سلام من سمیه ام حالا 32 سالمه اولین سکس من وقتی اتفاق افتاد که 8 یا نه ساله بودم تازه سینه هام در اومده بود و یادمه پاییز بود فصل مدرسه ها یک چیزی مثل یک کاپشن پوشیده بودم و یه روسری نقلی سرکرده بودم و یه بلوز بافتنی قرمز پوشیده بودم رفته بودم نونوایی محل نون بگیرم که وقت برگشتن وقتی داشتم بدو بدو میکردم برسم خونه و بعد برم مدرسه – شیفت ظهر بودم – یه صدایی صدام کردم نگاه کردم پشت سرم دیدم یه مرد کچل مو فرفری با سبیلای کلفت پشت سرمه قد بلندی داشت و یه کاپشن مدل سربازی تنش بود و شلوار لی گل گشادی پوشیده بود وایستادم تا به من رسید و ببینم چیکار داره به من که رسید رفت پشت ماشینای که دو طرف خیابون پارک شده بود و ازم خواست یه دقیقه برم اونجا سر ظهر بود و خیابونای تهروون خلوت روزای جنگ بود و خیلی ها از ترس رفته بودند اما هنوز مدارس تعطیل نشده بود با چرب زبونی منو کشوند پشت ماشینا و شروع کردن سوال پیچ کردنم که چند سالته و کلاس چندمی و از این حرفا که متوجه شدم دستش رو برد زیر دامنم و کرد تو شورتم یه انگشتر باباقوری دستش بود با یه دستش شونه ام رو گرفته بود و با یه دستش کس منو میمالید سرمای فلز انگشتر رو حس میکردم اما دستش گرم بود یه حس عجیبی بود که دوست داشتم ادامه پیدا کنه به بهانه این که با دوستش قهره و من آشتیشون بدم ازم خواست تا خونه دوستش که پشت نونوایی باهاش برم اون راه افتاد و منم پشت سرش رفتم رفتیم تو یه کوچه و از راه پله یه ساختمون که دراش باز بود بالا رفتیم و رسیدم پشت بوم خونه با دیدن اون منظره وحشت کردم یه بخاری نفتی قدیمی و چند تا تکه تیر و تخته خبری از رفیق خیالی اش هم نبود بهم امون نداد سریع در پشت بوم رو بست و اومد طرف من پرسیدم پس کو دوستت؟ زنبیل نونم رو گرفت یه گوشه انداخت و بی توجه به من روسریم رو دراورد و موهام رو زد کنار و گردنم رو بوسید و دوباره پرسیدم و اینبار دکمه های کاپشنم رو با یکه حرکت دست واکرد و بلوزم رو بالا زد و سوز هوای اذرماه پوستم رو گزید و جفت پستونام رو بوسید و دامنم رو بالا زد و دوباره شورتم رو کشید پایین به گریه زاری افتاده بودم بی توجه به من گفت بذار اول ممه هات رو بخورم تو هم گریه زاری نکن و گرنه باهات قهر میکنم و لباش رو گذاشت رو نوک پستونم و شروع کردن مکیدن و با اون یکی دستش اون یکی پستونم رو میمالید سبیلاش مثل خار تو پوستم فرو میرفت و من بیصدا گریه زاری میکردم و بعد که از کشیدن و مالیدن و خوردن پستونام خسته شد رفت سروقت کسم و اروم بوسیدش و یه زبون لای کس و کونم کشید و بهم گفت برم رو تنش بخوابم من که یواش یواش خوشم اومده بود رفتم رو هیکلش و دستام رو حلقه کردم دور گردنش و اونم شروع کرد نوازش کونم و حسابی از رو شلوار با کیرش حال کرده بود چند دقیقه بعد ازم خواست بلند شم رفت یه گوشه روبرو به دیوار واستاد و چند دقیقه بعد اومد طرف من زیپ شلوارش رو کشید پایین برای چند دقیقه مثل کیر ندیده ها نگاهش کردم بزرگ بود و شق و رق با یه سر گرد مثل کلاهک موشک یه جاهاییشم مو داشت رو کیر اما خدایی خوشگل بود سرش یه قطره ادرار بود بهم گفت برم روش بشینم منم رفتم اروم اروم گذاشت لای پاهام دیگه نمیدونست با من چیکار کنه کسم و پستونام رو میمالوند و لبام رو گردنم میخورد چه حس غریبی بود غر زدم من باس برم مدرسه دیرم میشه دلزده کیرش رو از لاپام در آورد و گفت به کسی چیزی نگی ها بین خودمون بمونه مثل یه راز و بعد بلند شد زیپش رو کشید بالا و زنبیلم و داد دستم و در و واکرد تو راه خونه همه اش تصویر کیرش جلو چشم بود و وقتی رسیدم خونه حالم بهم خورد تا مدتها کیرش جلو چشم بود ولی حالا که بهش فکر میکنم اگه اون موقع بزرگ بودم بد باهاش حال میکردم چون بد کیر تپل و خوشگل و نازی داشت و محال بود تا ترتیبش رو ندادم به حال خودش ولش کنم که اون طوری سرخورده بشه.نوشته سمیه
0 views
Date: November 25, 2018