کیر ترسناک

0 views
0%

سلام هانيه هستم و اهل شمال و 19 سالمه دختري كه خيلي زود حشري ميشم نه اينكه سكسي باشم ولي زود داغ ميشم. اگه از خودم بخوام بگم قد 165 وزن 55 يكم تپل صورت خوش فرم سينه سايز 70. قرض ازمزاحمت يه خاطره ميخوام تعريف كنم از اولين سكسم.بابام تعمیرکاره واز اونجايي كه باخيلي ها سرو كار داره تو كمدش كلي كارت ويزيته. من گرافيك خوندم وشديدأ عاشق هنر. يروز گرم تابستوني برق خونمون رفت. هواي شمالم شرجي عرق از سرو روم ميچكيداز بيكاري رفتم سر كمد پدرم كه مثلأ از كارت ويزيتاش يه ايده به سر تنبل بنده برسه يه چندتايي كار ريختم جلو و با ژست هنرمندانه بهشون دقيق شدم. وكلي ايراد ازشون گرفتم يكي نبود اونجا بگه آخه باهوش توكه يه كارت ويزيت ساده رو با 10بار پيش استاد رفتن ميزني چرا ايراد ميگيري. كه دراون ژست هنرمندانه خودم چشمم به كارت ويزيت افتاد.واسه يه باشگاه ورزشي بود عكس مربي هم روش بود مجذوب اون چهره شدم ازاونجايي كه من يكم مردم آزارم و كونم كرم داره sms دادم به طرف نوشتم سلامبعد يربع آقا جواب داد شما؟منم يكم سربه سرش گذاشتم ولي ديدم يكم ديگه ادامه بدم پایان اجداد بنده رو از قبر بيرون مياره و جلو چشمم به صف ميكنه راستشو گفتماونم ديد راست گفتم مهربون شد وسايلامو جمع كردم و رفتم وسط حياط مثل مشنگا نشستم و پيام بازي.زنگ زد و يكم حرف زديم ازم پرسيد چه كسي رو بيشتر دوست دارم تو دنيا؟ گفتم مامانمهمين سوالو از خودش پرسيدم گفت پسرم فكركردم شوخي ميكنه ولي وقتي جديتشو ازصداش حس كردم دهنم 3متر واشد عصبي شدم وبه بيچاره بدوبيراه گفتم اونم خونسرد توضيح داد از همسرش جدا زندگي ميكنه و يكم چرت وپرت ديگه نميدونم چرا خر شدم و باهاش دوست شدمخواستم ببينمش گفت ميدوني منو همه ميشناسن و خصوصأ متأهلم نميتونم باهات بيرون بيام وتو بيا خونم.منم يكم به مغز آكبندم فشار آوردم ديدم اگه بخواد غلطي بكنه بخاطر موقعيت اجتماعيش نميكنه. قرار واسه فردا عصر تنظيم شد. از اونجايي كه كار ازمحكم كاري عيب نميكنه صبحش رفتم حموم و بدنم مثل آينه شد.يه بلوز دكمه دار تنگ پوشيدم و يه آرايش كم و خدايا به اميد تو خونشو راحت پيدا كردم زنگ زدم درو باز كرد. دلهره گرفتم ولي نوشدارو بعد ازمرگ سهراب طبقه اول خونش بود درو باز كرد رفتم تو. واي عجب هيكلي داشت پایان دلهرم پريد. يه تاپ اسپرت و شلوارك پوشيده بود خونه نقلي وشيكي داشت.خيلي عرق كرده بودم جلو كولر نشستم داشتم از خنك شدن لذت ميبردم كه آقا شايان كنارم نشست.شايان 29سال داشت با يه چهره جذاب و بدن سكسي.يكي از كوسناي مبل و آورد من رو فرش نشسته بودم منو خوابوند و شالمو درآورد موهامو ناز ميداد خيلي كيف ميداد چشامو بسته بودم و داشتم ازخنكاي كولر ونوازش شايان لذت ميبردم كه ازم پرسيد قلقلكيم؟منم كه شديد قلقلكي با خنده گفتم نه اونم در 2ثانيه رو شكم نشست و دستامو اسير كرد. سرشو نزديك آورد و گردنمو پوف كرد داشتم ميمردم از قلقلك كم كم فقط نفساي گرمش ميخورد به گردنم يه حس لذت بخش تو بدنم جريان گرفت. سرش و آورد بالاو تو چشام خيره شد-هانيه خوبي؟سرمو به نشانه آره تكون دادم دوست داشتم ادامه بده همونجور كه گفتم زود حشر ميشم.سرش رو آورد نزديك صورتم نفساشو حس ميكردم باز سرشو داد بالا چند ثانيه بهم خيره شد ودوباره اومد نزديك چند ثانيه لبامو بالباش لمس كرد و بازسرشو بالا آورد حس شهوت داشت ديوونم ميكرد با اين كاراش منو بيشتر ديوونه ميكرد.لباشو به لبام چسبوند وشروع كرد به خوردن. با مهارت خاصي لبامو ميمكيد زبونشو تودهنم ميچرخوند منم كم كم باهاش همكاري كردم. چشامو بسته بودم و لذت ميبردم همونطور مانتومو درآورد.تو چشام خيره شد و دكمه هاي پيرهنمو يكي يكي باز كرد.-جووووون چه سينه هايي واي واسه خودمه.سوتينمو باز كرد و مثل گشنه ها افتاد به جونم.زبونشو رو كل سينم ميكشيد و نوكشو گاز ميگرفت كه آخ و اوخم دراومد.-آره هانيه من آه بكش آخ بگو داد بزن آه بكش.يه سينم رو ميماليد و اون يكي رو وحشيانه ميخورد. آه آه من بلند شده بود نهايت لذت بود.حس خوبي دور كمرم حس ميكردم.كيرشو روي شكمم حس ميكردم كه بزرگ ميشد. خودشو كشيد پايين. دست برد و كمربند و دكمه هاي شلوارمو باز كرد.از پام درآورد.لباساي خودشم درآورد.واي با ديدن كيرش نزديك بود از حال برم خيلي بزرگ بود. يه لحظه تجسم كرد آقاي كير ورزشكار تو كون بندست از تجسمش داشت گريم ميگرفت دستشو رو كسم گذاشت و آروم لمس ميكرد. خيلي حال ميداد انگشتشو روي شيار كسم ميكشيد آه و آخ ما كل خونه رو گرفته بود. سرشو برد پايين وعين كس نديده ها شروع كرد به خوردنش نميدونم چرا عشق گاز گرفتن داشت چون كسمو گاز گرفت.-آآآخ دردم اومد.-ميخوام يكم درد بكشي تا وقتي رفت توكونت زياد اذيت نشي.تمام لذت سكس از دماغم اومد بيرون.تصميم گرفتم مقاومت گرفتم ولي يه نگاه به هيكلش كردم به كون كردن رضايت دادمرو مبل نشست بلند شدمبه كيرش اشاره كرد بخورم ولي تو دهن نهنگ هم جا نميشد چه برسه منكيرشو تو دستم گرفتم و فكركنم يك سوم وزنش كيرش بود واسش مالوندم زبونمو از بالا تا پايين روش كشيدم ديدم چشاشو بسته و بلند آه ميكشه.از آه گفتنش بيشتر حشر شدم و حسابي خيس كردم كيرشو. بلند شد و من رو زانو جلو مبل نشتم و سرم رو مبل بود.با اعتراض من يه عالمه كرم وروغن بدن رو آقا كيره و سوراخ كونم ماليد.كيرشو رو سوراخم فشار داد ولي نرفت چند دقيقه درگير بود من كه خيالم راحت شد سوراخم زيادي تنگه يكدفعه نفسم بند اومد.بايه فشار تا نصفه كيرشو كرد تو ومن يه داد بلند زدم كه مجبور شد دستشو رو دهنم بذازه تا همسايه ها خبر دار نشنيكم همونطوري بي حركت موند كم كم درد رفت و شروع به عقب جلو كردن كرد.خيلي لذت بخش بود چند دقيقه گذاشت و حس كردم پایان وجودم ازكسم رفت بيرون و بيحال شدمشايانم تلمبه هاشو تند تر كرد. فرياداش بلند تر شد و با يه آه بلند بيحركت شد.كونم با مايع داغي پر شد. آروم كيرشو درآورد. كونم ميسوخت.بادستمال كاغذي تميزم كرد. بغلم گرفت و منو ميبوسيدو ازم تشكر ميكرد خيس عرق بود و بيحال. لباسهامونو پوشيديم. واسم شربت خنك آورد و مشغول حرفهاي رومانتیک شديم.دوستاي عزيزم من سعي كردم غلط نداشته باشم اگه غلط املايي داشتم بگيد. بعدش 4صبح دارم مينويسم و خوابالودم شما ببخشيد اگه كم وكسر داشت. بعدشم اين داستان واقعي نبود تخيلي بود اينو صادقانه گفتم.خوشحال ميشم با انتقاداتون اشكالاي نوشتمو به من بگيد.نوشته‌ هانیه

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *