سلام این خاطره که مینویسم مربوط به2سال پیشه یه خانم همسایه داشتیم که خیلی آمار میداد یه روز دل به دریا زدمو اومدم صداش کنم و بهش بگم که ازش خوشم اومده ولی ترس داشتم داشتم اون روز داشتم در خونرو آب پاشی میکردم که اومد هنوز ب ببخشید نگفته بودم که برگشت گفت بفرمایید انگار که منتظر بود من چیزی بگم ترس پایان وجودمو گرفته بوداومد جلو گفت بگو کاری داشتی گفتم نه بعدا میگم اصرار کرد گفتم روم نمیشه بعد شمارشو داد گفت تلفنی بگو شب منتظر زنگتم .نمیدونم کی شب شد بهش زنگ زدم وبا ترس لرز بهش گفتم اولش ناز کرد و طوری برخورد کرد که یعنی من به چشم پسر همسایه نگاه میکنم منم هزارتا قسمش دادم که بین خودمون بمونه اونم قبول کرد بعد از دو روز زنگ زد وکلی صحبت.خلاصه سرتونو درد نیارم باهم دوست شدیم تا یه روز بهم زنگ زد گفت بیا خونمون تنهام منم از خدا خواسته رفتم حمام 6تیقه کردم رفتم در خونه رو هم گذاشته بود رفتم داخل وقتی رفتم تو دیدم باتاپ و شلوارک اومد جلوم منم که از شق درد داشت کیرم میترکید تادیدمش بقلش کردمو لباشو خوردم و مثل وحشی ها تاپشو پاره کردم وشروع کردم به خوردن سینهاش بعد اومدم پایین سراغ اون کس توپول موپولش شروع کردم به خوردن بلایی سرش آوردم که جیغش خونرو برداشت بود بعد بلندم کرد وشروع کرد به ساک زدن بعد از حدود 5 دقیقه منو خوابوند و نشست رو کیرم و بالا پایین میشد منم که قبلش حسابی اسپری زده بودم پایان مدلهایی که بلد بودم کردمش 2بار زیر دستم ارضا شد.وقتی خواستم برم سر کیرم بوسید گفت قربون این کیر برم که تا حالا هیج کیری 2بار پشت سر هم به اوج ارگاسم نرسوندم. بعد از اون هفته ای یک بار با هم سکس داشتیم تا اینکه از شهر ما بار کردن.نوشته محمد
0 views
Date: November 25, 2018