گایش مادرجون

0 views
0%

اسم اکرمه 65 سالی سن دارم ولی بدنم خیلی سکسییه چاق نیستم ولی هیکلم درشته وهمینم باعث شد که توسط دامادم بگا برم البته خودمم خیلی حشریم ازاون زناییم که هنوز کسش می زنه. دامادم35 سالی سن داره بدنش زیاد ورزشی نیست ولی کیر کلفت وبزرگی داره.یه شب تابستون اومده بودن خونمون شب موندن اونا تو هال خوابیده بودن منم تو اتاق بلند شدم برم اب بخورم وای چی دیدم شلوارک دامادم بالا رفته بود کیرش افتاده بود بیرون نتونستم رد شم اب کسم راه افتاده بود داشتم تماشا می کردم که مجید پاشو بیشتر باز کرد تا ااون بیخ کیرشم پیدا شد نگو ناکس بیداره عمدا این کارو کرد رفتم بخوابم ولی نتونستم کسم داغ کرده بود رو شکم خوابیدم دستمو گذاشتم زیر کسم و مالیدم تا ابم اومد صبح حیاط جارو می کردم که مجید اومد حیاط سلام صبح بخیر گرمی باهاش کردم می خواست بره دستشویی داشتم اب پاشی می کردم رفتم شیر اب رو ببندم دیدم یه کم لای در بازه ومجید داره کیر سیخ شدشو می شوره اینم باز عمدی بود منم دامن نداشتم با یه شلوار نخی بودم دولا شدم مثلا دارم شیلنگ جمع می کنم کون گنده مو نشونش دادم نگوخشتکم از پشت پاره اس مجید همین طور نگاه می کرد من برگشتم لبخندی بهش زدم گفتم مجید جون برو الان می ام صبحونتو می دم. دخترم خواب بود رفتم داخل سفره رو باز کردم خودم هم نشستم هم من حشری بودم هم مجید چشم از لا پام بر نمی داشت یواشکی نگاه کردم فهمیدم خشتکم پاره اس بی خیال شدم تا اینکه دخترم هم اومد من خودمو جمع کردم. بعد صبحانه هم تا ناهار کارمان شده بود بهم حال دادن خودمون هم می دونستیم ولی خوب یه تابویی بینمان بودو رومان به هم باز نشده بود. ظهردختر دختر بزرگم اومد خونمون بقول مردا از اون گوشتهای خالص بود کشیده به خودم اسمش ساراس گفت مثل اینکه خاله اقدس رو بستری کردن . اقدس خواهر بزرگمه پرسیدم واسه چی ؟ گفت قلبشه به دخترم گفتم کاش برم سر بزنم گفت اره مجید می برتت اینو گفت کس وزیر دلم یه طوری شد به مجید هم گفت ازاون قطرهه برام بگیر .بعد ناهاررفتم لباس عوض کنم شلوار نخی وشورتمو باهم دراوردم انگار معلوم بود می خوام گاییده شم مانتوشلوارمو بدون شورت با یه تاب پوشیدم راه افتادیم مجید وانت داشت رفتیم بیمارستان به خواهرم سر زدیم برگشتنی مجید گفت برم قطره نگین رو بگیرم تعجب کرد م کنار خیابان قطره چی می خواست بگیره ازش نپرسیدم ولی یه حدسهایی زدم رفتیم پمپ بنزین تا خواستیم در بیایم ماشین روشن نشد مجید ماشین رو هول داد کناری هوا گرم بود زیپ شلوارمو ودوتا از دکمه های مانتومو ازپایین باز کردم مجید اومد داخل پرسیدم چش شده گفت کلید گاز وبنزینش قاطی کرده خوابید رو صندلی تا صفحه داشبورد رو با کنه سرش اذیت می شد رو نمی کرد سرش بزاره رو پاهام گفت مادر جون شرمنده یه دقیقه پایین باش تامن درستش کنم خواستم دکمه مانتومو ببندم دیدم مجید داره لا پام دید می زنه زیپ شلوارم عین دروازه باز بود بالای کوسم معلوم بود بی خیال لبخند زدم رفتم پایین زیر سایه مجید اومد پایین ورفت سوپری با دوتا اب میوه اومد رفت تو ماشین انگار داشت کاری می کرد نگو داره از قطرهه می ریزه تو ابمیوه من اومد بیرون یکی از لیوانها رو داد به من باهم خوردیم رفت سراغ ماشین بعد نیم ساعتی روشن کرد راه افتادیم خیلی گرمم شده بود از تو داشتم اتیش می گرفتم دکمه های مانتوم باز کرد.گفت مادر جون گرمته گفتم خیلی. نافم از پایین تابم بیرون بود مجید هر موقع با من حرف میزد دیدی هم به نافم می انداخت با یه دستش کیرش رو می مالید و انگشت کرد گفت مادر جون خونه کاری نداری یه سری بریم باغ سر بزنیم ؟ گفتم بریم بعد چند کیلومتری رسیدیم پای یه تپه کوچک از ماشین پیاده شد زیر اندازی انداخت زیر سایه درخت بیدی خلوت خلوت بود تازه داشت باغ درست می کرد دور واطراف زمین خالی بود. پیاده شدم دستمو گرفتم از روکسم گفتم مجید این اب میوهه چی بود دادی من ؟یه کم هول شد پرسید واسه چی ؟گفتم حالا دستشوئی اب از کجا پیدا کنیم خندید گفت ترسیدم گفتم نکنه مسموم شدی چهار لیتری اب رو داد دستم گفت برو اون طرف ماشین گفتم کسی نیاد گفت خیالت راحت سه روزم اینجا بمونی کسی نمی اد رفتم ان طرف ماشین جایی نشستم که مجید بتونه منو از زیر ماشین ببینه صدای شر شر وفش فش ادرارم اونقدر زیاد بود که خودم کیف می کردم چه برسه به مجید که داشت منو دید می زدخواستم بلند شم فکری به سرم زد شلوارم نصفه کشیدم بالا وجیغ زدم مجید دوید طرفم گفت چی شد؟ در حالی که شلوارمو بالا می کشیدم مجید کون گنده وسفیدمو می دید گفتم مارموک خندید گفت ای پدر مادرجون شما الان مار کبرا هم ببینی نباید بترسی خواستم برم تو سایه که مثلاپایم پیچ خوردونصفه افتادم مجید دستمو گرفت برد سایه اخ واوف می کردم وزانومو می مالیدم پرسید چی شد؟ خندیدم به شوخی گفتم تو امروز یه بلایی سر من نیاری ول کن نیستی مجید دستشو گذاشت رو زانوم یه کم مالید و انگشت کرد من اخ واوفم زیادتر شد پاچه شلوارمو داد بالا تا ساق بدون موی منودید لبشو گاز گرفت مادر زادی بدنم اصلا مو نداره مگه موهای زرد نازک دستش رو گذاشت روزانوم شروع کرد مالیدن یه چشمش به زیپ بازم بود بالای کسم قشنگ معلوم بود خودمو زده بودم به اون راه که نمی دونم زیپم بازه گفتم مجید دستات چه داغه توهم گرمته گفت اره پرسید مادرجون خوبی چشماموبازم کردم گفتم اره عزیزم یه خورده بالاترشم بمال دستش رو برد بالاترگوشت رانمو فشار می دادچشمامو بسته بودم اب کسم راه افتاده بود یک ان دیدم دستش رو کسمه با ناز وادا گفتم نه مجید نه نه کار از کار گذشته بود انگشتشو کرد تو کسم تا اومدم بجنبم لبش رو لبم قفل شد روم فشار اورد منم فیس خوابیدم گفتم بدجنس کار خودتو کردی به دخترم می گم شوهرت منو گایید پرسید یعنی تو نمی خواستی درحالی که دستم تو پیرهنش بود گفتم نه گفت اره ارواح کست دیشب وصبح مال منو دیدی داشتی هلاک می شدی توماشین وموقع دستشوئی خاله من بود دستشو برد طرف کسم نذاشتم گفتم تا نگی به من چی کردی اینقدر هلاک کیرت شدم خبری نیست تو ماشین تو اب میوه ام چی ریختی؟گفت هیچی از قطره نگین یه سه قطره ریختم تا یه کم بدنت گرم بشه پرسیدم قطره چیه گفت نگار سرده هفته ای بیشتر از دوسه بار نمی تونه گفتم نکنه باکله می ری توکس نگار گفت پس چی حداقل شبی یه بارو که باید بده شلوارمو تا نصفه کشید پایین رفت زیر پام دهانش رو چسبوند به کسم اهم رفتم اسمون جیغ می زدم بدنم شل شد ابم رو ریختم اومد بالا تا به خودم بیام کیرش تا ته تو کسم بود چندتایی تلمبه زد ابشو خالی کرد تو کسم انگار کیرش وابش ازتو دهنم می زد بیرون فشارش دادم به خودم گفتم الهی مادر جون به قربونت ابت چه فشاری داره خودشو کشید کنار بایه دست شلوارمو یه کم کشیدم بالا بایه دست دیگم گرفتم از کسم تا ابش نریزه تو شلوارم چمپاته نشستم کنار مجید فرت فرت ابش باصدای کسم ریخت بیرون زور زدم یکی ول کردم مجید دستش رو دراز کرد گرفت از کونم گفت این طفلی که مونده داره خودش رو می کشه گفتم بزار هلاک بشه بریم دیر شده شلوارمو کشیدم بالا راه افتادیم ساعت پنج نشده بود رسیدیم جلودر زنگ زدم کسی باز نکرد کلید رو انداختم رفتیم تو یواشکی به مجید گفتم مثل اینکه اره رفتیم داخل کسی نبود زنگ زدم موبایل نگین گفت خونه نگاریم (خواهر برزگش) سارا (دختر نگار دوسالی میشد عروسی کرده)هم می اد اونجا باهم بیایین گوشی رو گذاشتم دکمه شلوارمو باز کرد م کشیدم پایین مجید امونم نداد پایین مانتو رو انداخت پشتم لخت چسبید به کونم باز لب تو لب شدیم گردنم رو لیس زد دولا شدم وازلین رو از تو طلقچه برداشت رد به سوراخ من وکیر خودش قمبل شدم رفت پشتم کیرش رو کشید پشتم یه ذره نوکش رو فشار داد زیاد کون داده بودم دوسه بار تکرار کرد حال خودم نبودم با برخورد ته کیرش با سوراخم باد کونم خالی شد مجید چه عشقی می کرد رو شکم خوابیدم مجید دستش رو برد زیرم شروع کرد به مالیدن کس وچوچولم بازم حالم خراب شد ابمو ریختم فشار مجید هم بیشتر شده بودتا ته می کرد تو کونم در می اورد دوباره می ذاشت منم بی خیال خودمو شل کرده بودم زرت زرت می زدم مجید کیف می کرد داشت همه چیزمو می کشید بیرون افتادم به التماس ابش نمی اومد منمو از کمر بلند کرد قمبل شدم شروع کرد به محکم کوبیدن جیغ می زدم التماسش می کردم یواش بکنه شروع کرد به گفتن سه تا دخترامو پنج تا عروس ها م همشون گفتم باشه برات جور می کنم بگا فقط تورو خدا بریز جیگرم اومد بیرون بافشارش تاب نیاورم یکی زدم وخوابیدم داغی و پرش اب رو تو کونم حس کردم کشید بیرون سوراخم بسته نمیشد با دست گرفتم از سوراخمو رفتم حموم چمپاته نشستم ابش با سرو صدای کونم ریخت بیرون یه لیف صابونی زدم اومدم بیرون داشتم حوله ام رو می پیچیدم حواسم به بیرون نبود گفتم خفه نشی مجید سوراخ کونم بسته نمی شه گشاد گشادم کردی مجید هی حرف می زد وصحبت رو عوض می کرد نگو سارا امده امدم بیرون وای داشتم پس می افتادم با تته پته پرسیدم کی اومدی با طعنه جواب داد واسه چی مزاحم خلوت مادزن داماد شدم مجید سرخ شده بود منم رنگ به صورت نداشتم گفتم سارا بین خودمون می مونه التماس کردم سارا گفت واقعا خیلی پر رویین دیگه صداش رو بلند کرده بود نزدیک بود ابرو ریزی بکنه داشت زنگ می زرد به خالش مجید رفت جلو موبایل رو ازش گرفت افتاد به التماس من رفتم لباس بپوشم سرو صداشون در اومدسارا داشت فحش می داد کثافت ولم کن عوضی ولم کن اومدم دیدم مجید افتاده رو سارا گفتم مجید ولش کن تورو خدا مجید گفت بزار ببینم چه جور می خواد ثابت کنه سارا معلوم بود که چیزی یا شاهدی نداره وخودشم داره به گا می ره افتاد التماس تورو خدا ولم کن باشه هیچ چی ندیدم گویا شهوت مجید ول کنش نبود لباشو قفل کرد رو دهن سارا یه دستش رو برد تو شلوار سارا اونم یه کم شل شده بود بادست دیگش سینه هاشو می مالید و انگشت کرد سارا دیگه بی خیال شده بود مجید لباسای سارو داد بالا سینه هاش رو انداخت دهنش دکمه شلوار سار رو باز کرد یه کم شلوارشو کشید پایین سارا دیگه همراهی می کردخودش مجید رو کشید طرفش مجید شلوار خانگی پوشیده بودسارا از رو شلوار کیر مجید رو گرفت گفت واسه همینه مادر جون طاقت نیاورده دراوردش بیرون انگار که ترسیده باشه جیغی گفت فقط یواش کسم جر نخوره مجید دهنش رو گذاشت رو کس سارا شروع کرد به خوردنش این صحنه رو دیدم شلوارمو رو کشیدم پایین رفتم رو سر سارا اونم با زبونش کرد تو کسم مجید بلند شد کیرش رو گذاشت رو کس سارا یواش یواش تا ته کرد تو کسش سارا جیغ می زد دستمو برم رو کسش چوچولش رو مالیدم داشت مثل مار وول می خورد می زد رو کون من ابش با فشار زد بیرون من فکر کردم نتونست طاقت بیاره جیس کرد نگو ابش همیشه این طور می اد سارا شل شد مجید داشت محکم تلمبه می زد با سر وصداش فهمیدم می خواد بریزه گفتم مجید توش نریزی مجید نگاهی به من کرد منو کشید طرف خودش کشید بیرون کیرش رو انداختم دهنم با حرص وولع تموم هم ابش رو کشیدم بیرون سارا بی حال مارو نگاه می کرد من دهنم پر اب کیر بود ریختم رو کس سارا اونم با دست مالیدش رو کسشش گفتم بلند شین هوا داره تاریک می شه بریم اونا هم بابی حالی بلندشدن مجید رفت دستشویی وسارا هم رفت حموم باشوخی خنده راه افتادیم رفتیم تو راه به مجید گفتم امشب باید خودت قطره بخوری جریان قطره رو واسه سارا تعریف کردیم اونم گفت پس نگو قطره مادر جون رو داد بگا .نوشته اکرم

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *