سلام به همه ی شما دوستان خوباسمن من شایان هستش 23 سالمه و قدم 1مترو 78 و وزنمم 73 هستش قیافه خوبی دارم نمی گم خوشگلم ولی قابل تحمل هستم.من یه مغازه خدمات و تعمیرات کامپیوتری تو شرق گیلان دارم خودمم گیلانی هستم. یه رفیقم دارم که از برادرم به هم نزدیکتریم اسمش مهدی هستش. من زیاد اهل دخترو دوست دختر نبودم دوستمم همین طور. تا اینکه یه روز مغازه بودم دیدم یه دختره با باباش اومد مغازه دست پدره هم یه کیس هستش. گفتم بفرمایید که گفتن آره یه باره از کار افتادو از این حرفا.واقعا دخترش گوشت خوبی بود. تو همون نگاه اول جذبش شدم. پیش خودم گفتم باید مخشو بزنم. یه دختری بود قد 170 سن 18 تا 20 وزنم حدودا 65 تا 70 همین حدود و واقعا قشنگ بود یه آرایش ملایم هم کرده بود. کیس رو گرفتم گفتم شماره بدین باهاتون تماس میگیرم.پدره شماره خودشو داد.مهدی باز هم مثل همیشه شروع به کارشناسی کرد.شایان دیدی عجب کسی بود چی می شد من ترتیبشو میدادم.گفتم می خوام مخشو بزنم به دلم نشستم هدی گفت یا منم بازی یا بازی خراب.گفتم حالا ببینیم چی میشه هرچی پیش آمد خوش آمد.خلاصه کیس رو با کمک مهدی باز کردیم داشتیم باز می کردیم مهدی می گفت چی میشه الان تو کیس شورت یا کرستشو جا گذاشته باشه.گفتم خره کیس هستش کمد لباس که نیست.مهدی میگه خوب حالا ما یه چیز میگیم تو ضد حال بزن.کیس رو باز کردیم دیدیم پاورش سوخته.مهدی پاورش رو تعویض کرد سیستم رو روشن کردیم.مهدی گفت بورو کنار من باهاش کار دارم.گفتم هرچی پیدا کردی 50 ، 50.گفت باشه قبول.من رفتم مشغول کارا بودم که یهو متوجه شدم مهدی دستشو گذاشته رو کیرش داره نوازشش میکنه گفت اگه جنبه نداری دیگه نیا مغازه ما اینجا آبرو داریم.گفت خفه شو اگه خودتم ببینی راست می کنی.سریع رفتم پشت دستگاه دیدم وای خدای من چه عکس هایی از دختره.همه با تاپ و شلوارک مهدی گفت بزار بریزم تو فلاش گفتم نه بیخیال ول کن جایی درز می کنه.گفتم ببین چت هم می کنه که دید آره با سیستمش دوتا آیدی باز شده خلاصه 2تا آیدی رو برداشتیم.فرداش زنگ زدم به بابای دختره گفتم سیستمتون آمادست بیاین ببرین که مادر جنده لاشی خودش تنها اومد برد.به مهدی گفتم تو آیدیشو ادد میکنی از الان میشی پای چت میبینی که خانوم کی آن میشه.خلاصه کار مهدی شده بود همین بعد از مغازه هم میرفت خونه شب می رفت تا شاید شب آن شد. خلاصه بعد از 5 روز آن شد مهدی یکم باهاش چت کرد خودشو معرفیکرد ولی یه چیزایی که معلوم نبود کی هستش اونم خودشو ياسمن 19 از شمال معرفی کرد.خلاصه مخشو زد و همش باهاش تو چت قرار می ذاشت و میچتیدن.تا یه روز گفتم مهدی بهش بگو اهل سکس هست یا نه گفت نه زوده از این حرفا.گفتم خوب با یه آیدی دیگه بورو ببین اگه اهلش هست که می کنیم توش اگه نه که کم کم رامش میکنیم.خلاصه با یه آیدی دیگه شروع کردیم من هم یکم باهاش چت کردم تو آیدی دوم خودمو شایان 23 شیرازی معرفی کردم اونم ياسمن 19 شمال. تا بهش گفتم اهل سکس چت هستی یا نه که کم کم آوردمش تو مسیر و کم کم یاهاش سکس چت می کردم.تا یه روز داشتیم سکس چت می کردیم خیلی حشری شده بود که حتی نمی تونست باهام بچته گفت چی می شه الان تو بیای خونمون آخه من خونه تنها هستم.گفتم هیچی من 30 دقیقه دیگه خونتون هستم گفت دروغ میگی چه جوری از شیراز می خوای بلند شی بیای گفتم شیراز کجاست من همشهریت هستم گفت دروغ میگی گفتم من فلانی هستم فلان جا مغازه دارم که باورش نمی شد خلاصه گفت تا نیم ساعت دیگه بیا خونمون.منم آدرسو گرفتم گفتم باشه.گفتم کسی خونتون نیست دیگه گفت پدر و مادرم رفتن رشت من خونه تنهام.گفتم باشه تا نیم ساعت دیگه اونجام.از محل کارم تا خونشون با ماشین 15 دقیقه بود.به مهدی گفتم آقا شکار رو زدم گفت دروغ میگی گفتم به جون خودم الان می خوام برم ترتیبشو بدم.گفت منم میام یا میام یا بازی خراب گفتم خره صبر کن الان من می رم دفعه بعد تورو می برم.گفت نه من میام.حالا مگه میتونم اینو راضی کنم.خلاصه به هر بدبختی بود راضیش کردم.یعد رفتم داروخونه یه اسپری گرفتم با چند تا کاندوم خاردار .بعدم سر راه رفتم گل فروشی یه دسته گلم خریدم(داشتم می رفتم خاستگاری) رفتم دره خونشون قبل از اینکه پایین بیام زیپ شلوارمو باز کردمو اسپری رو زدم گفتم شاید تو خونه رفتم دیگه وقت نشه.رفتم در خونشون و زنگ رو زدم بدون هیچ حرفی در باز شد.در رو باز کردم رفتم داخل و در رو بستم یه حیاط کوچیک داشتند رفتم بالا از پله ها یه یا الله گفتم دیدم کسی خبری نیست گل رو گذاشتم رو میز جلوی مبل و تو یکی از اتاق ها رو نگاه کردم دیدم ياسمن خانوم لخت مادر زاد خابیده رو تخت و بهم اشاره می کنه که بیا دارم می میرم منم فرصت رو غنیمت شمردم و سریع لباسامو کندم و افتادم بجونش.اول از صورتش چند تا بوس چیدم تا دلم خنک شه. بعد یه لب طولانی ازش گرفتم و اومدم رسیدم به سینه هاش.سینه سمت چپش دو دهنم بود و سمت راستم تو دستم بعد جاهارو عوض کردم.یعد از 10 دقیقه که واقعا سیر شدم اومد رو بهشتش تا اومدم سرمو بهش نزدیک کنم دستشو گذاشت روش گفت فقط حواست باشه من دخترم.منم گفتم باشه خیالت جم منم پسرم.چوچولشو پیدا کردمو با زبون باهاش بازی میکردم و گاهی هم کسشو لیس میزدم که یهو با دو دستش سرمو بین پاهاش قفل کرد و یهو شل شد فهمیدم ارضا شد. گفتم حالا نوبت تو هستش. کیرمو دادم دستش هر کاری کردم حاضر نشد ساک بزنه.گفتم برگرد.برگشت و حالت چهار دستو پا به خودش گرفت دیدم کونش واقعا تنگ هست اول با انگشتام باهاش بازی کردم بعد کیرمو خوب با آب کسش خیس کردم ولی هر کاری میکردم داخل نمی رفت که نمی رفت ياسمن هم می گفت نه تو نمی ره دیگه نمی زارم از این کسه شعرا بزار لا پام.گفتم جا دیگه نیست بزارم لای پات رفتم رو میز آرایش گشتم یه ژل پیدا کردم آوردم تا میتونستم به دور کونش مالیدم و کیر خودمم کاملا ژلی کردم و به هزار زور و زحمت یک سانت یک سانت فرستادم تو.گریش در اومده بود میگفت بکش بیرون گفتم الان جا باز می کنه بعد از 2 دقیقه کم کم شورع کردم به تلمبه زدن.گفت یواش درش بیار دارم می سوزم.من گوش نکردم و به کارم ادامه دادم بعد از چند دقیقه دیگه کیرمو تا ته میکردم تو و فشار میدادم که جیق ياسمن هم به آه اوف تبدیل شده بود.20 دقیقه تلمبه زدم ولی از آب خبری نبود ياسمن ارضا شده بود ولی از آب من خبری نبود کیرمو کشیدم بیرون دیگه واقعا خسته شده بودک گفتم واسم جلق بزن که همین کارو کرد هر چقدر منتشو کشیدم تا واسم ساک بزنه نزد که نزد. کیرم دستش بود و واسم جلق میزد که دوباره نفسی تازه کردم و کیرمو گذاشتم تو کونش.بعد ار 10 دقیقه آبم اومد بهش گفتم آبمو کجا بریزم گفت همونجا جاش خوبه. که همون لحضه هم ياسمن شل شد.منم همشو همونجا خالی کردم.همونجا رو تخت هر دوتامون ولو شدیم ومن از لباش چند تا بوسه گرفتم و ازش تشکر کردم.بعد ار 5 دقیقه کیرمو بیرون کشیدم.و با هم رفتیم حموم وخوب همدیگرو شستیم. دیگه داشت دیر میشد من ازش دوباره تشکر کردم و اومدم رفتم خونه دیگه مغازه نرفتم گوشیمم خاموش کردم.رفتم یه دوش دیگه گرفتم خابیدم تا فردا صبح رفتم مغازه دیدم مهدی مثل برج زهر مار میمونه گفتم ها چته گفت کوفتت بشه.گفتم کسخل قراره تو هم بری ترتیبشو بدی گفت کی گفتم هنوز معلوم نیست.ولی بعد از چند هفته هم مهدی رفت ترتیبشو داد و هنوزم با هم در رابطه هستن ولی من دیگه قیچی کردم.
0 views
Date: November 25, 2018