوبی میدی گفتم نفسم این انتخاب خودته بعد رفتیم بالا …مانتوشو در اورد گفت دیدم از کیفش یه لاک در اورد گفتم این چیه عزیزم گفت میخوام شروینم واسم لاک بزنه…گفتم جون بیا گلم…واسش لاک زدم…تموم که شد دیدم داره نگام میکنه…گفت این چشمای مشکی مال کیه گفتم مال تو خانومم…بعد اروم لبمو بردم نزدیکش…چشامونو بستیم…آروم لبشو میخوردم…با هر لحظه تپش قلب منم تند تر میشد…دور کمرشو گرفتم لب پایینشو میمکیدم…آروم تو گوشش گفتم میپرستمت…گردنشو بوسیدم…گفتم پریا مال منی…گفت آره عشقم…همه چیزم ماله تو…اروم خابوندمش رو تخت خوابیدم روش…گفت سنگینیتو دوست دارم شروین…لبمو میکشیدم رو گردنش…تاپشو در اوردم…اروم دستمو گذاشتم رو سوتینش…یه نفس عمیق کشید…سوتینشو در آوردم…اروم سینه هاشو با دستم نوازش میکردم…شروع کردم به بوسیدن سینهاش…تند تند نفس میکشید…نوک یکی از سینهاشو میمکیدم…اروم زمزمه میکرد بخور عشقم…همش مال تو…نوک زبونمو میکشیدم لای سینه هاش…رفتم پایین تر آروم نافشو بوسیدم…شلوارشو در اوردم…یه شرت صورتی پوشیده بود…دستو گذاشتم رو شرتش…آروم از رو شرت کسشو میمالیدم…شرتشو در اوردم کس گوشتی خوشگلی داشت…بدنش سفید مثل برف…داشتم بیهوش میشدم…اروم زبونمو کشیدم رو کسش…گفت آااه…لبمو گذاشتم رو کسش محکم میمکیدم …صدای دهنم با آه کشیدن پریا تو اتاق پیچیده بود…چوچولشو میخوردم بلند اه میکشید…دیگه طاقت نیاوردم…بلند شدم تیشرتمو در اوردم شلوارمو در اوردم شرتم باد کرده بود…پریا گفت بشین رو تخت…نشستم لبه ی تخت…اون پایین تخت نشست…اروم دستشو کرد تو شرتم کیرمو گرفت…گفت جوون مال خودمه…شرتمو در اورد…اروم کیرمو میمالید…اروم از پایین لیس میزد تا بالا بعد سر کیرمو فرو کرد تو دهنش…اااه میکشیدم….اونم لبای نازشو رو کیرم بالا پایین میکرد…با دستاش اروم ته کیرمو میمالید سر کیرمو میمکید….گفتم بست گلم بخواب رو تخت…خوابید گفت بیا عشقم …پاهاشو باز کردم تف زدم سر کیرم…گذاشتم رو کسش آروم از پایین میمالیدم به کسش گفت شروین…میخوامش…گفتم چیو میخوای گلم …گفت کیرتو میخواااام…بکنش تو کسم…خوانومتو بکن…گفتم جون…وقتی پشت تلفن گفتی حلقوی ام داشتم بال در میاوردم…آروم کیرمو فرو کردم تو کسش…با هم اه کشیدیم…پاهاشو باز کرد گفت بکن عشقم…دستمو گذاشتم رو سینه هاش اروم جلو عقب میکردم…تلمبه زدن تو اون کس گوشتی واقعا کیف داشت…صدای ااااه کشیدنمون بلند شده بود…خوابیدم روش محکم کسشو میکردم …میگف ااااه بکن….پریا رو بگا شروین…عشقت داره بهت کس میده….محکم بکن دارم ارضا میشم…منم مثل وحشیا داشتم کسشو میکردم صدای ضربه هام به کسش حرارتمونو بیشتر میکرد….چند بار محکم کوبیدم که صدای ااهش چند ثانیه قطع شد داشتم میکردم…بعد یه اااه بلند کشید شل شد…بوسیدمش…گفت حالا نوبت منه…بخواب گلم…خوابیدم اومد رو زانو نشست رو کیرم…پاهاشو چسبوند به پاهام با دستاش سینه هاشو گرفت…کیرمو گذاشتم دم کسش اروم نشست کیرم تا ته رفت تو کسش….تند تند بالا پایین میشد من داغ بودم هی قربون صدقه کیرم میرفت…گرمای کسشو الان حس میکنم…میگفتم کس بده پریا….تند تر…اااااااه…داره میاد…خوابید روم…دستمو گذاشتم رو کونش بالا پایین میکردمش رو کیرم …یه ااه بلند کشیدم…اابم با فشار ریخت تو کسش…ااه میکشیدیم…..تو گوشم گفت میمیرم واست شروین…لبشو بوسیدم گفتم خانومم بهترینی….بعد رفتیم دوش گرفتیم ساعت ۹ رفتیم بیرون شام خوردیم…بردم دم خونشون رسوندمش موقع پیاده شدن یه لب ازش گرفتم قول دادیم تا ابد با هم بمونیم و الانم دیونه وار عاشق هم هستیم.پایان.نوشته Mr.Black

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *